۱۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۰:۵۵
کد خبر: ۵۲۲۰۵۵

«طب تلفیقی» رقیب یا مکمل نظام درمانی مدرن

هرچند که نظام پزشکی مدرن موفقیت‌های چشمگیری را به دست آورده؛ اما ضعف‌های موجود در این ساختار سبب شده تا طب تلفیقی به عنوان نظام درمانی جدید خود را مطرح سازد.
آموزش طب سنتی  طب سنتی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا،‌ جامعه شناسی پزشکی شاخه‌ای از جامعه شناسی است که در آن بسیاری از موضوعات پزشکی از دریچه جامعه شناختی مورد توجه قرار می‌گیرد. به دلیل تاثیر عوامل اجتماعی در مسیر درمان، رابطه دوسویه‌ای میان امور اجتماعی و مسائل پزشکی مطرح بوده و همین امر بسیاری از جامعه شناسان را به مطالعه، بررسی و تحلیل رویکردها، گزاره‌ها و مسائل پزشکی از دریچه عوامل اجتماعی علاقه‌مند ساخته است.

در این میان مساله طب بدیل (alternative medicine) به یکی از موضوعات پرچالش و بحث برانگیز جامعه شناسی پزشکی تبدیل شده است. طب بدیل به عنوان یک رقیب در کنار پزشکی روز توانسته مخاطبان فراوانی را در سراسر جهان از کشورهای صنعتی تا کشورهای در حال توسعه جذب کند.

کشورهای صنعتی، صاحب پیشرفته‌ترین و مجهزترین امکانات پزشکی جهان هستند اما با این وجود گرایش رو به رشد مردم در رها کردن نظام درمانی متعارف و روی آوردن آنان به استفاده از معالجه‌های بدیل مانند هیپنوتیزم، رایحه درمانی و یا همتا درمانی(هومیوپاتی)، طب سنتی و یا طب سوزنی جامعه شناسان را بر آن داشته تا درصدد تعیین چیستی و چرایی این پدیده اجتماعی برآیند.

با وجود آنکه برخی رویکردها مانند همتادرمانی در نظام طب بدیل پایه و اساس نظام پزشکی حاضر را قبول ندارند اما بسیاری ترجیح می‌دهند تا از هر دو روش موجود طب جدید و طب بدیل استفاده کنند. از این رو برخی صاحب نظران به جای استفاده از واژه طب بدیل، فنون غیرمتعارف پزشکی را طب تکمیلی می‌نامند.

مدل زیستی ـ پزشکی و انتقادات

نظام درمانی غرب را باید بر مبنای مدل زیستی ـ پزشکی تعریف کرد. بر اساس این مدل، بیماری با عوامل و شرایط عینی تعریف شده و سلامت جسمانی از طریق معالجه پزشکی مبتنی بر علم زیست شناسی بازگشت‌پذیر است. مدل مذکور بر سه پایه استوار است:

1. بیماری به عنوان نقص و خللی در بدن آدمی نگریسته می‌شود: بیماری بدن آدمی را از حالت بهنجار منحرف می‌سازد. طرح نظریه میکروبی بیماری در اواخر دهه 1800م بر این اساس بود که هر بیماری علت مشخصی داشته و باید در صدد کشف آن برآمد.

2. روح و جسم را می‌توان جداگانه معاینه کرد: در معالجه بیمار به عنوان یک بدن رنجور باید به روشی خنثی و فارغ از نظام ارشی و یا تاکید بر عوامل رفاه یا سعادت، تنها اطلاعات بالینی مرتبط با بیمار را گردآوری و ثبت کرد.

3. متخصصان تعلیم دیده نظام پزشکی و متعهد به اصول و قواعد علمی و اخلاق پزشکی، مجاز به درمان بیماران در فضای بیمارستان هستند و غیر از آنان کسی حق درمان بیمار را ندارد زیرا روش‌های بدیل، روش‌هایی غیر تخصصی و فاقد پشتوانه علمی هستند.

گرایش به طب بدیل چرا و چگونه؟

هرچند در این کوتاه نوشت نمی‌توان به دنبال تحلیل و مداقّه در تمامی ابعاد گرایش‌ به طب بدیل بود اما به چند دلیل ممکن است که افراد در پی خدمات کارشناسان طب بدیل باشند.

1.نارسایی پزشکی جدید: برخی از مردم تصوّر می‌کنند که پزشکی متعارف ناقص و نارسا است و یا قادر به درمان بسیاری از دردهای مزمن و یا علائم و عوارض اظطراب نیست. از دید آنها با وجود رشد روز افزون نظام‌های درمانی مدرن اما همچنان پزشکی جدید با کاستی‌های فراوانی دست و پنجه نرم می‌کند. همین کاستی‌ها سبب بی‌اعتمادی به نظام پزشکی مدرن و گرایش به شیوه‌های بدیل شده است. متخصصان پزشکی لزوما تنها منبع دانش و معرفت درباره سلامتی و تندرستی نیستند. از آنجا که نظام پزشکی جدید هدف خود را درمان بیماری قرار داده است، هر نظام درمانی بدیلی که بتوانند سلامتی بیمار را به وی بازگرداند قابل اعتنا و اعتماد خواهد بود.

2. نارضایتی از نظام درمانی مدرن: برخی دیگر از مردم به دلیل نارضایتی از نحوه عملکرد نظام‌های درمانی مدرن، به مسیر طب بدیل سوق داده می‌شوند. نوبت‌های طولانی مدت، ارجاع متعدّد به پزشک‌های مختلف، عدم تشخیص صحیح بیماری، افزایش هزینه درمان و محدودیت‌های مالی در کنار برخورد نامناسب برخی متولیان امور پزشکی جدید سبب شده تا متقاضیان طب بدیل در سال‌های اخیر افزایش یابند. همچنین به دلیل افزایش مشغله‌ها ضرورت حضور در بیمارستان‌ها کمتر احساس می‌شود. بیماران درصدد یافتن درمان‌هایی هستند که حضور دائمی آنها در ایام بیماری را در بیمارستان‌ها و سایر مراکز درمانی به حداقل برساند.

3. عوارض دارودرمانی: افزایش نگرانی‌ها نسبت به عوارض تجویز دارو و انجام عمل جراحی به عنوان دو بال مورد حمایت نظام درمانی مدرن را نیز باید به فهرست فوق افزود. اولین امری که توجه بیماران را به هنگام استفاده از دارو به خود جلب می‌کند، لیست بلندبالای عوارضی است که در کنار بسیاری از داروها به چشم می‌خورد. داروها که خود برای درمان بیماری مورد استفاده قرار می‌گیرد، عوارض متعدّدی را به همراه می‌آورد. بسیاری از بیماران ترجیح می‌دهند تا روش‌های جایگزین با قدرت درمانی برابر و عوارض کمتر را تجربه کنند.

4. گرایش‌های مذهبی و فلسفی: برخی افراد اعتراف می‌کنند که به دلیل جداسازی روح از جسم در نظام پزشکی متعارف، با این نظام درمانی مخالفند. به اعتقاد آنها ابعاد روحی و روانی سلامتی و بیماری در کارهای پزشکی متعارف مورد توجه قرار نمی‌گیرد. به عقیده این افراد عقاید و تجربه بیمار در پروسه درمان وی نقش بسزایی دارد. بیمار موجود تمام و کمالی است که سلامت روان وی در کنار سلامت جسمی اهمیت پیدا می‌کند و تمرکز بر درمان جسم با قطع نظر از روح و روان آسیب جدی به بیمار وارد خواهد ساخت از این رو به تازگی در مراکز درمانی مطرح جهانی استفاده از روانکاوان و روانپزشک‌ها برای تایید سلامت روانی بیمار و صدور برگه ترخیص ضروری شده است.

نظام سلامتی زیستی ـ پزشکی و چالش‌های پیش‌رو

انتقاد از پزشکی متعارف را باید در حقیقت انتقاد از مدل سلامتی زیستی ـ پزشکی دانست؛ مدلی که پایه پزشکی غربی را تشکیل می‌دهد.

انسان امروزی به «مصرف کنندگان سلامتی» تبدیل شده‌اند. آنها در قبال سلامتی و رفاه خویش موضع فعالانه‌ای را اتخاذ می‌کنند و این امر را نیز باید یکی از انتقادات به پزشکی مدرن برشمرد. انسان جامعه مدرن دیگر نمی‌خواهد نقش «بیمار منفعل» را ایفا کند بلکه خواستار مشارکت جدی در امر درمان است؛ مساله‌ای که تا حدودی از سوی پزشکی متعارف نادیده انگاشته می‌شود. انسان قرن بیست و یک از دریچه خودیاری به بیماری نظر می‌کند. گسترش طب بدیل تلاشی است برای افزایش ضریب خودیاری و مشارکت فعالانه بیماران در عرصه درمان.

نظام سلامتی زیستی ـ پزشکی که محصول مدرنیته و رشد تکنولوژی و علم است، در مسیر درمان اموری گام بر می‌دارد که آنها نیز محصول عصر مدرن است. بی‌خوابی، اضطراب، تشنج، افسردگی، رخوت، خستگی، دردهای مزمن و بسیاری دیگر از بیماری‌های روحی و روانی در کشورهای توسعه یافته و جوامع صنعتی رو به رشد است. هرچند که این اختلالات و بیماری‌ها از دیرباز وجود داشته اما منحنی رشد آن در دوران کنونی بسیار افزایش یافته است.

بنابر اظهار سازمان بهداشت جهانی طی چند سال آینده افسردگی شایع‌ترین بیماری جهان خواهد شد. هرچند که بررسی علل روانشناختی افسردگی، تحلیل، تفسیر و ریشه‌یابی آن از منظر مکاتب مختلف روان‌درمانی از حوصله این نوشتار خارج است اما با نظر به مفهوم از خودبیگانگی مارکس می‌توان این پدیده را تشریح کرد. از خود بیگانگی به وضعی اطلاق می‌شود که در آن، انسان تحت چیرگی نیروهای خود آفریده‌شان قرار می‌گیرند و این نیروها به عنوان قدرت‌های بیگانه در برابرشان می‌ایستد. مفهوم قفس آهنین وبر نیز بی‌ارتباط با افزایش افسردگی و اضطراب در جامعه کنونی نیست. کوتاه سخن آنکه طب پزشکی متعارف که خود مولود عصر مدرنیته است، در برابر بیماری‌هایی باید ایستادگی کند که آنها نیز زاییده عصر مدرن هستند و این یکی از چالش‌های جدی پزشکی متعارف است.

رویکرد اسلام به سلامت جسم و روان

اسلام به عنوان آخرین دین الهی دربردارنده تمام نیازهای زندگی انسانی در تمامی ابعاد و ساحات مختلف وجودی است. دین با تعریف صحیح و حقیقی‌اش تنها منحصر در عبادات و معاملات نیست. هندسه دینی دربردارنده آموزه‌ها، تعالیم و دستوراتی است که راهنمای بشریّت در دنیای پر از تنش، اضطراب، دلهره، نگرانی و بی‌معنایی است. از این رو گزاره‌های اجتماعی اسلام به مراتب بیش از گزاره‌های عبادی آن است. تاکید بر مسائل سیاسی و اجتماعی، ورود به عرصه مختلف پزشکی، اخلاقی، روانشناسی و ... سبب شده تا اسلام از ظرفیت بی‌بدیلی در پاسخگویی به تمامی نیازهای جوامع بشری برخوردار باشد. شاهد این مدّعا، پیش قراولی مسلمانان در عرصه پزشکی در طول قرن‌های متمادی است.

مسلمانان با کندوکاو در دستورات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) تا مدت‌ها به عنوان سردمداران پزشکی جهان شناخته می‌شدند. جمله معروف پیامبر اکرم(ص) که فرمود: «الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان» نشان از اهتمام ویژه اسلام به سلامت جسم و روان دارد از این رو حکمای مسلمان در کنار تحقیق و پژوهش در حکمت نظری به امور پزشکی نیز روی آوردند. کتاب الحاوی نوشته زکریای رازی به مدت چند قرن معتبرترین مرجع طبی جهان بوده است. شیخ الرئیس ابوعلی سینا، مردی نام آشنا در عرصه پزشکی است که با تالیف کتاب گرانسنگ قانون خدمت شایانی به پیشرفت پزشکی در جهان کرده است.

کثرت احادیث و آیات پزشکی بیانگر اهمیت نظام سلامت در اسلام دارد تا آنجا که بسیاری از عرفا تعدیل مزاج را در عرصه سیر و سلوک عرفانی ضروری می‌دانند زیرا در اندیشه اسلامی «جسم مرکب روح است». با آنکه در نظام درمانی غربی روح آدمی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد اما اسلام بر تاثیر متقابل جسم و روح تاکید دارد. فلاسفه بزرگ اسلامی همچون ابن سینا و شیخ اشراق که در مکتب اسلام رشد و نمو یافتند با درک این ظرافت، معتقدند که روح آدمی به سرحدی از قدرت و توان می‌رسد که نه تنها در جسم فرد بلکه در جسم دیگران نیز تاثیر می‌گذارد.

گناه عامل گسترش بیماری

در اسلام نقش گناه و معصیت در ایجاد نابهنجاری جسمی نیز بسیار مورد تاکید بوده؛ مساله‌ای که در نظام پزشکی غربی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. حکیم سید اسماعیل جرجانی در کتاب ذخیره خوارزمشاهی می‌گوید که اعراض نفسانی و حالت‌های روحی و روانی مهم‌ترین عاملی است که بر روی اخلاط تاثیر می گذارد. وی می‌نویسد: «اگر چیزی به کسی بگویید که عصبانی شود، سریعاً تمام بدنش گر  می گیرد، به لرزش می افتد و حرارت در بدنش ایجاد شده و تمام ساختار بدنش در چند لحظه دچار تغییر می شود، این حرارت و تغییرات ایجاد شده بخاطر رنجش از این کلمه است.» بنابراین می توان گفت اعراض نفسانی و حالات روحی و روانی بیشترین تاثیر را بر روی اخلاط و ساختار جسمی ما دارد. چون قدرت و سرعت تاثیرشان از غذا و از هر چیز دیگری بیشتر است.

در احادیث معصومین(ع) نیز گناه به عنوان عاملی مهم برای مرگ، مبتلا شدن به انواع بیماری‌ها و امراض روحی و روانی معرفی شده است. به اعتقاد فروید و بسیاری از روانشاسان، اضطراب منشأ اصلی نابهنجاری روانی و بروز اختلالات مختلف شخصیتی است. در قرآن کریم می‌فرماید: «ومن اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا» مطابق با این آیه دوری و غفلت از خداوند سبب سختی در زندگی و در نتیجه ایجاد احساس ناامنی و افزایش سطح اضطراب است. با افزایش سطح اضطراب بسیاری از بیماری‌های روانی بروز و ظهور پیدا می‌کند. در تحقیقاتی که از سوی هاروارد صورت گرفت، اصلی‌ترین عامل ایجاد سرطان و بیماری‌های عفونی، عقب نشینی سیستم ایمنی بیان شد که مهم‌ترین دلیل آن افزایش اضطراب است. از این رو انجام گناه تاثیر مستقیمی را در ایجاد بیماری‌های جسمی و روحی برجای می‌گذارد.

هرچند که سخن پیرامون رویکرد اسلام به مساله سلامت روان و جسم بسیار است اما کوتاه سخن آنکه، اسلام همواره حامی و مدافع پیشرفت علمی بوده است. بدیهی است، اسلام به عنوان دینی که همواره بر پیشرفت علمی تاکید دارد، از کشف و ارائه هرگونه نظریه جدید در عرصه مختلف از جمله پزشکی استقبال می‌کند اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که تقابل پزشکی با ارزش‌های دینی و یا نادیده انگاشتن آموزه‌های دینی راه را برای بروز انحراف در عرصه پزشکی و دور ساختن پزشکان از درمان صحیح فراهم می‌کند. از این رو ضمن احترام به پیشرفت‌های علمی در عرصه پزشکی باید به سایر نظام‌های بدیل درمانی مانند طب اسلامی و یا طب سنتی نیز فرصت و مجال برای ارائه نظریات ارائه شود. به نظر می‌رسد که تلفیق پزشکی مدرن با طب اسلامی و طب سنتی و ارائه آن با عنوان «طب تلفیقی» یک راهکار مناسب برای کاهش اختلافات میان رویکرد مدرن و بدیل باشد./981/ی۷۰۱/س

محمد رایجی، پژوهشگر حوزه علمیه قم

ارسال نظرات