۰۷ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۷
کد خبر: ۵۲۰۴۲۷
برداشت‌هایی از حکومت علوی؛

مواد لازم مدیریت در دولت اسلامی

حکومت درخشان علوی بایدها و نبایدهای مهمی را پیش روی پیروان آن حضرت قرار داده است، حکومتی که دورانش کوتاه، اما درس هایش به اندازه تمام تاریخ بلند و نورش برای روشنایی همه اعصار کافی است.
هفته دولت هیأت دولت هیأت دولت

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، نام امیرالمومنین علی(ع) و حکومت ایشان چنان با عدالت، قانون مندی، حق مداری، صداقت، اقتدار و دیگر شاخصه های الهی وانسانی عجین است که امکان ندارد آدمی واژگان ذکر شده را تصور کند و ذهنش متبادر به سیره علی(ع) نگردد.

حکومتی که دورانش کوتاه، اما درس هایش به اندازه تمام تاریخ بلند و نورش برای روشنایی همه اعصار کافی است. حکومتی که دشمنان کینه توزش، همانان که به لطف اسلام از زمره وحوش خارج گشته و در سایه آن برای خود اسم و رسمی ساختند، سال ها، بلکه نسل های بعدی آن شجره خبیثه نیز قرن‌ها در تلاش بودند تا یاد آن مظهرِ نورِ حق را در دل بشریت خاموش کنند غافل از آنکه خداوند وعده داده که «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[1].

از زوایای مهم حکومت درخشان علوی عنوان کردن بایدها و نبایدهایی است که متصف بودن و نبودن دولت و رجال آن، بدانها را ملاک و مناطی برای تعریف دولت تراز اسلامی از غیر آن قرار داده. این یادداشت قصد دارد تا در حد توان و مجال، این بایسته‌‌ها و نبایسته­‌ها را یادآور شود.

الف. رفتارهای فردی رئیس دولت و رجال آن

1. خداگرائی؛ تتبُّع کننده در فرمایشات حضرت امیر(ع) یکی از مهم ترین بایسته را از منظر حضرتشان، در خداگرائی مجموعه دولت و رئیس آن می­ یابد. به مقوله خداگرائی حاکمان و مسئولان که رابطه­ مستقیم با نفی سکولاریسم دارد می توان در ابعاد و زوایای گوناگونی پرداخته شود، که در اینجا به برخی از مهم ترین این زوایا اشاره می شود.

1-1. دفاع از دین: دولت تراز در اندیشه امیر مومنان به دولتی اطلاق می شود که رئیس آن مبارزه با هواهای نفسانی و دفاع از دین را واجب فرض کرده و لحظه­ ای این مهم را فرونگذارد ولو به اندازه ساعتی از عمرش مانده باشد.[2] این ویژگی تا بدانجا مهم است که حضرت، حاکم را پاسدار خدا در زمین معرفی می کنند.[3] بر این اساس بطلان افکاری چون مسئول نبودن دولت در قبال دین و سعادت جامعه، بهشتی و یا دوزخی شدن افراد و سکولاریسم در سیاست و مدیریت، در اندیشه امیر مومنان(ع) ظاهر می شود.

1-2. توجه به نماز اول وقت: عدم تاخیر نماز از اول وقتش حتی در اوج کار از جمله بایسته­ های دولت مردان تراز حکومت اسلامی است.[4] نه اینکه در بیکاری نماز اول وقت را اقامه کند و در هنگام درگیری تاخیر اندازد.[5] امام خمینی(ره) به عنوان اسوه ­ای در این زمینه مطرح هستند. سرتیپ شهید علی صیاد شیرازی نقل می کند: حتی زمانی که در بحبوحه جنگ، با کمبودها و تنگناهای زیادی مواجه شدیم و در صدد رفع آن بودیم و امام هم پیگیر کار بودند و برای گزارش کار خدمت ایشان رسیدیم؛ رئیس جمهور و رئیس مجلس و فرماندهان نیروی زمینی و سپاه هم حضور داشتند، هنوز گزارش تمام نشده بود که امام جلسه را ترک کردند و فرمودند: وقت نماز است.[6]

همچنین آیت الله توسلی نقل می کند: روزی سران کشورهای اسلامی برای قضیه صلح ایران و عراق به خدمت امام رسیدند، وسط جلسه بود که اذان ظهر شد، امام بلند شدند و فرمودند: می خواهم نماز بخوانم. سپس عطر زدند و به نماز ایستادند و ما هم پشت سر ایشان ایستادیم.[7]

1-3. ضرورت یاد مرگ: امام علی(ع) در نامه خود به محمدبن ابی بکر- یکی از والیان حکومت حضرت- متذکر این ضرورت می­شوند: مرگ از شما به شما نزدیکتر است، نشانه مرگ بر پیشانی شما زده شده، دنیا پشت سر شما در حال درهم پیچیدن است، پس بترسید از آتشی که ژرفای آن زیاد و حرارتش شدید و عذابش نو به نو وارد می ­شود.[8]ضرورت یاد مرگ در عموم افراد و بویژه در مسئولین از این باب است که می­تواند مانعی باشد از انحراف و کج روی­ه ای انسان.

1-4. ترجیح رضایت خداوند بر مردم: از دیگر زوایای خداگرائی بعنوان یکی از بایسته­ های دولت تراز و رجال آن، این است که همواره رضایت خدا را بر رضایت خلق ترجیح دهند و به خاطر رضایت مردم، خدا را به خشم نیاورند.[9] حضرت علی(ع) دلیل این امر را در جایگزین شدن خشنودی خداوند بجای هرچیزی معرفی می ­کنند در حالی که عکس این قضیه صادق نیست، یعنی چیز دیگری نمی ­تواند جایگزین خشنودی خداوند شود.[10]

1-5. ترک هواپرستی: از بایسته­ ها و لازمه ­های شخصیتی از منظر امام علی(ع) جهت پاسداری از مرزهای کشور و سامان بخشی به امورات مملکت و نیز شاخصه ­­ای در قابلیت افراد برای امانتداری و یا خیانت کردن در دولت، عدم هواپرستی در حاکم و رئیس دولت است. حضرت امیر(ع) در نامه71 نهج البلاغه خطاب به «منذربن جارود» یکی از فرمانداران حکومت، زمانی که خبر خیانت وی به حضرت می ­رسد، می­ نویسد: به من خبر دادند، كه در هواپرستى چيزى فروگذار نكرده، و توشه ‏اى براى آخرت خود باقى نگذاشته‏ اى، و دنياى خود را با تباه كردن آخرت آبادان مى‏ كنى، و براى پيوستن با خويشاوندانت از دين خدا بريده ‏اى. اگر آنچه به من گزارش رسيده، درست باشد، شتر خانه ‏ات، و بند كفش تو، از تو با ارزش‏تر است، و كسى كه همانند تو باشد، نه لياقت پاسدارى از مرزهاى كشور را دارد، و نه مى‏ تواند كارى را به انجام رساند، يا ارزش او بالا رود، يا شريک در امانت باشد يا از خيانتى دور ماند.....

2. حق­مداری: اولین نکته درباره حق­مداری- به عنوان یکی از بایسته ­های مهم شخصیتی رئیس دولت و رجال آن- تقابل حق و تکلیف است، به این معنا که هرآنچه مربوط به «حق مردم»  است، تکلیف دولت؛ و هرآنچه که مربوط به «حق دولت» می­ شود، تکلیف مردم می­ باشد. در ادامه به برخی از مصادیق حق­مداری در سیره امام علی(ع) اشاره می ­شود.

2-1. هدف وسیله را توجیه نمی ­کند: در اوایل حکومت حضرت امیر(ع)، مغیره بن شعبه نزد حضرت می­ آید و پیشنهاد می­ دهد که فی­ الحال به معاویه کاری نداشته باشد و برای مصلحت حتی مدتی او را تثبیت کند تا حکومت حضرت تثبیت شود، سپس وی را برکنار کند. حضرت فرمود: من چنين كارى نمى ‏كنم، براى اينكه اگر بخواهم معاويه را ولو براى مدت موقت تثبيت كنم معنايش اين است كه من معاويه را ولو در اين مدت موقت صالح مى‏ دانم، و من او را صالح‏ نمى ‏دانم و در اين زمينه به مردم دروغ هم نمى‏ گويم، تحميل هم نمى‏ كنم. وقتى ديد حرفش اثر نمى‏ كند گفت: من هم فكر كردم ديدم كه همين كار را بايد بكنيد، حق با شماست.

مغيره اين را گفت و نزد معاويه رفت‏ و از اصحاب وی و دشمنان امیرالمومنین شد.[11] در جنگ صفین وقتی شریعه فرات به دست یاران معاویه افتاد آب را بر روی سپاه علی بست تا از آب به عنوان یک ابزار فشار استفاده  کند اما وقتی شریعه به دست سپاه امیرالمومنین افتاد با آنکه حضرت می ­توانست با بستن آب بر روی دشمن آنها را در فشار شدید بیاندازد اما از این کار امتناع ورزید و اجازه استفاده از آب را به دشمنش داد تا به بشریت درس  آزادگی و حقیقت جویی داده باشد. تا به جهانیان این پیام را بدهد که هدف موجب توجیه هرگونه وسیله ­ای نیست. چرا که راه و منش علی بر این است که«مَن عَمَلَ بِالحَقِّ مَالَ الَیهِ الخَلقُ؛[12]هرکس به حق عمل کند مردم به وی تمایل یابند».

 اشتهار علی(ع) در تاریخ سیاسی به ارزش محوری و فضیلت مداری است و همین ویژگی وجه تمایز حضرت با تمام سیاست مداران از جمله سیاسیون معاصرش است. معاویه مظهر سیاستمدار زیرک ترسیم می ­شود که با زیرکی خود به مقابله با علی(ع) برمی ­خیزد اما با توجه به مبانی سیاسی امیرالمومنین سیاست معاویه ماهیتی شیطانی و به عبارتی  مظهر حفظ و کسب قدرت با هر وسیله ­ای است، زیرا در نگاه او قدرت هدف است پس هر ابزاری برای به دست آوردن آن مشروع می ­باشد.[13]

2-2. صداقت در اعلام مواضع دولت: این مصداق در چگونگی پذیرش حکومت توسط حضرت متجلی است. پس از قتل عثمان، مردم برای بیعت به سوی حضرت هجوم می­ آورند و ابتدا از مردم می­ خواهد که به سراغ شخص دیگری روند، اما پس از اصرارهای بسیاری که از طرف مردم به ایشان می­ شود، شرایط و موضع دولتشان را این گونه و در کمال صداقت، بدون هرگونه عوام ­فریبی و شعارهای پوپولیستی که مرسوم بسیاری از سیاسیون جهت رسیدن به قدرت است، بیان  می کند: «آگاه باشید، اگر دعوت شما را بپذیرم بر اساس آنچه که می دانم با شما رفتار می­ کنم و به گفتار این و آن و سرزنش ­کنندگان گوش نمی­ دهم»[14]. حضرت در موضعی دیگر به صراحت بیان می کنند که: «آنان که سابقه ‏اى در اسلام داشتند، و تاکنون منزوى بودند، بر سر کار مى‏ آیند، و آنها که به ناحق، پیشى گرفتند، عقب زده خواهند شد»[15].

2-3. نفی فریب: فریب، حیله و کذب از خصائص دوَل دور از خرد است و دولت بی­ خردان همواره در معرض نابودی و اضمحلال است. و این حقیقت در تعبیری از ساسه العباد امیرالمومنین(ع) در نهایت زیبایی بیان شده است: «دَولَهُ الجَاهِلِ کَالغَریبِ المُتَحَرِّکِ إلَی النُّقلَه؛[16]دولت نادان همانند بیگانه ­ای است حرکت کننده به سوی انتقال». ایشان در تعبیری دیگر می­ فرمایند: «وَاللهِ مَا کَتَمتُ وَشمَهً وَ لاکَذَبتُ کِذبَهً؛[17] به خدا سوگند هرگز به اندازه­ سر سوزنی حقیقت را کتمان نکرده و هیچ گونه  دروغی نگفته­ ام». سیاست در منظر امیرالمومنین باید عاری از کذب و فریب و انحراف افکار عمومی باشد چه اینکه خود می­ فرماید: «ذِمَّتِی بِما اَقُولُ رَهِینَهٌ و اَنَا بِهِ زَعِیمٌ؛[18]آنچه را که می­گویم به عهده می­گیرم و خود به آن پایبندم».

این موارد گوشه­ ای از مصادیق حق­مداری در سیره امام علی(ع) بود که از باب «آب دریا را گر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید» بدان اشاره شد.

3. تواضع و فروتنی: از دیگر بایسته ­های شخصیتی در مورد رجال دولت، تواضع و فروتنی آنها در مقابل مردم است. حضرت در نامه خویش به فرماندار مصر، محمد بن ابى بكر، هنگامى كه او را در آغاز سال 37 هجرى به سوى مصر فرستاد سفارش می کنند که «با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاه ‏هايت، و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم، به تساوى رفتار كن، تا بزرگان در ستمكارى تو طمع نكنند، و ناتوان ‏ها در عدالت تو مأيوس نگردند، زيرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال كوچك و بزرگ، آشكار و پنهان خواهد پرسيد، اگر كيفر دهد شما استحقاق بيش از آن را داريد، و اگر ببخشد از بزرگوارى اوست».

حضرت در این نامه از تعبیر «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، بالت را براى اهل مصر بگستر» استفاده می­کند. گستردن بال کنایه از نهایت تواضع ایست که موجودی نسبت به موجود دیگر می­تواند انجام دهد. این دستوری است که قرآن به پیامبر در مورد مومنین «وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»[19] و در مورد فرزندان نسبت به والدین خود «واخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ»[20] می­ دهد. ولی امام القای خصوصیت کرده و آن را وظیفه حاکم نسبت به همه شهروندان می داند. در مصر جامعه متکثر است و مومن و غیر مومن و حتی مسلمان و غیر مسلمان در کنارهم زندگی می­ کنند. از این رو امام خطاب به مالک اشتر نیز می­ فرماید مردم مصر یا برادران دینی تو هستند و یا در انسانیت با تو برابراند و باید با همه مهربان باشی: «إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ».

4. ساده زیستی: ساده ­زیستی برای رئیس دولت و رجال آن و دوری آنها از رفتارهای تجمل­گرایانه و اشراف ­مأبانه به عنوان یک بایسته بسیار مهم در سیره و اندیشه امیرالمومنین مطرح است.

وقتی به حضرت گزارش می رسد که فرماندار بصره در مهمانی شرکت کرده که رنگ و بوی تجملات می­داده و به دعوت یکی از سرمایه ­داران بصره بوده است وی را مؤاخذه کرده، می­فرماید: «پس از ياد خدا و درود اى پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايه‏ داران بصره، تو را به مهمانى خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى خوردنى ‏هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسه‏ هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند گمان نمى ‏كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‏ اند، انديشه كن در كجايى و بر سر كدام سفره مى‏‌خورى پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمى ‏دانى دور بيفكن، و آنچه را به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى مصرف كن. آگاه باش هر پيروى را امامى است كه از او پيروى مى ‏كند، و از نور دانشش روشنى مى ‏گيرد، آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد امّا با پرهيزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى، مرا يارى دهيد. پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره‏اى نيندوخته، و از غنيمت‏ هاى آن چيزى ذخيره نكرده ‏ام، بر دو جامه كهنه ‏ام جام ه‏اى نيفزودم، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است... من اگر مى‏ خواستم، مى‏ توانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافته ‏هاى ابريشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره شود، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام‌هاى لذيذ برگزينم، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه»  كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و يا هرگز شكمى سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم ‏هايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد»[21]

این موارد بخش اندکی از بایسته­ها و نبایسته­ های شخصیتی است که در اندیشه، کلام و سیره حضرت علی(ع) قابل واکاوی و بازگویی دارد./۹۰۱/ی۷۰۲/س

حجت الاسلام داود موذنیان

منابع

[1] - صف:8 - «مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا- گر چه كافران را ناخوش افتد- نور خود را كامل خواهد گردانيد».

[2] - نهج البلاغه، نامه27

[3] -همان، حکمت 332

[4] - همان، نامه 27

[5] - همان.

[6] - به نقل ازسایت موسسه تنظیم و نشر آثارامام خمینی: www.imam-khomeini.ir

[7] - همان.

[8] - نهج البلاغه، نامه27

[9] - همان.

[10] -همان.

[11] - سیری در سیره نبوی، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، چاپ دوم، 1366، ص: 106

[12] - شرح غرر الحکم و دررالکلم، جمال الدین محمد خوانساری ، ج: 5 ، ص:339

[13] - اندیشه سیاسی در گفتمان علوی، گروهی از نویسندگاه، انتشارات بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1385، ص: 52

[14] - نهج البلاغه، خطبه 91.

[15] - همان، خطبه 16.

[16] - شرح غررالحکم و دررالکلم،جمال الدین محمد خوانساری، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ سوم، 1360، ج:4، ص:9

[17] - نهج البلاغه، خطبه: 16

[18] - نهج البلاغه، خطبه: 16

[19] - شعراء: 215

[20] - اسراء: 24

[21] - نهج البلاغه، نامه45.

ارسال نظرات