انسان هایی که لغزیدند
اشاره: حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم حیدری از استادان حوزه علمیه و مشاور موفق مدارس عملیه است که سالها در زمینه اخلاق فعالیت میکند. او سال 85 از طرف معاونت تهذیب حوزه، برای مشاوره طلاب در رشته اخلاق، ازدواج و خانواده مسئولیت یافت. نزدیک به هفده سال هم در درس خارج فقه و اصول حضرات آیات سبحانی، مکارم شیرازی و وحید خراسانی شاگردی کرده است.
این استاد حوزه پنج سال نیز شاگرد درس تفسیر آیت الله جوادی آملی است.
متن زیر مصاحبه اختصاصی به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا با حجت الاسلام والمسلمین حیدری است، که تقدیم خوانندگان محترم می شود.
رساـ قرآن کریم درباره انحراف انسانها از چه بیانی استفاده میکند؟
خداوند در قرآن کریم درباره پیامبر اکرم (ص) فرموده است: مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (سوره حشر آیه 7) آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت باز ايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت كيفر است. آنچه که پیامبر آورده است و عمل کرد، شما هم بگیرید و عمل نمایید و آنچه که پیامبر از آن اجتناب کرد، شما هم اجتناب کنید. چرا که سعادت دنیا و آخرت ما بشریت به خصوص مسلمانان و به ویژه شیعیان در عمل کردن به دستورات پیامبر اکرم و امامان معصوم است که اینها هم تابع امر خداوند بودند.
مقام انسان زمانی که عمل کند به اعلی علیین میرسد و اگر عمل نکند، مقامش به اسفل السافلین سقوط مینماید. مقام انسان در پستی و قناعت این است که وقتی در برابر هوای نفس خویش مبارزه نکند، قرآن کریم میفرماید: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (سوره بقره، آیه 74) دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سختتر از آن.
در سوره بقره دارد که راجع به داستان بنی اسرائیل این مقدمه و نکته دوم هست. طی تاریخ بشریت از ابتدای خلقت انسان که حضرت آدم و حوا پا به عرصه دنیا گذاشتند و تا به الان که نگاه میکنیم، می بینیم که بشر دارای انواع و اقسام انحرافات است. قرآن کریم عامل انحرافات بشریت را در دو چیز میداند: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا (سوره مریم آیه 59) امّا پس از آنان، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و به زودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید.
رساـ عوامل انحراف انسانها در قرآن به چند دسته تقسیم میشود؟
قران کریم عامل انحراف بشر دو چیز میداند: (اضاعوا الصلاه) یعنی ضایع کردن نماز که بعد توضیح میدهم نماز همان ذکر است به معنای یاد خداوند متعال بودن و دوم (و اتبعوا الشهوات) تبعیت کردن از شهوات، میل و هواهای نفسانی. جالب است که عامل اختلاف را باز خود قران کریم فرموده است، که در سوره بقره داستان جوانی را که میآید و عموی خودش را میکشد و میاندازد داخل قبیله دیگر و دو قبیله را به جان هم میاندازد و بعد هم آن گاو حضرت موسی علیهالسلام و آن گاو بنی اسرائیلی اتفاق میافتد. ولی قرآن کریم با این حال میفرماید: عامل اختلاف دو چیز میباشد: یکی دنیا طلبی است و دیگری هم هوای نفس و شهوت و نیروی جنسی است.
در آنجا چرا آن جوان عموی خود را کشت و بعد انداخت داخل قبیله دیگر؟ چون مدتی وحی نازل نشد و حضرت موسی علیه السلام نمیدانست و هم مردم نمیدانستند. دو قبیله به جان همدیگر افتادند و زمانی که داستان گاو بنی اسرائیل جریان گرفت و آن گاو را به دستور حضرت موسی علیه السلام که طبق وحی از جانب خداوند متعال بود، کشتند و بدنش را به بدن عموی آن پسر زدند و زنده شد و گفت: «که مرا برادر زادام کشت.» حال یک سوال ایجاد میشود: چرا این پسر عموی خود را کشت؟ در کتابهای تفسیر قران کریم مثل نمونه و المیزان را دیدهام که میفرمایند: «یک نقل این است که عمو اموالی داشت و تنها وارث ایشان همین پسر برادرش بود که به جز آن وارثی هم نداشت. این پسر برادر دید که عمو نمیخواهد بمیرد، لذا این عمو را کشت تا هرچه زودتر به مال و ارث عموی خود برسد.» پس دنیا میشود.
«نقل دیگری هست که این عمو دختری داشت و این عمو دخترش را به پسر برادرش نمیداد، پس آن پسر عمویش را کشت تا بتواند با دختر عمویش ازدواج کند» لذا میشود شهوت و قوای جنسی. قران کریم میفرماید که چرا بشر منحرف میشود با اینکه دو پیامبر درونی و بیرونی برایش فرستادیم. اول اضاعوا الصلاه است، یعنی اینها نماز را ضایع کرداند. نماز به معنای عام ذکر میشود. یعنی اینها به یاد خداوند متعال نبودند، ذاکر خداوند نبودند.
در روایت داریم که چهار دسته وارد بهشت میشوند و یکی از چهار دسته ذاکر خداوند متعال میباشد. کسانی که به فکر من باشند و همواره ذکر و یاد من را بر زبان خویش و در قلبشان، بر دلشان و ذهنشان داشته باشند؛ من هم به یادشان هستم. اما اگر چنانچه از یاد من غافل شوند، چنانچه در فکر خداوند متعال نباشد، داریم که وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى (سوره طه آیه 124) و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم.
کسی که از یاد من غافل باشد، شاید سرمایهدار باشد و صاحب وضع مادی خوبی است، اما با این حال من به او زندگی بدی میدهم و روح و روان او را دچار به تعبیر روانشناسان امروزه اضطراب میکنم و این مشکلات روحی، روانی، افسردگی و امثال اینها را دائماً روانه امثال اینها میکنم. چرا نماز ذکر است؟ چون خداوند در قران کریم دارد (إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي (سوره طه آیه 14) منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار. من را عبادت کن. خدایا چگونه؟ (فاقم الصلاه) با خواندن نماز مرا عبادت کن. چرا؟ (لذکری) چون نماز ذکر و یاد من است. امام صادق علیه السلام فرموده است: عدهای از سر عادت میخوانند و بعضی افراد برای اینکه مردم اینها را نمازخوان بنامند، نماز میخوانند یا برای اینکه ابرویش نرود، نماز میخواند و امثال اینها. چون نماز است که انسان را از فحشا و منکرات دور میکند.
بحث دوم شهوت و تبعیت از هوای نفس است. شهوت را ما منحصر در نیروی جنسی نکنیم، بلکه شهوت سه قسم دارد: چون شهوت یعنی اشتها و میل، یعنی هواهای نفسانی یک طرف، حب به ذات از طرف دیگر، چون انسان خویشتن را دوست دارد، لذا خودش را شیک میکند و موها و محاسن و لباسهایم را زیبا درست میکنم و میپوشم. این یعنی حب ذات لذا به دنبال مقام هم هست، چون حب ذات دارد و به دنبال دنیاطلبی هم هست. پس براساس حب به ذات همیشه مفسرین اینگونه میگویند: انسان نگران است، غم و اندوه او نسبت به آنچه که ندارد و ترس و نگرانی نسبت به آنچه که دارد و نکند که از دست بدهد.
رساـ درصورتی که ما شهوت را منحصر در میل جنسی ندانیم، به چند دسته تقسیم میشود؟
سه شهوت است و سه میل هست: قسم اول به دنبال جاه طلبی است، چون خودش را دوست دارد و میخواهد مقام و جایگاه داشته باشد. قسم دوم اشتها و میل دنیا طلبی است، یعنی میخواهد که زیاد داشته باشد و خانه، کاشانه، اتومبیل، وسیله و امکاناتش بسیار باشد. اینکه در روایت داریم، پیامبر اکرم میفرماید: الفقهاء أمناء الرّسل مالم یدخلوا فی الدّنیا یعنی تا زمانی عالم امین پیامبران است که او وارد حرص و دنیا طلبی نشود، چرا که بشر حریص است. قسم سوم شهوت، نیروی جنسی است. نیروی جنسی هم وقتی که عامل دین در وجودش نداشته باشد و معرفت وجود نداشته باشد و یاد خدا درون انسان قرار نگیرد وحس خداترسی در وجود انسان نباشد، انسان در نیروی جنسی به یکی، دوتا، پنجتا، دهتا، صدتا و هزار تا که قناعت نمیکند.
قران کریم تعدادی از افرادی که مقامات، جایگاه و سابقه درخشانی داشتند، چه از حیث عبادت و چه از حیث علم! ضمن آنکه پیامبران هم در کنارشان بودند و مضاعف بر آن عقل هم داشتند ولی اینها منحرف شدند. اول، ابلیس بود. ابلیس زمان خلفت آدم تکبر کرد و گفت: خلقتنی من نار و خلقته من طین، آن را از گل آفریدی و در جای دیگر قرآن میفرماید: کان من الجن. به تعبیر امیرالمومنین علیهالسلام که فرمود: ابلیس شش هزار سال عبادت کرد. امروزه میگویند که چرا فلانی منحرف شده است؟ جواب میدهد: ابلیس شش هزار سال عبادت کرد و خدا را پرستش نمود، اما أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ. آن چهره درخشان سابق چه شد؟ آن قدمت درخشنده قبل چه شد؟ همه را با یک استکبار و تکبر بر باد داد.
قرآن نفر بعدی را بلعم باعورا مثال میزند که مُبَلغ حضرت موسی علیهالسلام بود و انگار تمام تورات را حفظ بود. قرآن کریم در وصف بلعم میفرماید: وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ (سوره اعراف آیه 175) و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد. من به این بلعم کرامت و معجزهای دادم، اما سرانجام چه شد؟ سرانجام این شد که بر اساس هوای نفسی که او را تحریک کرد با اینکه مستجاب الدعوه بود ولی اگر این نفرین میکرد و نفرینش میگرفت، سرانجام چه شد؟
سپس قران کریم مثالی را برای بشریتِ امروز و مسلمانان میزند و میگوید: شما بروید به سمت انسان فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ (سوره اعراف آیه 176) از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حملهور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد. بلعم کارش به جایی رسید که مثل سگ شد. فرعون آمد و به بلعم گفت: بلعم من از دست موسی گرفتار شدم، چه کنم؟ یک وعده، وعید، پول، امکانات و مقام به او داد و همین که دنیا را دید، منحرف شد. حالا شما دارید بالاتر از بلعم؟
شیطان همواره در حال وسوسه کردن است، شاید معلم قرآن باشی، حافظ قرآن باشی، مبلغ دین باشی یا انسان معمولی باشی، مهم نیست. زمانی که اسیر وسوسهها و دام شیطان بشوی، دیگر امان نمیدهد و راه ضلال را دنبال خواهی کرد، این اتفاق در داستان زندگی برسیسای عابد هم افتاد که اسیر میل جنسی شد، تمام هنر شیطان در انحراف انسانهای شاخص است و اگر تیرش به هدف بخورد، گل طلایی را میزند. /۸۸۱/گ۴۰۳/س