اجرای سند ۲۰۳۰ برهم زننده نقشه انقلاب اسلامی
اشاره: نوع ارتباط و تعامل جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورها در حوزههای مختلف متفاوت است، از حساسترین حوزههای تعامل با جهان حوزه فرهنگ است که در مقایسه با دیگر حوزهای اقتصادی، بهداشتی، تکنولوژی و... از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و این تعاملات باید برخاسته از نقشهای باشد که انقلاب اسلامی آن را ترسیم کرده است؛ در زمینه تعاملات فرهنگی با جهان بحث سند 2030 است که در سال 1395 اجرائی شد اما با مخالفت مراجع تقلید، اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی و قالب آراء اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی لغو شد؛ از این رو خبرنگار خبرگزاری رسا در گفت و گویی با حجت الاسلام و المسلمین دکتر نصرالله آقاجانی عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم به تبیین ابعاد سند ۲۰۳۰ و علل مخالفت مراجع و اندیشمندان حوزه و دانشگاه با این سند پرداخته است.
رساـ کاربردی سازی سند 2030 برای جامعه اسلامی ایرانی از چه ضرورتی برخوردار است؟
برای پاسخ به این سوال بحث مقدماتی لازم الذکر است و اینکه نوع نگاه انقلاب اسلامی در تعاملات جهانی مختلف است و این تعاملات در حوزههای مختلف متفاوت است؛ در حوزه اقتصادی سعی بر این است که با بیشتر کشورها فعالیتها و تعاملات خوبی وجود داشته باشد و باید به دنبال تقویت این نوع تعاملات باشیم. اما بحث تعامل در زمینه فرهنگی، دانشی و در حوزه اطلاعات با تعاملات اقتصادی فرق دارد، و نباید تعاملات اقتصادی با تعاملات فرهنگی خلط شود، این نکته که پیشرفت و توسعه ما در گرو ارتباط و تعامل با جهان است؛ این از حوزهای به حوزه دیگر متفاوت است؛ تعامل در حوزه اقتصاد به یک شکل است و حد و مرز تعریف شدهای دارد، در حوزه فرهنگ، دانش، اطلاعات و به طور کلی مطلق پیشرفت باید دغدغهمند باشیم و حوزهای نیست که بتوان سهل انگارانه و با تسامح ارتباط برقرار کرد. حوزه فرهنگ مانند خرید یک تکنولوژی نیست که ما در حوزه اقتصاد بتوانیم ارتباط برقرار کنیم، عرصه فرهنگ، عرصه حساس و مهمتری نسبت به بقیه عرصهها است. حتی در یک حوزه نرم افزاری مانند عرصه هنر یا سینما، با اینکه بحث فرهنگی است شاید بتوان ارتباطات خوبی برقرار کرد اما همین ارتباط اگر در حوزه آموزش باشد، کیفیت ارتباط با قبل متفاوت است.
در سند 2030 ظرفیت تعامل صد در صد و همدلانه با یونسکو وجود ندارد. البته در مقابل کسانی برای حفظ تعامل همدلانه معتقدند بندهای مخالف فرهنگ و مذهب مان را بومی و یا حذف میکنیم و الباقی را اجرایی میکنیم که این عین سادهانگاری است. زیرا پیچیدگیهای اجتماعی، فرهنگی، کارکردهای پنهان و آشکار یک واقعه فرهنگی را سردرگم ساخته و خسارتهای جبران ناپذیری را به دنبال خواهد آورد.
دومین مطلب از مطالب مقدماتی این است که رهبر معظم انقلاب به این مضمون فرمودند که: «ما یک کشور دارای جایگاه فرهنگی و تمدنی برجستهای در دنیا هستیم» جایگاه فرهنگی و تمدنی ما در دوران گذشته غیر از این یک صد سال اخیر که به جهت غربزدگی با مشکلاتی مواجه شده است، بسیار برجسته بوده و در عین حال در این سده اخیر نیز نخبگان و اندیشمندان برجستهای بروز و ظهور داشتهاند که امام راحل عظیم الشأن از همه متمایزتر و صاحب تحول و انقلاب بنیادین در این سده اخیر شده است.
بنابراین جمهوری اسلامی کشوری است که چشم دنیا به داشتهها، ظرفیتها و توانمندیهای او دوخته شده است، انقلاب اسلامی ایدئولوژی و رسالت بزرگی را بر دوش دارد و خودش را در سلطه جهانی هضم نکرده است، بلکه خود را صاحب اندیشه و طرح جدیدی در دنیا، نسبت به بقیه کشورها میداند.
بیان این مقدمات از این جهت است که نظام و مسئولین جمهوری اسلامی هر قرارداد یا سندی بخصوص در عرصه فرهنگی، آموزشی و نرم افزاری داشته باشند، و اگر بخواهند تعاملات جهانی برقرارکنند، این باید برخاسته از همان نقشهای باشد که انقلاب اسلامی ترسیم کرده است؛ در غیر این صورت انقلاب اسلامی نفی شده است و اگر مسئولین مربوط بخواهند سیاستهای نظام را در درون ایدئولوژی حاکم بر دنیا، در درون اسناد و قراردادهایی که جامعه جهانی قرار میدهد، قرار دهند با فلسفه وجودی انقلاب اسلامی تغایر صد در صد دارد. از این رو مشارکت و تعامل با جهان در زمینههایی مانند سند توسعه پایدار که تا 2030 مطرح شده است، در درجه اول به لحاظ ساختار خارج از آن چارچوبی است که انقلاب اسلامی تعریف کرده و نفی انقلاب اسلامی است.
رساـ ارتباط محتوای سند 2030 با سبک زندگی جامعه کنونی چیست؟
این سؤال باید به سئوالات متعددی تقسیم شود. بررسی این سند، مطالبی را روشن میکند که این سند به کجای فرهنگ، جامعه و انقلاب ممکن است آسیب بزند، این سند تحت عنوان سند توسعه پایدار 2030 مطرح شده است، که عنوانش را «دگرگون ساختن جهان ما» گذاشتهاند، این عنوان یک عنوان ساده و خنثی نیست، بلکه پیامهای مختلفی دارد، به این معنا که سندی است برای تغییر و دگرگونی دنیایی که در آن زندگی میکنیم؛ این عنوان یک عنوان مبهمی است؛ در تغییرات اجتماعی میگویند یکی از نکات مهم جهت تغییر و کارگزار تغییر است. اما میبینیم در این سند به صورت مبهم و قابل تفسیر بر مبنای مکاتب آورده شده است. با این توصیف اگرچه در متن سند جهت و دیگر موارد را بیان میکنند اما استفاده از کلمات مبهم قابل تفسیر با هر رویکردی که باشد یکی از مغالطات این سند است.
به هر حال دولت میخواهد در این دگرگون ساختن با آنها مشارکت کند، اولین اشکال در همین مشارکت است؛ چراکه تدوین کنندگان سند 2030 کلماتی که استفاده میکنند دارای بار معنایی است که این معنا با برداشت و تفسیری که ما از آن داریم متفاوت است. این درحالی است که طرف مقابل برداشت ما را قبول ندارد، بلکه باید بر طبق برداشت و تفسیر آنها پیش رفت و در زمین بازی آنها بازی کرد. از این رو تعبیر دگرگون ساختن جهان ما، کلمه مبهمی است که بر طبق فرهنگ دیگری قابلیت معنا و تفسیر را دارد.
بندهای بعدی و اهداف هفدهگانهای که تعریف شده و همچنین الحاقیههای مختلفی که بعداً میآید و در این سند وجود ندارد، (چراکه معمولاً در اسناد سازمان ملل الحاقیههای مختلفی وجود دارد که بعد از خود سند در دستور کار قرار میگیرد) همگی مصداق ابهامسازی و خرید فرصت برای طرف مقابل و اغواء مسئول حال این بحث دگرگون ساختن جهان ما، مسئولین اجرایی آن در ایران با چه تفسیری این سند را بیان ن ما است. در واقع عنوان دگرگونی یک عنوان و تعبیر ایدئولوژیک است که مارکسیستها، لیبرالیستها این شعار را میدهند، ولی آیا فرآیند انتقادی بودن و تجویزی بودنشان با نظام اسلامی یکسان خواهد بود؟
مگر نظام اسلامی با لیبرالیسم غربی در یک جا و یک خیمه نشستهاند؟ بر یک مرکب سوارند؟ به یک هدف میروند؟ که بعد ما بگوییم با دگرگون ساختن جهان ما، با هم اشتراک داریم، تعبیر این جهان، جهان در عقیده و فرهنگ ما نیست؛ جهان دیگری است که بر طبق فرهنگ مارکسیست و جهان غرب معنا پیدا میکند، نظام جمهوری اسلامی ایران معنا و تفسیر آنها را قبول ندارد؛ از مهمترین اشکالات این سند همین عنوان و معنا است.
بنابراین این سند را که در 17 هدف اصلی و 169 هدف جانبی تعریف کردهاند ابعاد خاص و گستردهای دارد؛ مانند بحث آموزش، اشتغال، آموزش فنی و حرفهای، آموزش سلامت، آموزشهای اجتماعی، شهروندی، مسائل مربوط به شهروندی و ... این اهداف دارای جنبههای فرهنگی هستند، مباحثی که در حوزه سلامت در این سند مطرح است دارای ابعاد فرهنگی است، مقدمه، رویکرد و یا محتوایش فرهنگی است و اینطور نیست که یک درس عینی سابجکتیو بدون دخالتهای ارزشی باشد؛ بلکه دارای جنبههای ارزشی و فرهنگی است.
در پیش گفتار این سند که در ایران توسط کمسیون ملی یونسکو ترجمه شده است، و آقای سعدالله نصیری قیداری دبیر کمسیون ملی یوسنکو مقدمهای تحت عنوان پیش گفتار ترجمه سند نوشته است درصدد بیان دورنمای این سند است. در این پیشگفتار آقای قیداری چشمانداز و جریان کلی این سند را توضیح میدهد؛ برای مشخص شدن چگونگی عزم دولت در اجرای این سند، تأکیدات ایشان در مورد این سند را بیان میکنم؛ ایشان میگوید که این سند بر توسعه متوازن، هماهنگ و پایدار تأکید میکند؛ این تعابیر از همین سند گرفته شده است؛
متوازن، هماهنگ و پایدار در سند 2030 چگونه تفسیر و معنا خواهند شد؟
تعابیر متوازن، هماهنگ و پایدار چگونه تفسیر میشود؟ تعبیری مانند توازن و هماهنگی تعبیر سادهای نیست مانند توازن بین اجزای یک ماشین نیست، توازن و هماهنگی و پایداری برای جهان، تعبیری است دارای بار معنایی فراوان، جهانی که مملو از فرهنگهای مختلف، باورها، عقاید، ارزشها، علوم و معارف مختلف است، بین این باورها و ارزشها توازن زمانی برقرار خواهد شد که همه جهان از غرب و فرهنگ آنها پیروی کند و تحت سلطه آنها باشد. این جمله که در سند آمده که ما باید تنوع زبانی، قومی و تنوع فرهنگی را به رسمیت بشناسیم، با توازن و هماهنگی آنها قابل جمع نیست.
اشکال دیگر به این سند این است که نظام ما اگر بخواهد به این سند ملحق شود به این دلیل که ما در آن اختیاری نداریم، و فقط حلقهای از حلقههای این سند میباشیم، و نمیتوانیم در ابعاد مختلف آن دخالتی کنیم، توازن رعایت نشده است؛ توازن را کسی میتواند ایفا کند که قدرت چانهزنی بیشتری دارد و بیشتر مراکز قدرت در جهان به دست آنها است و توازن با آنهاست و ما در نهایت یک چانهزنی و پیشنهاد مختصری آنهم در حد پیشنهاد به آنها میتوانیم داشته باشیم.
در پیشگفتار این سند گفته شده است که ما به سوی آموزش و یادگیری مادام العمر با کیفیت، برابر و فراگیر حرکت میکنیم، و در ادامه یادآور شدهاند که اهداف صرفاً آموزشی نیست، بلکه اهداف دیگری وجود دارد، مانند تأمین بهداشت، دسترسی به رشد اقتصادی، اشتغال پایدار، الگوی تولید و الگوی مصرف پایدار؛ یعنی در این سند میخواهند به جهان الگو دهند، الگوی سبک مصرف، تولید، نوع اشتغال و... .
رشد اقتصادی که در این سند آمده چیست؟ چگونه و با چه فرآیند و برنامهای جامعه باید به رشد اقتصادی برسد؟ اینها اهداف آموزشی نیست، فراتر از امر آموزشی است، بحث چالشی که باید در سند 2030 دنبال شود این است که آموزش برابر و فراگیر و مادام العمر، چه نوع آموزشی است؟ آموزش برابر به چه معناست ؟ آموزش فراگیر چگونه؟ چه چیزهایی مانع این آموزش فراگیر است؟ این سوالات و جملات مغالطاتی است که در این سند بین المللی که برای جامعه جهانی آماده شده وجود دارد، نکته جالب در این زمینه این است که گفتهاند: هدف آموزش، وسیلهای برای تسهیل دیگر اهداف است، خود آموزش هدف اصلی نیست، تسهیل دیگر اهدافی است که توسعه پایدار آن را دنبال میکند، در ادامه میگویند: هیچ توسعهای نمیتواند بدون فرهنگ به پایداری برسد و فرهنگ هویت جوامع را تشکیل میدهد، این عبارات، عبارات و جملات مهم و پر محتوایی است؛ توسعه، توسعهای است که در درون و بطن آن باید فرهنگ باشد، بدون فرهنگ امکان آن وجود ندارد. در ادامه تصریح میکنند که قرار دادن فرهنگ در بطن و درون سیاستهای توسعه، پیش شرط لازم برای رسیدن به فرآیند جهانی شدن است.
برای رسیدن به فرآیند جهانی شدن که در این سند دنبال شده؛ جهانی شدن، سیاست توسعه لازم دارد و سیاستهای توسعه نیز به فرهنگ خاص خودش نیازمند است. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که سیاستهای توسعهای که قرار است به سوی جهانی شدن مورد نظر آنها برسد، کدام فرهنگ را در درون خودش میپذیرد؟ طراحان این سند میگویند: سیاست توسعه بدون فرهنگ امکان پذیر نیست منظور آنها کدام فرهنگ است؟ آیا فرهنگهای جهان اسلامی است؟ فرهنگ انقلاب اسلامی است؟ مسلما اینگونه نیست و فرهنگ مدنظر آنها فرهنگ توسعه خودشان است نه دیگر فرهنگها. البته به حسب ظاهر میگویند که ما به تفاهم میان فرهنگی توجه داریم، اما فعالیتهای آنها عکس آن را نشان داده است. در تاریخ بشر تفاهم فرهنگی که در سیاستهای جهانی بخواهد نقش مهمی ایفا کند وجود ندارد و یا کمتر است، مخصوصا در این سند که ادعا دارند به سمت دگرگونی جهان ما در حال حرکت هستند. بنابراین این سند هیچگونه سنخیتی با سبک زندگی جامعه ایرانی ندارد، و اگر با دقت این سند، بندها و اهداف آن بررسی شود این نکته روشن است که از لحاظ محتوا و ساختار با سبک زندگی ما در تعارض است.
رساـ این سند چه رابطهای با سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی دارد؟ آیا این سند در سیاستهای کلی انقلاب اسلامی ایران تأثیرگذار است؟
بنابر اعتراف مسئولین اجرائی سند 2030، ایران اولین کشوری بوده که این سند را اجرا و بومی ساخته است و مسئولین سازمان ملل از ایران به خاطر این کار تشکر کردهاند. تصویب و اجرایی سازی سند 2030 نقش بسزائی در توسعه پایدار و سیاستهای کلان ملی ایران دارد. این فریاد را کجا باید زد که ما سیاستهای ملی و کلان خود را میخواهیم تدوین کنیم، ما به کدامین سمت میخواهیم برویم؟ خطری که کشور ما را تهدید میکند این است که اگر موفق بشوند، میخواهند سیاستهای کلان ملی را بر اساس اهداف هفدهگانه این سند 2030 تأمین کنند اینها خطر است، فقط آموزش نیست، سیاستهای کلان شامل سیاستهای سیاسی کشور، تدابیر سیاسی مربوط به نهاد و سازمانهای مختلف جمهوری اسلامی و حتی قوانینی است که تصویب شده و میخواهد بشود.
دبیر کمسیون ملی یونسکو در مقدمه سند 2030 میگوید: امیدوارم این سند در اتخاذ سیاستهای منسجم و یکپارچه توسط برنامهریزان کشور در راستای توسعه پایدار جهانی مؤثر باشد؛ شما به چه حقی این حرف را میزنید؟ با کدام مجوز و منطقی این سند در ارتقای سیاستهای داخلی کشور مؤثر خواهد بود؟ آیا با منطق پیشرفت فرهنگهای دیگر میتوان معیار ارزیابی و تجویز برای فرهنگهای دیگر قائل شد؟
رساـ با توجه به مبانی اسلامی حاکم بر جامعه ایرانی، ضرورت ورود مراجع تقلید به این بحث چیست؟
در بحث سند 2030 مراجع تقلید و فضلای حوزه علمیه با توجه به وظیفه و دغدغه دینی ورود پیدا کرده و مواضع خود را اعلام کردند، علت حساسیت مراجع تقلید صرفا یک بحث سیاسی موردی نیست؛ بلکه موضوع از مسأله سیاسی با اهمیتتر است. انقلاب اسلامی خطری برای یک منفعت کوتاه مدت رژیم طاغوت یا آمریکا نیست بلکه خطر برای کل منافع آنها بوده و هست، انقلاب اسلامی خطر برای همه حیثیت آمریکا، انگلیس و قدرتهای بزرگ و خطر برای کل حیثیت رژیم طاغوت است.
اجرای سند 2030 خطر برای یک بخش جزئی و یا موردی در قانون و فرهنگ حتی نسبت به آموزش و پرورش نیست، بلکه یک چرخش صد در صد از همه ارزشهای انقلابی و اسلامی است؛ خطر بسیار بنیادی، فراگیر و نسبت به کیان اسلام است؛ به ما میگویند که همه چیز را باید کنار بگذارید، اهداف هفدهگانه برای پانزده سال آینده خودتان را با این سند تنظیم کنید. اجرای آن یعنی عقبگرد و یک انحطاط صد در صدی از فرهنگ، مذهب، عقاید و...، هر چند که ممکن است در کنار سند حرف اسلام، انقلاب، کشور و منافع ملی زده شود، اما همه در ذیل اهداف هفدهگانه برای پانزده سال آینده است به این معنا که در دوره پانزده سال بعدی اگر کسی به این سمت برود دیگر برگشت ندارد.
مراجع چنین خطری را احساس کردند، مراجع معظم تقلید در زمینه سند 2030 درحد پاسخ به یک فتوا ورود پیدا نکردند، فرمایشات حضرت آیت الله نوری همدانی، حضرت آیت الله مکارم، آیت الله سبحانی و دیگر مراجع را نگاه کنید که فرمودند: این سند باید لغو شود. چنین خطری با یک ورود قطعاً دفع نمیشود، و حتماً مراجع کار را رصد میکنند که چگونه پیش میرود.
حوزه باید ورود پیدا کند، به عقیده بنده مدیریت حوزه، تشکیلات حوزه و مسئولین حوزه باید به جد ورود پیدا کنند، کل سند را به همراه تمامی ابعاد و زوایا بررسی کنند که اجرای سند چه خیانتی به بار میآورد، و هنوز ادامه دارد؛ نباید اینگونه فکر شود که با لغو سند، کار پایان یافته است؛ درحالی که برخی به جد دنبال اجرای این سند هستند.
بنابراین امروز حوزه علمیه رسالتی دارد که باید یک جبهه فراگیر، یک جریان منسجم در قم و تمام شهرستانها، آنچه که مربوط به بخش حوزههای علمیه، مربوط به مساجد، مربوط به نیروهای متدین انقلابی است، باید توجیه کنند و حقایق این سند را روشن کنند، تبیینی که مقام معظم رهبری فرمودند، مخصوص دانشگاه نیست، خود حوزه باید پیگیر باشد، یک کمیتهای برای بررسی ابعاد مختلف این سند تشکیل دهند، یک کارگروه تخصصی باید ایجاد کنند. در درجه اول حوزه علمیه باید توجیه شود، و خطر را درک و احساس کند و در درجه دوم به جامعه هشدار و منتقل شود.
سطوح مراجع عظام تقلید و همچنین سطوح مربوط به اساتید و فضلای درس خارج و سطوح عالی حوزه علمیه به این بحث ورود پیدا کرده و احساس خطر کرده و حتماً ادامه خواهند داد، اما نکته مهم این است که ساختار، تشکیلات و مدیریت حوزه یک ورود جدی و بایسته داشته باشد و این حرکت (اجرای سند 2030) نباید به فراموشی سپرده شود، و به یک خطبه نماز جمعه و یک تذکر قناعت شود؛ این فعالیتها جوابگو نیست؛ چراکه دشمن و جریان بیمار داخلی دست بردار نیست
بنابراین اگر حوزه علمیه در این زمینه سهل انگاری کند که کار تمام شده است، آن وقت همانگونه که در تصویب اصل سند پنهانکاری کردند، این پنهانکاری تمام نخواهد شد. به این دلیل که تجربه نشان داده دستها و دسیسههای پنهانی وجود دارد که این کار را ادامه خواهند داد. /882/ت۳۰۳/س
با همکاری کارگروه سبک زندگی خبرگزاری رسا