۲۲ مهر ۱۳۹۶ - ۲۰:۲۳
کد خبر: ۵۳۱۵۲۲
همزمان با سالگرد شهادت امام سجاد صورت می گیرد؛

اسشمام عطر شهدای گمنام در دارالشهدای مدافع حرم پاکدشت

دانشکده پردیس ابوریحان پاکدشت همزمان با روز شهادت امام سجاد(ع) میزبان دو لاله پرپر و بی نام و نشان هشت سال دفاع مقدس می شود.
شهداي گمنام پاكدشت

به گزارش خبرنگار خبرگزاري رسا، شهداي گمنام، این واژه ثقیل در معرفت بشری که روز به روز برایمان مبهم تر می شود، عاشقانه آموختند درس مردانگی و ایثار را، چه حماسه هایی که حسین وار رقم زدند، چه مقاوتهایی که زینب وار تجربه کردند، فرهادگونه به مسلخ عشق شتافتند و سینه سپر کردند در برابر سرب داغ و ترکش درنده، چه رستگاری عظیم تر از این که جان را در پیشگاه الهی معامله کنی...

شهدای گمنام درس مقاومت و ایثار را زمزمه کردند، نه مذاکره!

مردم شهید پرور و ولایت مدار شهرستان پاکدشت همزمان با روز شهادت امام سجاد(ع) در سومین دهه ماهه محرم  بار دیگر عطر بهاری شهدای گمنام را استشمام می کنند و این بار دانشکده پردیس ابوریحان پاکدشت آغوش خود را به روی دو لاله پرپر بی نام و نشان دفاع مقدس می گشاید، شهدایی گمنام که پنجاه و هفت شهید مدافع حرم شهرستان پاکدشت با اهدای خون خود در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب(س) به استقبالشان رفتند، شهدایی که در ماه مهر و آغاز سال تحصیلی می آیند تا به جاماندگان قافله شهدا درس عزت و سربلندی دهند، ماه محرم آمدند تا با تأسی از مقتدای خود سالار شهیدان امام حسین(ع) درس مقاومت، ایثار و ایستادگی را زمزمه کنند نه مذاکره و تعامل را...

و سلام و درود تمام مردم پاکدشت نثارتان باد که دل از تعلقات دنیا بریدید و عاشقانه پرگشودید تا آسمان ایران زمین امن و پرغرور باقی بماند.

اکنون که شهرستان شهید پرور پاکدشت میزبان دو شهید دیگر بی نام و نشان هشت سال دفاع مقدس است خداوند متعال را شاکریم که دگر بار شمیم حضور شهیدان، شهر را فرا گرفت و نقطه عطفی شد برای میثاق دوباره در میعاد عاشقان با شهدا و آرمانهای نابشان، باشد که معنویت وجود این افلاکیان، فرهنگ ایثار، شهادت و کرامت انسانی را بیش از پیش برای نسلهای آینده متجلی کند.

و اینک وقت نهیب است قلم تلخ و گزنده تلنگر می زند، قلبهایمان را عصب کشی کردیم و نمی فهمیم، نمی فهمیم دردهای شهیدی را که پشت خاکریز در خون خویش غوطه ور است و به فرزندش که هنوز ندیده اش می اندیشد. نمی فهمیم دست به دیوار گرفتن مادر شهیدی را که چشمانش انتظار را صرف می کند، سراسیمه خود را به کاروان شهدا می رساند و زانوها، چشمان گریان و قلب بی تابش ناله می کنند فرزندم، فرزندم...

نمی فهمیم پدر شهیدی را که شکست اما ایستاد و هیچ نگفت. نمی فهمیم فرزند شهیدی را که وقتی به درس"بابا"  می رسد تب می کند. نمی فهمیم بغض فروخورده همسر شهیدی را که هم صحبت و سنگ صبور شبهایش تنها قاب عکس روی دیوار است.

رسوا می کند این طومار بی قراری...

برخیز همسنگر...

علم به دست بگیر...

دوباره سنگر خواهیم ساخت به یاد شهیدان.../۸۰۴/پ۲۰۲/ب۲

ارسال نظرات