۱۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۵
کد خبر: ۵۰۹۳۱۰
بخش دوم؛

اصول حاکم بر اندیشه اجتماعی امام خمینی

اینکه انسانی در انقلاب اسلامی نفس بکشد اما خود را نسبت به آرمان های انقلاب و کشور خود، بی تفاوت بنگارد، قطعا به خطا رفته و در اندیشه امام جایگاهی ندارد.
امام خمینی(ره) امام خمینی (ره)

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، در یادداشت قبلی به پنج مورد از اصول مهم حاکم بر اندیشه اجتماعی امام راحل اشاره کردیم. در این یادداشت به چهار مورد دیگر اشاره می کنیم. اندیشه های امام را نه از باب مطالعه روزنامه و آگاهی از اخبار روز؛ بلکه بایستی به عنوان تابلوهای سرشار از محتوا در مسیر راه کشور و انقلاب به آن بنگریم. غفلت از اندیشه های امام در حقیقت مسیر پیشرفت کشورهای اسلامی سد می کند. چه بخواهیم و چه نخواهیم باید پذیرفت که در مقابل اندیشه های ناب حضرت امام (ره)، اندیشه های توخالی و مستکبرانه سردمداران غربی قرار دارد. از این روی لازم است که همه روز، این اصول را با خود مرور کرده و نصب العین مسیر حرکت انقلاب قرار دهیم.

خدمت به انقلاب اسلامی، تکلیف همگانی است

اینکه انسانی در انقلاب اسلامی نفس بکشد اما خود را نسبت به آرمان های انقلاب و کشور خود، بی تفاوت بنگارد، قطعا به خطا رفته و در اندیشه امام جایگاهی ندارد. مسلمان حقیقی کسی که درد مسلمانان جهان را می چشد و در پی حل آنها برمی آید. حضرت امام (ره) نیز در بیانات خود به این تکلیف همگانی در سخنرانى جمع دانشجويان درباره اوضاع ايران و اصلاحات امريكايى شاه‏ در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۵۷ اشاره می فرمایند:

«ما مكلفيم به اينكه خدمت كنيم به اين مردم، به اين بيچاره ‏ها، به اين جوانْ مرده ‏ها. ما انسانيم، بايد خدمت كنيم. و خدمت به آنها يعنى خدمت به خودمان است؛ يعنى در اين منافعى كه ايرانى دارد مشتركيم، همه‏مان شريكيم. اگر مملكت ما يك مملكت مستقلى بشود، تَبَع نباشد، اگر مملكت ما يك مملكت آرامى باشد، اگر مملكت ما يك مملكتِ- عرض مى‏كنم كه- مرفهى باشد، خوب ما هم جزء آن مملكت هستيم، ما هم در رفاه هستيم، ما هم چه هستيم. اينها قيام كردند و ما هم بايد دنبال آنها باشيم‏»

در خدمت به دیگران مرز جغرافیایی معنا ندارد. اسلام متعلق به همه بشریت می باشد. در نتیجه همه انسان در هر کجا که هستند می توانند به جمهوری اسلامی ایران خدمت کنند و باید خود را در مقابل این جریان بزرگ مؤثر بدانند. ایشان در سخنرانی خود، در جمع دانشجويان درباره اوضاع ايران و اصلاحات امريكايى شاه‏ در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۵۷ در این رابطه تأکید می کند و می گوید:

«اين طور نيست كه عذر بياورى كه من اروپا هستم و آن امريكا هست و آنها ايران هستند؛ اين عذر نيست شما هم در امريكا كه هستيد هر مقدارى كه مى‏توانيد؛ شما هم در پاريس كه هستيد هر مقدارى مى‏توانيد؛ من هم كه اينجا هستم هر مقدارى كه [مى‏توانم‏]. من حالا شما را ديدم اين مقدار مى‏توانم به شما چيز بگويم، حرف بزنم، مى‏زنم؛ شما هم رفقايتان را، آنهايى كه اهل اينجا هستند، خارج هستند، چه هستند، با هم قرار بدهيد كه كمك بكنيد به اين نهضتى كه هست. تاريخ سراغ ندارد اين جور نهضتى كه الآن در ايران است. تاريخ ايران تا حالا سراغ ندارد اين جور نهضتى كه تمام ايران- تمام- بايستند. بچه اين قَدَرى بگويد كه مرگ بر شاه، پيرمردش هم بگويد مرگ بر شاه؛ همچو نهضتى ما نداشته‏ايم در ايران. اين نهضت را نگذاريد بخوابد تا اينها از بين بروند، تا اين هيأت حاكمه بروند [و] يك هيأت حاكمه صحيح سركار بيايد.»

سکوت در مقابل ظلم حکومتی جایز نیست

برخی می‌خواهند دین اسلام را، به عنوان یک دین مرده در جهان معرفی نمایند. به گونه ای که این دین به پیروان خود توصیه می کند که اگر دیگران به شما ظلم کردند، شما در مقابل ظلم آنها سکوت کنید و لازم نیست در مقابل این ظلم ها فریادتان را بلند کنید. اما این جز فراموشی اندیشه امام چیز دیگری نیست. چرا که در همان سخنرانی جمع دانشجویان درباره اوضاع ايران و اصلاحات امريكايى شاه‏ در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۵۷ سکوت در مقابل ظلم را مورد مذمت قرار داده و می فرماید: «ما الآن در ايران كشته داديم، ما بچه‏هايمان را، بزرگهايمان را كشتند در ايران، الآن هم هر روز اين بساط هست، الآن هم در دانشگاه همين؛ در روزنامه‏هاى آنجا منعكس است كه در دانشگاه- ديروز يا پريروز- گفته بود هشتاد و چند نفر، 75 نفر زخمى؛ و اين چيزى كه معلوم است دولت ايران گفته است و چندين نفر هم كشته. اينها به جان اين ملت افتادند، از اين طرف همه چيز ملت را مى‏برند، حالا جان اين ملت را دارند مى‏گيرند، ما چطور با اين وضعى كه اينها دارند بتوانيم، وجدان ما اجازه به ما بدهد، ديانت ما اجازه به ما بدهد كه ما بنشينيم نگاه كنيم و فرزندان اسلام را اينها درو كنند و بكشند؟ ما صدايمان را به آن قدرى كه بتوانيم، آن قدرى كه بگذارند دولتها، صدايمان را به دنيا مى‏رسانيم كه خوب ببينند كه اين وضع ايران چه وضعى است.»

ادعاى حقوق بشر، وسيله غارت ملل ضعيف‏

برخی کشورهای مستکبر مانند آمریکا، در پشت تریبون های خود، ادعای طرفداری از حقوق بشر را سر میدهند. اما کسی نیست سؤال کند که اگر شما حامی حقوق بشر هستید پس چرا این همه ظلم و ستم را در حق بشریت روا می دارید؟! اگر حقوق دیگران برای شما ارزشمند است، پس چرا به این راحتی به منافع ایشان تجاوز می کنید؟! در اندیشه امام باور کردن این حرف ها گونه ای از ساده لوحی شمرده می شود.

«با اين وضعى كه ايران دارد، با اين اغتشاشى كه الآن در ايران هست؛ و اين دوَل بزرگ هم كه بشر دوست! حقوق بشر! همه‏اش شعر. همه اين حرفهايى كه اين دولتهاى بزرگ مى‏زنند و جامعه‏هايى درست كرده‏اند براى حقوق بشر، براى امنيت، براى چه، نه امنيتشان به امنيت آدم مى‏برد و نه حفظ حقوق بشرشان به حفظ حقوق آدم مى‏برد همه‏اش براى اين است كه اين ملل ضعيف را ببلعند. اين همه مساعى كه ملاحظه مى‏كنيد در هر يك اين ابرقدرتها، يك صدايى است، يك نظامى هست، نظام اين است كه اين بلاد شرق را، بلاد ضعيف را، اينها ببلعند.

در شرق چون مخازن زياد است، مخازن نفتْ زياد در شرق هست مثل كويت، مثل حجاز، مثل ايران، در اينجا اين طور مخازن هست، آن خارجيها تمام چشمشان دوخته شده است به اين مخازن ما و دارند مجانى مى‏برند، همين طورى. شما خيال مى‏كنيد كه امريكا پول به ايران مى‏دهد؟ امريكا براى خودش در ايران پايگاه درست مى‏كند. اين اسلحه‏هايى كه مى‏گويند فروختند به ايران، به جاى نفت دادند. اين اسلحه‏ها همانهايى است كه اينها مى‏خواهند در ايران باشد، و پايگاه باشد كه مبادا يكوقتى شوروى حمله بكند. نه اين است كه اينها به ما چيزى داده‏اند، اينها بازى است سر ما در مى‏آورند.»

(سخنرانى در جمع دانشجويان درباره اوضاع ايران و اصلاحات امريكايى شاه‏، ۲۱ مهر ۱۳۵۷)

شناخت دین اسلام به عنوان یک دین پویا برای همه لازم است

طبیعی است که دشمنان دین اسلام از گذشته تا کنون به دنبال بد جلوه دادن این دین شریف بوده و هستند. بنای آن ها بر این است که دین اسلام را کهنه و مکتبی سخیف نشان دهند. اما امام بزرگوار (ره) در سخنرانی خود در جمع اعضاى نيروى هوايى (تبليغ اسلام و رهايى از غرب) در تاریخ ۱۰ شهريور ۱۳۵۸ به این سیاست کثیف دشمنان اشاره کرده و نظریات آن ها را به گل نشسته تلقی می کند:

« آنها [با] قلمهاى مسموم- كه حتى حالا هم بعض از آن انگلها در ايران هستند- اسلام را معرفى كردند به اينكه اين يك ترتيبى است كه مال سابق بود كهنه است حالا ديگر؛ اين مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است، و بايد حالا فكر نويى كرد! آنها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند. و حالا هم مى‏گويند و مهمّش اين است كه از اسلام مى‏ترسند. اينهايى كه قلمهاى مسمومشان يا قدمهاى بسيار كثيفشان بر ضد اسلام و جمهورى اسلام و اينها برداشته مى‏شود، اينها بعضيهايشان، يا خيليهايشان، اصلًا نمى‏دانند چيست اسلام! غافل هستند، اصلًا نمى‏فهمند. يك چيزى از يك مقاله‏اى در اروپا منتشر شده است خوانده‏اند، همان را ميزان فهم خودشان قرار داده‏اند. و همان طورى كه- غربزده‏اند ديگر- هر چه آنها بگويند اينها بى‏دليل مى‏پذيرند. هيچ دليلى ديگر نمى‏خواهند! هر چه آنها در مقالاتشان بنويسند، اين دليلشان اين است كه او نوشته! شما در كتابهايى كه اين قرنها از نويسندگان ما، از به اصطلاح «محققين» ما، نوشته‏اند- الّا بعضى- ملاحظه كنيد كه اينها هر مطلبى را كه مى‏گويند، آخرش دليلشان اين است كه فلان پروفسور در كجا اين را گفته! فلان كس در كجا اين را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظير استشهاد ما به قول خداست! ما هم استشهاد مى‏كنيم به قول پيغمبر و خدا در حرفهايمان؛ آنها هم استشهادشان همين نحو است كه هر چه كه فلان پروفسور گفت همين تمام است! ماركس هر چه گفت درست است ديگر؛ ديگر لازم نيست! ماركسى كه‏ در خارج الآن شكست خورده و مكتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توى جوانهاى ما و بچه‏ هاى ما! تازه حالا اينجا. آنها كنارش زده‏اند، اينها گرفته‏اند او را! و نمى‏دانند اصلًا او چه مى‏گويد، و نمى‏دانند كه برنامه‏اش چى هست، و نمى‏دانند برنامه‏هاى اسلام چى هست. اصلًا نمى‏دانند اينها را و يك دسته‏هايى هم هستند كه اينها مى‏دانند، اما اجيرند؛ براى اينكه چنانچه اسلام آن طور كه هست در خارج بيايد و عرضه بشود، كلاه آنها پس معركه است؛ نمى‏توانند اجانب در اينجا حكومت كنند.»/۹۱۸/ی۷۰۲/س

حجت الاسلام بهروز دلاور، پژوهشگر حوزه علمیه قم

 

ارسال نظرات