۲۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۹
کد خبر: ۵۱۸۸۳۵
یادداشت؛

احیای معماری اسلامی گامی بزرگ در شهرسازی نوین

با اندکی تامل به این نتیجه می رسیم که هنرمعماری اصیل و سنتی ایرانی که برگرفته از تمدن غنی دینی است، از جامعه ما در حال فراموشی است.
معماری اسلامی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، رشد شهر نشینی، صنعتی شدن جوامع شهری و افزایش جمعیت  تأثیر بسزائی  در تغییر شیوه زندگی افراد جامعه دارد و این تغییرات به سرعت موجب تغییر در اعتقادها، آداب و سنن می‌شود تغییراتی که از سر اجبار و نیاز درجامعه به وجود آمد. خارج شدن خانه‌ها از فضائی که وسعت آن امروزه برای نسل جدید کمتر در تخیل می‌گنجد وتبدیل شدن آن‌ها به خانه‌هایی در ابعاد کوچک‌تر، به گونه‌ای که هر خانه روی خانه‌ای دیگر بنا شده، مدلی از زندگی را در خانه‌هایی به نام آپارتمان به وجود آورده است. مدلی که زندگی در آن بر خلاف زندگی درخانه‌های سنتی و بزرگ، تابع قواعد و قانون خاص خودش است.[1]

در جوامع سنتی روابط اجتماعی دارای یک  پیوستگی خاص می‌باشد که در آن  باورهای مشترك و مشخصی وجود دارد و افراد همدیگر را می‌شناسند،[2]اعتماد میان افراد بیشتر بوده و روابط اجتماعی براساس آشنایی‌های دراز مدت و دوستی و مناسبات فامیلی و خانوادگی استوار و پایدار بود است. ولی جوامع بزرگ شهری امروزه به خاطر وجود شرایطی خاص، فرصتی برای شناختن افراد نگذاشته است. افراد به جای خانه و محیط زندگی در محیط كار با دیگران روابط  برقرار می كنند و به دلیل شغل‌ها و موقعیت اجتماعی متفاوت افراد، روابط  با روابط  سنتی متفاوت است كه در این ارتباط بیشتر به جای وجود علایق و احساسات، غلبه با موقعیت اجتماعی افراد است . در نتیجه یکی از معیارهای جامعه شناختی در تفاوت میان شهر و روستا پدیده‌ی گمنامی است.  پدیده‌ای که می‌تواند از عوامل اصلی افزونی مسائل و ناهنجاری‌های اجتماعی همچون جرم، جنایت ، اعتیاد، طلاق و ... در شهرها نسبت به روستاها باشد .

رسوخ فرهنگ مدرنیته در معماری سنتی و اصیل

با گسترش شهرنشینی هر روز شاهد افرادی هستیم که به نوعی خود را از روستا و شهرهای کوچک جدا کرده و به شهرهای بزرگ  نزدیک می‌کنند . در نگاه اول واژه شهرنشین برای عده زیادی از شهروندان که دارای  نوعی پرستیژ خاص هستند  به شمار می‌آید. اما این که تا چه حد توانسته‌ایم شهروندان را با قوانین و حقوق متقابل افراد در قبال یکدیگر در یک زندگی شهری آشنا کنیم جای سوال و تأمل دارد. در جوامع در حال گذر از سنتی به صنعتی هنور برخی از ارزش‌های گذشته جای خود را به ارزش‌های جدید که با هنجارهای تازه همخوانی بیشتری دارند، نداده‌اند و عده‌ای از مردم با در نظر گرفتن همان رفتارهای گذشته درصدد دستیابی به موفقیت یا وفق دادن خود با هنجارهای کنونی هستند .

این گسترش فرهنگ شهرنشینی و مدرنیته شده در معماری اصیل و سنتی جامعه ما رسوخ کرده است وبا اندکی تامل به این نتیجه میرسیم که هنرمعماری اصیل و سنتی ایرانی که برگرفته از تمدن غنی دینی است،  از جامعه ما رخت بر بسته که این خود به عوامل بسیاری بستگی دارد؛ و از سوئی دیگر عناصر محیطی نقش بسزائی بر رفتارها، کنش‌ها و واکنش‌های انسان ایفا می‌کنند و از این رهگذر سبک زندگی عموم مردم و فرهنگ شهرنشینی آن‌ها نیز تحت‌الشعاع معماری‌های مرسومی قرار می‌گیرد که باارزش‌ها، باورها و جهان‌بینی ایرانی-اسلامی سنخیت و سازگاری چندانی ندارد.[3]

این تغییرات در معماری اصیل ایرانی_ اسلامی  و مدرنیته شدن در حالی می‌باشد که تمدن غنی و پر افتخار ایران اسلامی منظره‌ای با شکوه از هنر و خلاقیت مسلمانان این سرزمین به نمایش گذاشته است.[4]و مسلمانان عصر حاضر بنا به دلائل هویتی و استعماری نتوانسته‌اند رشته آن را ادامه داده و تمدن خود را باور نمایند. بنابراین امروزه فقط نام و تاریخی از آن باقی مانده است که متأسفانه تنها افتخار انتساب به آن نصیب ما گشته است. اما تمامیت این تمدن بر پایه عناصری شکل گرفته بود که به دلیل دوری مهندسان، برنامه‌ریزان و طراحان ما از آن‌ها، نمی‌توانیم به اصل خویش بازگشته و تمدن خود را در ابعاد پیشرفته امروزی بازسازی کنیم. لازمه بازگشت به آن ریشه و اساس، آگاهی یافتن از اصول و مبانی نظری و راهبردهای عملی آن و ذوب گشتن در پرتو انوار ملکوتی آن است؛ و این یعنی یافتن مبانی نظری و عملی آموزه‌های اسلامی که زیر ساخت اصلی شکل گیری آن بوده است. روشن است که دانش‌های مسلمانان برای ساختن آن همه، همان دانش‌های اصیل اسلامی در دوره شکوفائی بوده است که در یک کلام به حکمت اسلامی شهرت داشت و جامع و سازنده همه ابعاد مادی و معنوی تمدن عظیم اسلام بود. در این میان، نقش آموزهای اسلام نه فقط به عنوان عناصر فرهنگی بلکه به عنوان شاخصه‌ها و ضوابط عملیاتی برای ایجاد عملکرهای مختلف تمدنی شایان توجه است؛ به ویژه که پیامبر (ص)  عظیم الشأن اسلام و اهل بیت (ع) به طور گویا و مشخص به بیان و اجرای این عناصر و مولفه‌ها پرداخته‌اند؛ اما این معارف ناب اسلامی به دلیل بی توجهی مراکز علمی به تمدن‌سازی و معماری، در گوشه و کنار کتاب‌ها به حاشیه رانده شده و مورد توجه قرار نگرفته‌اند.[5]

بنابراین پرداختن به معماری ایرانی-اسلامی و جلوگیری از دوگانگی آن  مستلزم انجام تحقیقات جامع و کامل و همچنین تبیین مبانی و شاخص‌های معماری مطلوب در جامعه می‌باشد. تا در نتیجه افراد جامعه با این سبک از هنر که تأثیر بسزائی در رفتار و فرهنگ آن‌ها دارد، آشنا  شوند و تفاوت‌های آن را با سایر سبک‌های معماری بشناسند./۹۱۸/ ت۳۰۳/س

 


1. دکتر محمد تقی شیخی، جامعه شناسی شهری، ص 43[1]

[2]. موسی مباشری، نقش نخبگان سیاسی در ایجاد سنت‌های سالم سیاسی

[3]. محمد تقی رهنمایی و پروانه شاه حسینی، فرایند شکل‌گیری‌ و رشد شهرهای ایران، اطلاعات سیاسی - اقتصادی ، خرداد و تیر 1386 - شماره 237 و 238

4. به عنوان نمونه می توان به کتاب منتهی المصلحه فی مذهب الامامیه رجوع کرد. این کتاب را علامه حلی در قرن هشتم برای احداث شهری اسلامی نوشته است.

5. رحیم قربانی، شاخصه‌های معماری و شهرسازی اسلامی، ص 7و8[5]

ارسال نظرات