اهمیت و جایگاه پزشکی در اسلام
به گزارش خبرگزاری رسا، در حوزه علوم بشری، علم پزشکی از رتبه بالایی برخوردار است؛ چرا که فلسفه سایر علوم، بهرهمندی انسان از مواهب و نعمتهای زندگی است، و این هدف در پرتو سلامت جسم و جان، به سرانجام میرسد.[1] از اینرو، امام باقر(ع) میفرماید: «بدان که هیچ دانشی به اندازه جستن سلامت مهم نیست، و هیچ سلامتی به اندازه سلامتی دل (روح) نیست.[2] و حدیث نبوی نیز به همین معنا اشاره دارد که: « دانش بر دوگونه است: دانش دینها و دانش بدنها.[3]
طبابت کار خداوند متعال است و طبیب واقعی اوست؛ که خواص درمانی را در داروها نهاده است، در نظام آفرینش، برای هر دردی دارویی آفرید[4] و به انسان استعداد شناخت دردها، داروها و چگونگی درمان آنها را عنایت کرد. به همین دلیل، خود را مظهر نامهای «طبیب» و«شافی»، قرار داده است. و پیامبران الهی نیز (برای درمان بیماریهای جان) مظهر این نامهای مقدس هستند.
امام علی(ع) در توصیف پیامبر خدا (ص) میفرماید: «طبیبی بود که طبابت را بر بالین بیماران میبرد، مرحم را درست و بر جایی که باید قرار میداد مینهاد و آنجا که بایسته بود داغ مینشاند. و این کارها را در جایی که نیاز بود انجام میداد، دلهای بی فروغ، گوشهای ناشنوا و زبانهای ناگویا. با درمان خویش، منزلگاههای بی خبری و جایگاههای سرگشتی انسان میشد.»[5] بنابراین، از نگاه انسان طبیب و دارو خواه برای جان روح (جان/ روح) و خواه برای تن(بدن /جسم) تنها نقش یک واسطه را در نظام حکیمانه ایفا میکند و درمان کننده، فقط خداوند متعال است.
جایگاه دانش پزشکی در اسلام
احکام و قوانین اسلامی، به دنبال رشد مادی و معنوی جامعه انسانی است. از نگاه اسلام، بزرگترین نعمت سلامت جسم و بزرگتر از آن سلامت جان است، همچنین خطرناکترین بلاها بیماری جسم و خطرناکتر از آن بیماری جان است. متن سخن امام علی (ع) در این باره چنین است: «یکی ازگرفتاریها تنگ دستی است. سختر از آن بیماری و سختر از آن هم بیماری دل؛ و یکی از نعمتها توانمندی مالی است و برتر از آن، تندرستی است و بهتر از آن تقوای دلها»[6]
از این رو اگر بیماری، خطرناکترین بلا و سلامت، بزرگترین نعمت است. اسلام که رشد و سعادت انسان را هدف خود قرار داده، برای مبارزه با بیماریها و تأمین سلامت جامعه چه برنامهای دارد؟ به دیگر سخن، طب در احکام و قوانین اسلامی چه جایگاهی دارد؟
در قوانین اسلام، آنچه برای سلامت جسم و یا جان خطرناک و زیانبار باشد، حرام یا مکروه است و آنچه برای سلامت انسان، لازم و مفید باشد، واجب یا مستحب است و آنچه سود و یا زیانی برای جسم و جان ندارد مباح شناخته شده است. لذا طب پیشگیری در متن مقررات و احکام اسلام گنجانده شده و اجرای کامل و دقیق قوانین الهی در زندگی، سلامت جسم و جان انسان را به همراه دارد.[7] هر آنچه خداوند، حلال کرده در آن فایده و سودی برای بندگان است. و آنچه که حرام است بدان نیازی نیست و موجب تباهی و نابودیاند. خداوند در قرآن میفرماید: « فقط به یاد خدا دلها آرام میگیرد.»[8] در علم جدید و دنیای غرب نیز ثابت شده است؛ که آرامش روحی و روانی مبنای آرامش جسمی است و به فرموده خداوندی که انسان را آفریده است این آرامش جز با یاد و توجه به خدا و قوانین او بدست نمیآید. براساس همین است که دنیای غرب با توجه به پیشرفتهای علمی و پزشکی و مادی فراوانی که دارند، اما آمار خودکشی در آنها بالاتر از جامعه مسلمانان است و حتی آمار بیماریهای جسمی مانند سرطان و بیماریهای قلب و عروق نیز در آن بالاست. بعنوان مثال در جامعه خود ما، عمر دانشمندان اسلام خیلی بیشتر از دانشمندان پزشکی است، زیرا علمای اسلام با توجه به رعایت بیشتر قوانین اسلام از آرامش بیشتری نسبت به پزشکان برخوردارند. و لذا عمر بیشتری دارند اما پزشکان که خط مقدم رعایتکنندگان بهداشت در جامعه محسوب میشوند، عمر بیشتری از سایر افراد جامعه ندارند و شاید هم عمر آنها از خیلی افراد جامعه کمتر باشد.
علم طب دارای مبدا الهی است. آموزههای وحی سرآغاز این علم بوده، اما تجربه دانشمندان بدان افزوده شده است. و تدریجا این دانش گسترده شده و میشود. دانش پزشکی پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) آن بزرگوار، نه تنها از دانش پزشکی، بلکه از همه علوم، نه از راه تحصیل، بلکه از طریق الهام الهی برخوردار بودهاند، به گونهای که هرگاه اراده میکردند چیزی را بدانند، میدانستند. اما صادق (ع): «امام اگر اراده کند چیزی را بداند، آن را یاد میگیرد»[9] امام علی (ع) میفرماید: «از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست بدهید. چرا که در سینه من به سان دریاهای بیکران، دانشهای فراوان نهفته است.»[10] تمام امامان (ع) از چنین دانشی برخودار بودهاند و در پاسخ دادن به هیچ مسئله علمی در نمیماندند. امام رضا (ع) میفرماید: «آنگاه که خداوند بندهای را برای عهدهداری کارهای بندگان خویش برگزیند، سینه وی را برای این کار، فراخ میسازد و سرچشمههای حکمت را در دل او به امانت میگذارد و دانش را با تمامی به او الهام میکند و از آن پس، او نه در پاسخی فرو میماند و نه از راه مستقیم، سرگشته میگردد.»[11] بنابراین، پیامبر اسلام و اهل بیت او(ص) از دانش پزشکی برخوردار بودهاند و اگر ثابت شود که در هر مسئلهای از مسائل مربوط به این دانش، چیزی فرموده باشند قطعاً کلام آنان مطابق به واقعیت است و از طرف وحی است. در ضمن صحت و جعلی بودن احادیث را باید به علمای علم حدیث بسپاریم و زمانیکه صحت و سقم آن ثابت شد بدون چون و چرا از آن پیروی میکنیم اگرچه با منطق علم روز نتوانیم آن را توجیه نماییم، و باید رهنمودهای این احادیث را با علم جدید آزمایش کنیم تا منطق علمی پزشکی جدید آنرا دریابیم و باید این احادیث متدلوژی پژوهش ما گردد نه فرضیات مطرح شده از سوی غربیها.
چند اصل کلی مهم در طب اسلامی: 1- در پزشکی اسلامی درمان کننده خداوند است، اما دارو و پزشک وسیلهاند. و باید از هر سه (خدا، دارو و پزشک) کمک خواست. حضرت موسی (ع) بیمار شد، درمان بیماری او شناخته شده بود اما گفت درمان نمیکنم تا خداوند بدون دارو مرا شفا دهد پس بیماری طولانی و ماندگار شد و خداوند به او وحی فرستاد «به عزت و جلالم سوگند تو را بهبود نمیدهم مگر به خوردن دارو» دارو را خورد و درمان شد، ولی بدین سبب ناراحت شد پس خداوند بار دیگر وحی فرستاد: میخواستی با توکلت بر من، حکمت مرا باطل کنی، مگر چه کسی جز من، منافع و فوائد را در داروها به به امانت گذاشته است؟[12]
2- جایگاه دعا کردن و صدقه دادن در خشنود و راضی نمودن خداوند است، زمانیکه تقدیر خداوند بر درمان بندهاش قرار گرفت، برای آن بیماری درمان قرار داده است؛ پیامبر خدا و ائمه معصومین (ع) جواز درمان با حرام خداوند مانند الکل را صادر ننمودهاند؛ البته با توجه به آیات ۱۷۳ سوره بقره و ۱۱۹ سوره انعام که خداوند خوردن گوشت مردار و حرام را در صورت ایجاد اضطرار و مرگ اجازه دادهاند و تاکید شده است فقط به مقدار نیاز نه بیشتر، درمییابیم برای نجات از مرگ میتوان داروی حرام را به مقدار نیاز درمان مصرف نمود؛ اما متأسفانه در جامعه فعلی به تبعیت از داروسازی غربی، کورکورانه در داروهای غیراضطرار مانند قطرهها، اسانسها و شربتهای سینه و ضدسرفه از الکل استفاده میکنند در صورتی که نگهدارندههایی دارند./882/د۱۰۳/س
منبع: دانشنامه احادیث پزشکی، آیت الله محمد محمدی ری شهری
[1]. چنان که از امیرالمومنین روایت شده است: « بالعافیة تُوجِدُ لَذةُ الحیاة» لذت زندگی با سلامتی به دست میآید (غررالحکم، ح 4207)
2 . تحف العقول، ص 286[2]
3 . بحارالانوار، ج 1، ص 220[3]
4 . پزشکی از دیدگاه اسلام، ج 1، ص 47[4]
5. نهج البلاغه، خطبه 108[5]
6 . الامالی، ص 146، ح 240 [6]
7. علل الشرایع، ص 592[7]
8 . «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» (رعد، 28)[8]
9 . «کافی، ج2، ص 296»[9]
10 . « نهج البلاغه، خطبه 189»[10]
11 . «کافی، ج 1، ص 202» [11]
12. دانشنامه احادیث پزشکی، ج1، ص 48»