۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۹
کد خبر: ۵۳۲۴۸۹
یادداشت؛

راهبردشناسی دشمن در جریان کربلا

بنی امیه با گرفتن فتوای حلال بودن خون پسر پیامبر، رنگ و لعاب شریعت به جنایت خویش بخشیدند تا دلیلی باشد برای همراه کردن دنیا طلبان بی‌بصیرت با خود.
حادثه کربلا

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، اربعین یادآور گردن‌کشی باطل علیه حق است، یادآور فریاد «من ناصر ینصرنی». یادآور محرم، ماهی که در آن خون محبوب‏ ترین سلالۀ آدم توسط پست‌ترین و شقی‏‌ترین افراد، مباح شمرده شد.

حکومت فاسد وقت، قبل از شروع جنگ با سیدالشهدا، نبردی نرم و عملیات روانی را علیه حضرت برنامه‏ریزی کرد. نبردی که البته از زمان معاویه بر علیه خاندان رسالت انجام گرفت و در آن، معاویه تمام تلاش خود را به کار گرفت تا با تبلیغات مختلف، ایجاد شایعات، ترور شخصیت و دروغ پردازی و تهمت زدن، چهرۀ امیرالمؤمنین(ع) را تخریب کند. در اینجا نیز حکومت وقت ابتدا تلاش نمود تا این گونه القا کند که حضرت بر علیه خلیفه خروج کرده، و هر کس بر علیه خلیفه خروج کند، از دین خارج، و قتال با او واجب است. از این رو با گرفتن فتوای حلال بودن خون پسر پیامبر، رنگ و لعاب شریعت به جنایت خویش بخشیدند تا دلیلی باشد برای همراه کردن دنیا طلبان بی‌بصیرت با خود.

این شگرد بنی‏ امیه بود که با تولید شایعه و تبلیغات دروغین و نیز با زر و سیم، مردم ناآگاه را با خود همراه می‏ کرد. زمانی اجداد آنان در مقابل پیغمبر ایستادند، زمانی هم فرزند نابکار و پلید ابوسفیان در مقابل امیرالمؤمنین ایستاد و ایشان را با تبلیغات سوء خویش متهم می‏کرد تا آنجا که که مردم را به سبّ وی واداشت و مردم هم سبّ علی(ع) را همانند ذکر، تلقّی کرده، انجام می‏دادند.

تبليغ به معنى رساندن و منتقل كردن افكار و عقايد و بازگو كردن ايده‏ها براى ديگران و سعى در گسترش و جاودانه ساختن آنها است.[1] که این تعریف در نگاه استکباری آمیخته می ‏شود با گذاره‏ هایی چون تحریف، تحمیل، شستشوی مغزی و... که کاملاً با اهداف تبلیغ در نگاه اسلامی در تضاد است.

تبلیغ در نگاه اسلام همراه است با ایجاد زمینه ‏های صحیح شناخت، ارتقاء علم و معرفت جامعه هدف، کشف استعدادها و فراهم آوردن بستری برای فعلیّت بخشیدن به آنها. تبلیغات روشمند این قابلیت را دارد که موج مردمی را با خود همراه سازد، اما این کار، گاهی به بهای تحریف، دروغ، مبالغه و... می‏ انجامد و این همان سیاست ماکیاولیستی «هدف وسیله را توجیح می‏کند» است که با مبانی و اهداف تبلیغی اسلام در تضاد است.

افرادی که تصویری منفی و یا مثبت از یک گذاره ارائه می‏دهند و یا در صدد آن هستند تا یک سری از مسائل را عرفی و تبدیل به ادبیات غالب کنند، اغلب با ادبیاتی خاص به این کار مبادرت می‏ورزند مانند بیان مطالب با پیشینۀ ناقصی از آن، داستانهای گزینشی، بیان خاطرات فاقد منبع موثق و یا از افرادی که دیگر در قید حیات نیستند، ایجاد ترس از یک گذاره در جامعه همانند ایجاد رعب و وحشت در اذهان عمومی از حملۀ آمریکا و یا اسرائیل، امید دادن افراد به یک گذاره و... مثلاً در سالهای اخیر شاهد تلاش جریانهای خاصی بودیم تا با تبلیغات خود چهره شیطان بزرگ یعنی آمریکا را از پلشتی‏ها تطهیر کرده و اینچنین القاء کنند که ملت ایران برای نجات از مشکلات اقتصادی و... خود نیازمند رابطه با آمریکاست و لو با باج دادن به غرب و جهان سلطه. و با همین تبلیغات دروغین بود که اذهان عموم جامعه را به سمت پذیرش برجام و رای و اعتماد به کسانی که از این معاهده استقبال می­کردند و مردم را از خطر جنگی فرضی !! می­هراساندند سوق دادند.

این جریانات که شدیداً تحت تاثیر تفکرات لیبرالیزم هستند در سالهای اخیر همچنین باعث ترویج برخی از اصطلاحات بودند که با روح و ادبیات اسلامی همخوانی نداشت که البته اگر بخواهیم وارد آن شویم سیر بحث در این مقاله عوض می‏گردد.[2]

تبلیغات منفی دستگاه یزید علیه امام

وقتی یزید موفق به اخذ بیعت از امام نگردید، تبلیغات مسمومی را علیه امام(ع) پی گرفت. از اتهام به شورش و عهد شکنی و تشنج در جامعه و به خطر انداختن وحدت اسلامی و خارج شدن از دین تا جعل حدیث و ترویج مکتب جبرگرایی برای توجیه جنایات خویش.

وقتی امام از مکه خارج شد نمایندگان حاکم مکه به ایشان گفتند:« لاتتَّقی اللهَ؟ تَخرُجُ عن الجماعه و تُفَرِّقُ بین هذه الامّه»[3]؛ آیا از خدا نمیترسی که از جماعت مسلمین خارج شدی و بین امت تفرقه ایجاد میکنی؟ همچنین زمانی که ابن زیاد، مسلم بن عقیل را دستگیر کرد به وی خطاب کرد:« یا شاقّ خَرجتَ علی امامکَ و شقفتَ عصا المسلمین[4]؛ ای طغیانگر بر امام خود خروج کردی و اتحاد مسلمین را زائل ساختی». لذا امام در بیان اهداف قیام خویش و مقابله با تبلیغات دشمن چنین میفرمایند که:«إِنِّي‏ لَمْ‏ أَخْرُجْ‏ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِي أُمَّةِ جَدِّي‏[5]...؛ من برای خودخواهی و خوش گذرانی و فساد و ستم خروج نکردم» از این بیانات امام برمیآید که تا چه اندازه تبلیغات بنی امیه بر علیه ایشان مسموم و قوی بوده است.

مهم‏ترین ابعاد تبلیغات دشمن

1) تبلیغ علیه اسلام و قرآن

با آمدن اسلام و نزول قرآن، دشمنان غرق در دنیا شده تبلیغات تخریبی و سوء خود را آغاز کردند و در این راه از هر اقدامی بهره می‏بردند. قرآن کریم در این باره می‏فرماید: ]قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ[؛[6] «و آنان كه كفر ورزيدند به مردم سفارش مى‏كردند كه هنگام شنيدن صداى قرآن به آن گوش ندهيد و جار و جنجال كنيد به طورى كه صداى شما بر صداى قرآن غلبه كند [و در نتيجه كسى آن را نشنود].»

كلمه «الغوا» امر از مصدر «لغو» است، و لغو به معناى هر چيزى است كه اصل و ريشه‏اى نداشته باشد، و در كلام به معناى آن گفتارى است كه معنا نداشته باشد. وقتى گفته مى‏شود «لغى»، و «يلغو»، «لغوا» معنايش اين است كه كار لغو كرد، و مى‏كند. و كلمه «هذا» كه اشاره به قرآن است، و دوباره نام قرآن را آوردن، «اين قرآن»، دليل بر اين است كه كمال عنايت را به قرآن و از بين بردن آن داشته‏اند.[7]

يعنى هنگامى كه كافران آیات قرآن را می‏شنویدند، و درك مي‏كردند که قرآن داراى يك جاذبه و حقيقت مخصوصى است كه هر شنونده‏اى را به خود جذب مي‏نمايد اینگونه تبلیغات سوء به راه می‏انداختندکه اصلا به تلاوت آيات اين قرآن گوش ندهيد. بلكه به هنگام تلاوت قرآن، شروع به سر و صدا و قيل و قال كنيد، تا شايد به اين وسيله بر قرآن و آورنده آن غالب شويد.

امروز نیز استکبار جهانی تمام قوا و امکاناتش را در راه تبلیغات سوء علیه اسلام و قرآن بسیج کرده. از تشکیل گروه‏های جنایت کار تکفیری برای زشت نشان دادن اسلام به دنیا تا تولید فیلمها و انیمیشن و بازیهای مختلف با پیام­های ضد اسلامی و ایجاد صدها شبکه مجازی و ماهواره‏ای برای تبلیغ بر علیه اسلام.

بودجه برخی فیلمهای ضد انقلاب اسلامی مانند آواتار و 2012 که در آنها امریکا و اسرائیل به عنوان منجی دنیا معرفی می‏شوند، معادل بودجه یک ساله وزارت فرهنگ کشورمان بوده است.[8]

مقام معظم رهبری در این باره می‏ فرماید: «امروز ایادی استکبار جهانی در همه جا در برابر اسلام موضع انفعالی دارند و کینه ورزی آنان با اسلام، چه با شیوه‏های فرهنگی و چه سیاسی با زور و سرنیزه، از روی احساس ترس و ضعف در برابر موج فزاینده‏ی اسلام است».[9] از این رو تمامی مسلمانان در در سراسر نقاط جهان باید نسبت به این مسئله حساس باشند و اقدامات مخرب دشمن در قالب کتاب، فیلمها و تبلیغات منفی دیگر را بشناسند و در مقابل آن اقدام لازم را به عمل بیاورند.

2) تبلیغ علیه پیامبر

از دیگر موارد تبلیغات منفی دشمن، تبلیغ بر علیه شخص پیامبر اکرم- است که در برنامه‏های دشمن، به صورت یک سیاست درآمده است که بخشی از اهداف آنان از این کار، رو در رو قرار دادن جهان اسلام و مسیحیت و دمیدن در شیپور جنگهای صلیبی نوین می‏باشد و برای تضعیف اسلام، بدلیل هراس از تسخیر قلوب مردم سراسر دنیا توسط اسلام، حمله به شخص پیامبر را در دستور کار خود قرار دادند.

دشمنان پیامبر در زمان ایشان نیز به وی اتهامات زیادی می‏زدند و در این راستا تبلیغات زیادی انجام می‏دادند از قبیل «متهم کردن ایشان به جنون» چنانچه قرآن کریم می‏فرماید: ]وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ[؛[10] «و گفتند: اى مردى كه قرآن بر تو نازل شده حقا كه تو ديوانه‏اى.» و یا تهمت «شاعر بودن» که قرآن کریم به آن اشاره می‏فرماید: ]وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ[؛[11] «و مى‏گفتند: آيا به خاطر شاعرى ديوانه خدايمان را ترك گوييم؟» و نیز اتهام «ساحر بودن»: ]وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[؛[12] «و كسانى كه به خدا كافر شده بودند، چون سخن حق بر آنها نازل شد گفتند اين چيزى جز جادويى آشكار نيست.» و یا اتهامات و تبلیغات منفی دیگری که به‏صورت گسترده علیه پیامبر انجام می‏گرفت که موارد و مصادیق آن در قرآن زیاد است.

3) تبلیغ علیه شیعه

شیعه هراسی از دیگر ترفندهای تبلیغاتی ایادی استکبار و عوامل تکفیری آنان می‏باشد.

امام خامنه‏ ای در این رابطه می‏ فرماید: «ترساندن سنّی از شیعه از استراژدی‏های سیاست آمریکا و بریتانیاست.»[13]

ایشان در جای دیگری می ‏فرماید: «امروز در دنیاى اسلام براى اینکه دستگاه‌هاى استکبارى به هدفهاى استکبارى خودشان برسند، براى اینکه مشکلات خودشان را پوشیده و مخفى نگه دارند، در میان مسلمانان اختلاف ایجاد می‏کنند؛ شیعه‌هراسى به‌وجود مى‌آورند، ایران‌هراسى به‌وجود مى‌آورند، براى اینکه رژیم غاصب صهیونیستى را محفوظ نگه‌دارند، براى اینکه تضادهایى که سیاستهاى استکبارى را در این منطقه به شکست کشانده است، به‌نحوى حل کنند.»[14] اسرار برخی از جهال شیعه بر رسومات غلط و باطلی چون قمه­زنی در ایام محرم و نیز کج فهمی از مفهوم برائت از دشمنان ائمه و ایجاد تفرقه و ضربه به وحدت مسلمین بواسطه توهین به مقدسات برادران اهل تسنن که تماما در راستای اهداف استعماری غرب و عمال تکفیری آنان است، از جمله مسائلی است که باعث وهن تشیع و ضربه به پیکره آن و عاملی برای تقویت شیعه هراسی در دنیاست.

4) تبلیغ و ترویج جدایی دین و اخلاق از سیاست

سياست عبارت از تدبير، سرپرستى، برنامه‏ريزى و سامان بخشيدن به امور جامعه و دين اسلام نیز مجموعه‏اى است از عقايد، احكام و اخلاق كه سلسله‏اى از باورها، قوانين و اصول ارزشى را در بر مى‏گيرد و از مبدئى وحيانى توسط پيامبر اسلام- دريافت شده است و آن حضرت ضمن ابلاغ، وظيفه تعليم، تفسير و اجراى آن را نيز بر عهده داشته است.[15] میتوان مدعی شد که یکی از مهمترین مهورهای تیلیغاتی دشمن بر علیه اسلام مهور جدایی دین از سیاست است. آیات زیادی بر نفی جدایی دین از سیاست دلالت می‏کند که ما به پاره‏ای از آنها اشاره می ‏کنیم:

* ]وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُون[؛[16] «و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند كافرند.»

* ]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم[؛[17] «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را.»

شریعت مبین اسلام سیاست را در هیچ یک از شئونش خالی از اخلاق نمی‏داند، بلکه سیاست در نزد اسلام کاملا ملازم با اصول اخلاقی و در محور اخلاق است. چـنـان کـه اهـداف عـالى حـکـومـت صـالحـان را گـسـتـرش فضایل اخلاقى و انهدام رذایل دانسته، مى‏فرماید: ]اَلَّذیـنَ اِنْ مَّکَّنـّاهـُمْ فـِى الْاَرضِ اَقـامـُوا الصَّلوةَ وَ اتـَوُاالزَّکـوةَ وَ اَمـَرُوا بـِاْلمـَعـْرُوفِ وَ نـَهـَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ[؛[18] «همان کسان که اگر در زمین به آنان قدرت ببخشیم، نماز برپا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند که فرجام کارها از آن خداست.»

و در جایی دگر نخستین شرط شایستگى رهبران منصوب از طرف خویش را عصمت دانسته و با صراحت، رهبری ستمگران را حرام دانسته می‏فرماید: ]قَالَ ‏لَا یَنالُ‏ عَهْدِى‏ الظّالِمینَ[؛[19] «عهد من به ستمگران نمى‏رسد.»

در نظام سیاسی اسلام، اخلاق و سیاست آنچنان باهم پیوند دارند که پیامبر عظیم الشان اسلام که خود حاکم حکومت اسلامی هستند می‏فرماید: ]إنَّما بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الخلاقِ؛[20] به‏راستى كه من براى به كمال رساندن مكارم اخلاق مبعوث شده‏ام.»

این آیات و آیات دیگری که از آوردن آن صرف نظر می‏‏کنیم، به وضوح دلالت بر رابطۀ تنگاتنگ دین با سیاست و پوچ بودن ادعای جدایی این دو دارد. سیاست دولت غاصب امویه مصداق بارز تفکر جدایی سیاست از مقوله دین و اخلاق است، حکومتی که حاکم آن آشکارا قمار، شرب خمر و... انجام می‏دهد و به هیچ یک از دستورات دین حتی در ظاهر پایبند نیست. و به تعبیر شهید مطهری در کتاب امامت و رهبری: «كسانى كه حامل مواريث و حافظ مواريث معنوى اسلام بودند از سياست دور ماندند و در كارها نمى‏توانستند دخالت كنند و كسانى كه زعامت و سياست اسلامى در اختيار آنها بود از روح معنويت اسلام بيگانه بودند و تنها تشريفات ظاهرى را از جمعه و جماعت و القاب و اجازه به حكّام اجرا مى‏كردند. آخرالامر كار يكسره شد و اين تشريفات ظاهرى هم از ميان رفت و رسماً سلطنت‏هايى به شكل قبل از اسلام پديد آمد و روحانيت و ديانت به كلّى از سياست جدا شد. از اينجا است كه مى‏توان فهميد بزرگ‏ترين ضربه‏اى كه بر پيكر اسلام وارد شد از روزى شروع شد كه سياست از ديانت منفك شد. در زمان ابو بكر و عمر اگر چه هنوز سياست و ديانت تا حدّى توأم بود ولى تخم جدايى اين دو از زمان آنها پاشيده شد».[21]

در عصر امویه كار به جايى رسيد كه نه تنها سياست و حكومت، براساس دين ؛ بلكه بر ضد دين به كار گرفته شد و با آنچه ارزش و معنويت اسلام به حساب مى‏آمد مبارزه شد. امام حسين (ع) در اين باره فرمود:

آگاه باشيد! اينك هيأت حاكمه سر به فرمان شيطان فرود آورده و فرمان خداى رحمان را فرو گذاشته‏اند؛ درآمد عمومى را به انحصار خويش درآورده و در مصرف آن، راه تبعيض را مى‏پيمايد؛ آنچه را خدا حرام شمرده روا گردانيده‏اند و آنچه را حلال و روا شمرده ناروا ساخته‏اند. من در اين ميان از هر كس سزاوارتر به مبارزه دگرگون كننده و مخالفت آميزم ...[22]

اینجاست که که امام حسین می‏فرماید: «وَ عَلَى الْاسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِيَتِ الْامَّةُ بِراعٍ مِثْلِ يَزيدَ؛[23] بايد فاتحه اسلام را خواند آنگاه كه امت گرفتار راعى‏اى چون يزيد گردیده است.» و باز می‏فرماید: «انّى لَمْ اخْرُجْ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فى امَّةِ جَدّى؛[24] از روى سبكسرى و گردنكشى، و نيز براى ايجاد فساد و ستمگرى دست به اين قيام نزدم، بلكه براى اصلاح اوضاع امّت جدّم قيام كردم.»‏

متأسفانه، امروز نه فقط ایادی استکبار و عناصر آنان که منافع خود را در ترویج چنین باور غلطی می‏بینند، بلکه برخی از مذهبیون بی‏اطلاع نیز از روی ساده‏اندشی و کج‏فهمی با آنان همسو شده و مروّج چنین افکار پوچی هستند.

برخی از دیدگاه های امام خامنه ای در مقوله دین و سیاست

1) تقدس سیاست دینی؛ «کسانیکه با چهره طرفداری از دین، چنین عنوان میکنند که دین نباید به امور سیاسی بپردازد، خبر ندارند که این شگرد جدید تبلیغات استکباری و استعماری، علیه حاکمیت اسلام و حیات مجدد اسلام است. سیاستی که از دین جدا باشد آلوده است، اما سیاست دینی به همان اندازه مقدس است که عبادت دینی»[25]

2) سیاست دینی وسیله ای برای کمال؛ «این نکته را باید در نظر داشت و توجه کرد که سلوک سیاسی امیرالمؤمنین از سلوک معنوی و اخلاقی او جدا نیست؛ سیاست امیرالمؤمنین هم، آمیخته‌‌‌‌‌ی با معنویت است، آمیخته‌‌‌‌‌ی با اخلاق است، اصلاً منشأ گرفته‌‌‌‌‌ی از معنویت علی و اخلاق اوست. سیاست اگر از اخلاق سرچشمه بگیرد، از معنویت سیراب بشود، برای مردمی که مواجه با آن سیاستند، وسیله‌‌‌‌‌ی کمال است، راه بهشت است؛ اما اگر سیاست از اخلاق جدا شد، از معنویت جدا شد، آن وقت سیاست‌‌‌‌‌ورزی میشود؛ یک وسیله‌‌‌‌‌ای برای کسب قدرت، به هر قیمت. یکی از خطرهای جدائی دین از سیاست که عده‌‌‌‌‌ای آن را همیشه در دنیای اسلام ترویج میکردند - در کشور ما هم بود، امروز هم متأسفانه بعضی نغمه‌‌‌‌‌هائی را در جدائی دین از سیاست بلند میکنند - همین است که وقتی سیاست از دین جدا شد، از اخلاق جدا خواهد شد، از معنویت جدا خواهد شد. در نظامهای سکولار و بی رابطه‌‌‌‌‌ی با دین، اخلاق در اغلب نزدیک به همه‌‌‌‌‌ی موارد، از بین رفته است»[26]

3) سیاست درهم تنیده با اخلاق؛ «در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسی خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال می کرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود... این درست نقطه ی مقابل سیاستِ کهنه شده و از مد افتاده ی غربی است که بدروغ آن را سیاستِ مدرن می گویند؛ یعنی تفکیک دین از سیاست، و تفکیک دولت از معنویت»[27]

4) جوشش سیاست از دین نه دین از سیاست؛ «سالهای متمادی سعی کردند که مقوله‌ی دین را از مقوله‌ی سیاست جدا کنند. با اینکه انقلاب اسلامی پیروز شده و سیاست دینی در کشور، محور همه‌ی فعالیتهاست و مسئله الهام‌گیری و سرچشمه پیدا کردن سیاست از دین - نه دین از سیاست، بلکه سیاست از دین - جزو عرفهای رایج ملتهای مسلمان شده، هنوز دارند تلاش میکنند، بلکه بتوانند این عُرف را بشکنند»[28]/۹۰۱/ی۷۰۲/س

حجت الاسلام داود موذنیان، پژوهشگر حوزه علمیه قم

منابع

[1]. جنگ روانی، حسین متفکران، زمزم هدایت، قم، چاپ هفتم، 1388ش، ص 79.

[2] 0 همانند جایگزین کردن واژه «طبقه ضعیف» و یا «طبقه آسیب­پذیر» بجای «مستضعفین» و یا بکار بردن «توسعه» بجای «پیشرفت»

[3] . تاریخ الامم و الملوک، طبری، دار القاموس الحدیث، بیروت، (بی تا)، ج4، ص289

[4] . الفتوح، اعثم کوفی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1406ق، ج5، ص95

[5] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)،ابن شهر آشوب مازندرانى، علامه، قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج4، ص89

[6]. احزاب/26.

[7]. ترجمه تفسير الميزان‏، سید محمدحسین طباطبایی، مترجم: سيد محمد باقر موسوى همدانى،  دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم‏، قم‏، 1374ش، ذیل آیۀ شریفه.

[8]. مصاحبه معاون مرکز مطالعات و برنامه‏ریزی دانشگاه آزاد با خبرگذاری دانشجو، مورخ 4/2/1394.

[9]. پیام به کنگره عظیم حج، مورخ 14/4/1368.

[10]. حجر/6.

[11]. صافات/36.

[12]. سباء/43.

[13]. اندیشه‏های راهبردی تبلیغ دینی (برگرفته از مجموعه رهنمودهای معظم له تحت عنوان: منشور فرهنگی انقلاب اسلامی- تبلیغ دینی)، انتشارات دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، تهران، ص 91.

[14]. دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى، مورخ 6/3/1393.

[15]. مبانی حکومت اسلامی، حسین جوان آراسته، شریعه حکمت، نسخه الکترونیکی، ص 22.

[16]. مائده/44.

[17]. نساء/59.

[18]. حج/ 41.

[19]. بقره/ 124.

[20]. مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسی، الشريف الرضى‏، قم‏، چاپ چهارم، 1412ق‏، ص8.

[21] . امامت و رهبری، مرتضی مطهری، نسخه الکترونیکی، ص 31

[22] . الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، دار صادر، بیروت، 1385ق، ، ج2، ص553

[23]. لهوف، ابن طاووس، ترجمه مير ابو طالبى، انتشارات دليل‏ما، قم، چاپ اول، 1380ش، ص87.

[24]. الحياة، محمدرضا و محمد و على حکیمی، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ اول، 1380ش، ج5، ص256.

[25] - اندیشه های راهبردی تبلیغ دینی(برگرفته از مجموعه رهنمودهای معظم له تحت عنوان: منشور فرهنگی انقلاب اسلامی- تبلیغ دینی)، انتشارات دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، ص 93
[26] - خطبه های نمازجمعه تهران، مورخ 20/6/1388

[27] - سالگرد ارتحال امام، مورخ 14/3/1383

[28] - دیدار با روحانیون استان سمنان، مورخ 17/ 8/1385

ارسال نظرات