۱۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۰
کد خبر: ۵۲۳۱۰۳
به بهانه فرارسیدن عید غدیر؛

اخوت دینی از نگاه امام علی

در نگاه امام علی (ع) برادری دینی یک جریان فرهنگی معنوی است که فضای روابط اجتماعی را دگرگون کرده، بستر رویش و رشد فضل‌ها را فراهم می‌سازد و زمینه بسیاری از گناهان و گرفتاری‌ها را از بین می‌برد.
عید غدیر

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان شمالی، هر مکتب و مرامی در فرهنگ و ادبیات خود واژگان و ترکیب‌ها و جمله‌هایی دارد که از آن به عنوان اصل پذیرفته‌شده و مسلّم یاد می‌کند، کاربرد آن‌ها به‌اندازه‌ای است که هرکس به آن برخورد می‌کند تلقی به قبول کرده و درباره آن چون و چرایی در بین پیروان آن مکتب وجود ندارد.

اسلام به عنوان یک مکتب جامع و همه سو نگر که هم به یک‌یک افراد عنایت دارد و هم جمع و جامعه دینی را به رسمیت شناخته، از کلمات و تعبیرهایی استفاده کرده است که در هنگام کاربرد همگان با آن آشنا و آن را با تمام وجود حس می‌کنند.

 ازجمله آن‌ها می‌توان به تعبیر و ترکیب زیبای «اخوت دینی» اشاره کرد که با هیأت‌ها و قالب‌های «آخ فی الله» و نیز «المؤمنون اخوه» و «اخوان علی دین الله» و مانند آن در فرهنگ دینی فراوان به چشم می‌خورد.

 مقصود از این تعبیر آن است که همه امت اسلام با یکدیگر احساس برادری و خواهری داشته باشند و حقیقت مربوط به این پیوند ایمانی را در عمل و رفتار رعایت کنند، مانند برادران واقعی در غم و رنج یکدیگر شریک باشند و در شادی و سرور هم شاد و مسرور باشند.

 احساس یگانگی و این‌که اعضای یک پیکرند آنان را در مقابل دشمن مشترک بسیج و متحد سازد و در بین خودشان نیز احساس همدلی و هم دوستی و همکاری کنند. «اَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ»(1) باشند.

در این نوشتار بر آنیم که موضوع «اخوت دینی و ایمانی» را از نگاه امام علی (ع) که هم بهترین مفسر و مبین اسلام ناب است و هم در عمل طعم و لذت برادری با رسول خدا (ص) را چشیده است و نیز در زمان خودش از نعمت برادران دینی فراوانی برخوردار بوده است، بررسی کنیم.

اهمیت برادری دین

در نگاه امام علی (ع) دوست‌یابی و گزینش برادر دینی نوعی توانمندی و هنر به شمار می‌رود، آنان‌ که در این زمینه موفق نیستند انسان‌های ناتوان و ضعیفی هستند که توان مدیریت بر خود و دیگران را ندارند.

 این امام همام می‌فرماید: «اَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکتِسَابِ الْاِخْوَانِ وَ اَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ»(2)؛ عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست ناتوان باشد و از او ناتوان­تر کسی است که دوستان و برادرانی به دست آورد و به‌آسانی آن‌ها را از دست بدهد.

 آن‌که قدرت جذب دل‌ها را دارد و می‌تواند حوزه جاذبه دوستی و برادری را گسترش دهد برخوردار از یک امتیاز و یک نقطه قوت در زندگی است که شایسته تقدیر و ستودنی است.

 بسیارند کسانی که پاک و شایسته و باایمان‌اند؛ اما سوگمندانه در زندگی اجتماعی با کسی نمی‌جوشند و گره نمی‌خورند، با کمترین بهانه افراد را از خود می‌رانند و فراری می‌دهند.

از سوی دیگر کم نیستند انسان‌هایی که مانند آهن‌ربا حوزه مغناطیسی محبت ایجاد می‌کنند و به دل‌ها امید و الفت می‌بخشند. علی (ع) می‌فرماید: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیةٌ فَمَنْ تَاَلَّفَهَا اَقْبَلَتْ عَلَیه»(3)؛ دل‌های انسان‌ها همچون حیوانات وحشی است، هرکس از راه محبت وارد شود با او الفت می‌گیرند.

 به همان اندازه که اصل دوست‌یابی و گزینش برادران اهمیت دارد بیشتر و افزون‌تر از آن توجه به معیارهایی است که بر اساس آن‌ها می‌توان به بهترین دوست و برادر دینی دست یافت، امام علی (ع) در نهج‌البلاغه از برادری یاد می‌کند با ویژگی‌هایی که اشاره به آن ویژگی‌ها می‌تواند راهگشای همه ما در گزینش دوستان خوب و برادران شایسته باشد.

 1- «کانَ لِی فِیمَا مَضَی اَخٌ فِی اللهِ (4)؛ در گذشته یک برادر خدایی (و دینی) داشتم.»(5)

 در این فراز آغازین سخن مولا نکته‌ای ظریف و لطیف نهفته است و آن مقید کردن «آخ» به «فی الله» است، یعنی در انتخاب و گزینش دوست، رفیق و برادر سنگ زیرین و گام اساسی آن است که صبغه و رنگ خدایی داشته باشد ارزش‌ها را باور کرده و بر اساس آن‌ها رفتار کند. در بینش و جهان‌بینی خداباور و معادشناس باشد، باور او بارور به عمل باشد جلوه‌های گفتاری و رفتاری او خدا را نشان دهد. در این‌گونه موارد است که اخوت دینی بر محور دیانت شکل می‌گیرد و پایدار و ماندگار می‌شود.

 2- «وَ کانَ یعَظِّمُهُ یعْظِمُهُ فِی عَینِی صِغَرُ الدُّنْیا فِی عَینِهِ؛ آنچه او را در نظر من بزرگ جلوه می‌داد کوچکی دنیا در نظر او بود.»(6)

 امام علی (ع) در توصیف برادر دینی‌اش انگشت بر نکته‌ای نهاده است که رسیدن به آن چندان آسان نیست و آن این است که اگر انسان در این آشفته‌بازار دنیا به جایی برسد که زرق و برق و زینت آن او را به خود نکشاند، قدرت فرار از جاذبه‌های مادی و ظاهری دنیا را داشته باشد، به یقین پایه‌های معنوی شخصیت خودش را استوار ساخته و شایسته آن است که با چنین انسانی انسان دست دوستی بدهد و طرح برادری درافکند.

علی (ع) در ترسیم چهره برادر دینی‌اش می‌فرماید: رمز عظمت او در نگاه من آن بود که دنیای با این همه جاذبه و آرایش در نگاه او کوچک و ناچیز بود.

معلوم است که باید نخست خدا در دید او بزرگ شود تا هرچه غیر او کوچک جلوه کند؛ ازاین‌رو آن حضرت در خطبه‌ای که نشانه‌های پرهیزکاران را ذکر می‌کند می‌فرماید: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی اَعْینِهِمْ؛ خداوند در جانشان و نگاهشان بزرگ و دیگران و آنچه غیر اوست کوچک مقدارند.»(7)

 3- «وَ کانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یشْتَهِی مَا لَا یجِدُ وَ لَا یکثِرُ اِذَا وَجَدَ؛ او از تحت حکومت شکمش خارج شده بود، آنچه نمی‌یافت اشتهایش را نداشته و از آنچه می‌یافت زیاد مصرف نمی‌کرد.»(8)

 بسیارند کسانی که در زندگی اجتماعی یا گرفتار شهوت‌اند، یا مبتلا به بیماری شهرت‌اند و یا اسیر شکم‌اند. آن کس که بتواند خود را از این دام‌ها و دره‌ها برهاند و از این اسارت‌ها آزاد سازد و امیر بر خویش شود انسانی هنرمند و بااراده و باشخصیتی است که سزاوار دوستی و لایق برادری است.

 شاید بتوان از این فراز از کلام مولا به موضوع اصلاح الگوی مصرف نیز نقبی زد که انسان مؤمن خداباور کسی است که در رابطه با خوردنی‌ها و نیز پوشیدنی‌ها و مانند آن زمینه‌های حرص و ولع و گرایش را کنترل و تعدیل کرده، هیچ‌گاه در خود و خانواده و جامعه‌اش اشتهای کاذب و بی‌اندازه ایجاد نمی‌کند و برای دست‌یابی به آن‌ها بر خود مدیریت می‌کند و اگر هم به مواردی از دنیا و لذت‌هایش دست یافت از حد اعتدال خارج نمی‌شود و مصرف را مهندسی و مدیریت می‌کند.

 4- «وَ کانَ اَکثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَاِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ؛ بیشتر اوقات زندگی‌اش ساکت بود، اگر سخن می‌گفت بر گویندگان چیره می‌شد و عطش پرسش‌کنندگان را فرومی‌نشاند.»(9)

 سکوت نشان‌دهنده عمق و ژرفای شخصیت و علامت حکمت و استواری در گفتار است، در جای دیگری حضرت می‌فرماید: «اِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکلَام؛ آنگاه که خرد به کمال رسد کلام و سخن گفتن کاستی می‌یابد.»(10)

 کسی که در گفتارش حد و مرزی را رعایت نمی‌کند هرچه به ذهنش می‌رسد بر زبان جاری می‌سازد و به قول معروف «بی‌گدار به آب می‌زند.» تضمینی برای سلامت رسیدنش به مقصد وجود ندارد. در برخی از کلمات بزرگان آمده است که اگر سخن نقره است سکوت طلاست.

 در ادامه کلمات حضرت فراز دیگری در این رابطه وجود دارد: «وَ کانَ اِنْ غُلِبَ عَلَی الْکلَامِ لَمْ یغْلَبْ عَلَی السُّکوتِ وَ کانَ عَلَی مَا یسْمَعُ اَحْرَصَ مِنْهُ علیان یتَکلَّمَ؛ اگر در سخن گفتن مغلوب می‌شد در سکوت، کسی بر او غلبه نمی‌یافت، بر شنیدن حریص‌تر بود تا گفتن.»(11)

 برخی از انسان‌ها شهوت سخن گفتن دارند. راست و دروغ و رطب و یاس به هم بافند تا حرفی زده باشند. به پیامدها و پیام‌های سخنان خود نمی‌اندیشند. این‌گونه کسان در معرض خطر و سقوط قرار دارند. چه این‌که گفته‌اند: «زبان سرخ سرِ سبز می‌دهد بر باد.»

 اما در برابر، کسانی هستند که با قیراط و اندازه سخن می‌گویند. نخست می‌اندیشند سپس می‌گویند و نسبت سکوتشان از سخنانشان بیشتر است. امام علی (ع) می‌فرماید برادر دینی من از این دسته بود: قهرمان میدان سکوت بود و اصل را بر سخن نگفتن و سکوت گذاشته بود، اما اگر ضرورت و نیاز به سخن پیش می‌آمد، آن‌چنان پخته و حکیمانه سخن می‌گفت که جای هیچ‌گونه پرسشی برای کسی باقی نمی‌گذاشت. کم‌گویی و گزیده‌گویی و استوارگویی از نشانه‌های انسان حکیم و از علائم مسلمان‌های کمال‌یافته و خودساخته است.

 5- «کانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَاِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ؛ به ظاهر ناتوان و مستضعف می‌نمود؛ اما در برخورد جدی چونان شیر بیشه می‌خروشید و یا چون مار بیابانی به حرکت درمی‌آمد.»(12)

 علی (ع) در وصف برادر دینی‌اش می‌فرماید: از نگاه ظاهری نحیف و لاغر و ضعیف به چشم می‌آمد، لکن از روحیه بلند و همت والایی برخوردار بود. به هنگام نیاز به جدیت و قاطعیت توانمند و کوشا و پرتحرک بود.

 در مدیریت و در مسائل اجتماعی قد و قواره و فربهی و چاقی و لاغری را نباید ملاک قرار داد. آنچه مهم است جوهره داشتن و روحیه چفت شدن با مردم و کارآمدی است.

 در گزینش دوستان و برادران دینی و همکاران نیز باید به این ملاک واقعی توجه داشت. به ظاهر افراد نمی‌توان بسنده کرد. آنچه ملاک و معیار گزینش است درد داشتن و سوز داشتن و روحیه بسیجی و انقلابی داشتن است.

خیلی از افراد هستند که ظاهری اتوکشیده دارند همیشه با لباس ویژه و هیأت ویژه ظاهر می‌شوند، لکن در میدان عمل جز شعار و حرف چیز دیگری از آنان مشاهده نمی‌شود. در برابر هستند کسانی که به ظاهر ادعایی ندارند. ژولیده و خاکی و خاکسارند ولی در میدان عمل پویا و پرتحرک و شیفته خدمت به مردم‌اند.

 6- «لَا یدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّی یاْتِی قَاضِیاً وَ کانَ لَا یلُومُ اَحَداً عَلَی مَا لَا یجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّی یسْمَعَ اعْتِذَارَهُ؛ پیش از حضور در محکمه و محضر خاصی دلیل اقامه نمی‌کرد. هیچ کس را نسبت به کارش تا آنجا که امکان داشت ملامت نمی‌کرد. کسی را که عذری داشت سرزنش نمی‌کرد. تا آن‌که عذر او را می‌شنید.»(13)

 از این فراز نورانی کلام مولا می‌توان به این نکته پی برد که انسان مؤمن خداباور، قانون‌پذیر و قانون‌مند است. در چارچوب قانون و ساختارهای پذیرفته‌شده اجتماعی چه از لحاظ عرفی و چه از لحاظ شرعی حرکت می‌کند. هر سخنی را هرجایی و به هر شکلی مطرح نمی‌کند، اگر قادر است برای موضوعی قضایی مستندات و ادله اقامه کند در جلسه رسمی و در چهارچوب قضایی مطرح می‌کند. نه در کوچه و بازار و با نامه سرگشاده و رسانه‌ای نمودن یک موضوع حقوقی و قضایی.

 مؤمن (ملجم) و دهان بسته است. حریم‌ها را رعایت می‌کند. قداست‌ها و حرمت‌ها را پاس می‌دارد. اگر قرار است ادعایی را ثابت کند اولاً مستند می‌گوید، ثانیاً از کانال قانونی و در جایگاه رسمی مطرح می‌کند.

 نکته دیگر آن‌که در لغزش و تخلف افراد از قانون حتی‌الامکان به سخن آن‌ها گوش می‌دهد و اگر عذری می‌آورند آن را می‌شنود و تا جایی که امکان دارد آن را می‌پذیرد و اگر قابل پذیرش نبود از مجاری قانونی به آن رسیدگی می‌کند.

 7- «وَ کانَ لَا یشْکو وَجَعاً اِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ؛ از هیچ دردی جز هنگام بهبودی شکایت نمی‌کرد.»(14)

 بسیارند کسانی که به اندک بیماری یا ناراحتی به زمین و زمان بد و بیراه می‌گویند از این و آن شکایت و شکوه و گلایه دارند. نعوذبالله به خدا و عالم هستی هم به دیده تردید می‌نگرند. کم‌طاقت و کم‌حوصله‌اند. کوچک‌ترین دشواری و درد آن‌ها را به تب و تاب می‌اندازد. روحیه صبر و شکرشان ضعیف است. این‌گونه کسان آسیب‌پذیرند و زود از باورها و ارزش‌ها فاصله می‌گیرند.

 در برابر کسانی هستند که در شدائد و رخدادهای سخت زندگی و در برابر آفات و بلایا سنگ صبورند. مقاوم و استوارند وقتی دیگران به مشکل آنان پی می‌برند که آن را پشت سر گذاشته‌اند. دردها و بیماری‌های آنان را حتی نزدیک‌ترین کسان کمتر متوجه می‌شوند. این روحیه بالا و زیبایی است و نشانه استواری ایمان و پایداری در برابر ناملایمات زندگی است.

 8- «وَ کانَ یقُولُ مَا یفْعَلُ وَ لَا یقُولُ مَا لَا یفْعَلُ؛ آنچه عمل می‌کرد و می‌گفت و بدانچه عمل نمی‌کرد چیزی نمی‌گفت.»(15)

 تطابق رفتار با گفتار نشانه کمال ایمان است. چقدر زیباست گفتار کسانی که رفتارشان آن را تأیید می‌کند و چقدر زشت و ناپسند است گفتاری که رفتار برخلاف آن باشد. «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.»

فراگرفتن علم آسان‌تر است تا عمل به آن، اگر درخت دانش ثمری به عنوان عمل نداشته باشد ارزشی ندارد. مؤمن راستین کسی است که تمام هم و غم خود را به کار می‌گیرد تا بر اساس باورها و ایمانش رفتارش را نیز شکل بدهد و هماهنگ سازد؛ ازاین‌رو امام علی (ع) ویژگی دیگر برادر دینی‌اش را در عامل بودن او به گفتارش می‌داند و به همه پیروانش این صفت را یادآوری می‌کند که «به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست.»

 9- «وَ کانَ اِذَا بَدَهَهُ اَمْرَانِ ینْظُرُ نَظَرَ اَیهُمَا اَقْرَبُ اِلَی الْهَوَی فَیخَالِفُهُ؛ اگر بر سر دوراهی دو کار قرار می‌گرفت می‌اندیشید که کدام یک با خواسته نفس نزدیک‌تر است با آن مخالفت می‌کرد.»(16)

 این ویژگی را باید اساس بسیاری از دیگر صفات زیبای انسانی دانست؛ زیرا همواره انسان بر سر دوراهی‌ها، هدایت‌ها و هواها قرار دارد. از سویی عقل و دین فرمان می‌دهند و از سوی دیگر هوای نفس و امیال حیوانی و شیطانی، در این شرایط اگر کسی بر نفس خود امیر باشد پیروز و سعادتمند است و اگر اسیر نفس و خواهش‌های حیوانی او باشد بدبخت و بیچاره است.

 انسان همواره بر سر این دوراهی‌ها قرار دارد. اگر خود را در محضر خدا احساس کند و باور کند که گناه او در معرض نگاه خداوند است. نفس و خواسته‌های او را منکوب و مغلوب می‌سازد و اگر در غفلت و بی‌خبری بسر برد غرق در گرداب‌های شهوات می‌شود و چه‌بسا در باتلاقی می‌افتد که راه خروجی آن بسی دشوار و یا بسته می‌شود.

دوست و برادری را باید برگزید که بر نفس و خواسته‌هایش امیر باشد و از ذلت اسارت نفس رهایی یافته باشد و مین‌های «منیت» را خنثی کرده و شکوفه‌های «عبودیت» را در وجودش شکفته باشد.

 10- «فَعَلَیکمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فی‌ها فَاِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا اَنَّ اَخْذَ الْقَلِیلِ خَیرٌ مِنْ تَرْک الْکثِیر؛ پس بر شما باد روی آوردن به این‌گونه از ارزش‌های اخلاقی با یکدیگر در داشتن آن‌ها رقابت کنید و سبقت بگیرید و اگر توانایی انجام همه آن‌ها را ندارید، بدانید که انجام دادن و به دست آوردن برخی از این ارزش‌های اخلاقی و انسانی بهتر از رها کردن همه است.»(17)

 با نگاهی دوباره به اصول دهگانه‌ای که از کلمات نورانی امام علی (ع) ترسیم کردیم، معلوم می‌شود که اخوت فی الله و برادری دینی اگر آن‌گونه که اسلام و آموزه‌های دینی خواسته است در عمل تبلور و تحقق پیدا کند، جامعه بهشت‌گونه شده و چهره انسان‌ها دلپذیر و محبوب و جذاب می‌شود و بسیاری از مشکلات و گرفتاری‌ها از زندگی اجتماعی آن‌ها رخت برمی‌بندد.

 گزیده سخن آن‌که در نگاه امام علی (ع) برادری دینی یک جریان فرهنگی معنوی است که فضای روابط اجتماعی را دگرگون می‌کند، بستر رویش و رشد فضل‌ها را فراهم می‌سازد و زمینه بسیاری از گناهان و گرفتاری‌ها را از بین می‌برد.

 جامعه‌ای که بر اساس اخوت و برادری دینی و الهی شکل گرفته باشد خوش‌بینی‌ها بر بدبینی‌ها غلبه می‌یابد و مرز انتقادها و انتقام‌ها از یکدیگر جدا می‌شود.

در این جامعه ارزشی و اخلاقی قانون‌دانی و قانون‌مداری موج می‌زند و عمل و رفتار از قول و گفتار بیشتر است. تصمیم‌ها، بر اساس هدایت‌ها گرفته می‌شود نه بر اساس هواها، انسان‌ها با عملکردشان ارزیابی می‌شوند نه با قد و قواره‌شان.

 در این موضوع سخن بسیار است به نَمی ‌اَز یَم گفتار امام العارفین امیرالمؤمنین (ع) بسنده کردیم، امید که توشه راهمان باشد و روشنگر مواضع و گزینش‌های ما در زندگی و روابط اجتماعی./9314/ی۷۰۳/ب۱

منابع و مآخذ:

1. فتح، آیه 29.

2. نهج‌البلاغه، ص 470.

3. نهج‌البلاغه، ص 477.

4. بعضی گفته‌اند منظور از «آخ» پیامبر (ص) است و بعضی دیگر «ابوذر» را نام بردند. برخی هم «مقداد» را و در نظر برخی هم شخص معینی منظور نیست، بلکه به عنوان مثال است و این‌گونه سخن گفتن در ادبیات عرب مرسوم است. شهید مطهری بر این باور است که مقصود مولا از این برادر دینی «عثمان بن مظعون» است. عثمان بن مظعون از اکابر صحابه پیغمبر اکرم (ص) و از مهاجرین اولین است. در هجرت اول به حبشه هجرت کرده و در هجرت دوم با مسلمین به مدینه آمده است. پیامبر (ص) فوق‌العاده به ایشان احترام می‌گذاشتند. نخستین کسی که از مسلمان‌ها در مدینه از دنیا رفت و نخستین کسی که او را در بقیع دفن کردند، ایشان بود.

5. نهج‌البلاغه، ص 526.

6. نهج‌البلاغه، ص 526.

7. نهج‌البلاغه، ص 303.

8. نهج‌البلاغه، ص 526.

9. نهج‌البلاغه، ص 526.

10. نهج‌البلاغه، ص 480.

11. بحارالانوار، ج 64، ص 314.

12. نهج‌البلاغه، ص 526.

13. نهج‌البلاغه، ص 526.

14. نهج‌البلاغه، ص 526.

15. نهج‌البلاغه، ص 526.

16. نهج‌البلاغه، ص 526.

17. نهج‌البلاغه، ص 526.

ارسال نظرات