۱۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۲
کد خبر: ۵۰۸۱۶۷
حجاب؛ برند برتر اجتماعی(۱)

حجاب اسلامی قربانی نگاه فرمی و حزبی

با وجود تبلیغات مسموم دیگران، حکم حجاب برای حضور اجتماعی زنان مسلمان صادر شده است نه حصر و تحدید نیمی از جامعه.
حجاب اجتماعی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، سوگمندانه باید گفت هرگاه در کنش‌های سیاسی، به جای رقابت بر سر برنامه‌ها و توانایی‌ها، «اعتقادات و فرهنگ» مورد کشمکش‌های جناحی برای کسب رای بیشتر قرار گرفت، فاجعه‌ای رخ می‌دهد که تازه پس از انتخابات، آثار آن آغاز می‌شود.

تخریب فکری یا عملی باورها و سنت‌های اصیل یک جامعه شاید در مدت کوتاهی برای ایجاد جذابیت‌های انتخاباتی از چشم مسئولان، پنهان بماند؛ اما با آرام شدن فضای سیاسی و خوابیدن غبارهای کاذب برای رقیب‌افکنی، ویرانه‌ای از ناهنجاری‌های اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی برجا می‌‌گذارد.

التیام و آبادسازی دوباره این ویرانگری‌ها بسیار دشوار خواهد بود به ویژه آن که رقیب مغلوب، داعیه و امکان بازسازی ندارد و رقیب غالب نیز خرسند از نتیجه آن تخریب‌ها است!

رقاصی در کف خیابان‌ها، اختلاط‌های نامشروع به بهانه مشاجرات سیاسی و وعده و وعیدهای کاذب با دستمایه جنسی و محرک برای جذب رأی بیشتر، گرچه خود نوعی بی‌شرافتی سیاسی است؛ اما در این مقال، تنها به پیامدهای آن می‌پردازیم.

البته می‌خواهیم  این بار به جای آن که به جرم و خیانت ویرانگران توجه کنیم، ضعف‌های جریان مؤمن و انقلابی را بررسی کنیم تا فائده عملی و کارآمدی آن تضمین شود؛ چه این که اگر قرار است اتفاق خوبی رقم بخورد باید به دست همین جریان باشد و گرنه فروشنده اخلاق و معنویت برای خریدن صندلی قدرت، هرگز از توان خود برای اصلاح امور، بهره نمی‌گیرد. به قول معروف «با دستمال کثیف نمی‌شود شیشه را پاک کرد!»

سخن اینجا است که جریان انقلابی آیا به تمام وظایف خود در این باره عمل کرده است و در حوزه مبانی و فرهنگ‌سازی توانسته کار لازم را صورت بخشد؟

اگر مصداقی به قضیه نگاه کنیم «حجاب» می‌تواند نمونه خوبی باشد چون هیچ چیز مثل حجاب، حالت نمادین و پرچم و شعار ندارد. چه بسا مشارکت‌های دینی و اجتماعی مثل نماز جمعه یا جهاد، در رتبه بعدی قرار داشته باشند چون وفور و فراوانی حجاب را ندارند.

پیش از پیروزی انقلاب، به دلیل سیاست‌های فرهنگ‌ستیز پهلوی منحوس، جوانان به بردگی جنسی گرفته شده بودند و سینماها و مطبوعات، کاخ‌های جوانان و کافه‌ها محل اشاعه اباحه‌گری شده بود. البته مردم متدین که پیش‌تر در زمان رضاخان مسئله «کشف حجاب» را تجربه و مقاومت کرده بودند، در این فضا نیز تلاش داشتند خود و فرزندان‌شان را از گزند این رهزنی فرهنگی به سلامت عبور دهند؛ اما شرایط تغییر کرده بود چون زور و اجبار نبود که بتوان در برابر آن ایستادگی کرد. سیاست پهلوی دوم به جای اجبار، تشویق و وسوسه بود یعنی مدل شیطانی! نه مدل استبدادی!

وقتی در همان شرایط، عوامل خیزش مردم از هر طبقه علیه رژیم ستم‌شاهی نضج گرفت و به پیروزی شکوه‌مند انقلاب اسلامی انجامید جریان غالب کشور به رهبری روحانیت، جریان مؤمن حزب‌اللهی و متدین بود.

این شد که پس از استقرار جمهوری اسلامی، یک انقلاب نرم در عرصه فرهنگ اجتماعی رقم خورد و رعایت حجاب، به یک کنش فراگیر فرهنگی تبدیل شد.

نخستین ضعف در جریان انقلابی در همین مقطع پدید آمد؛ اما مغفول ماند! به نظر می‌رسد فضای انقلابی و معنوی آن روزها اجازه ترویج چنین فرهنگ موقر و متینی را داده است بی‌آنکه اندیشمندان و فرهیختگان به امور ریشه‌ای و مبنایی آن توجه لازم را داشته باشند.

فراگیری حجاب اگر چه در ظاهر موفق بود و خود واکنشی بود به سال‌ها اجبار و ترویج بی‌حجابی پهلوی اما از آنجا که نهادینه نشد، نتوانست به یک انقلاب عمیق و ماندگار تبدیل شود. حجاب و چادر، نمادی از اسلام و انقلابی‌گری و تغییر شد بی‌آن‌که به جایگاه بنیادین و اندیشه‌ای آن به اندازه کافی توجه شود.

البته در این بی‌توجهی، عوامل مهمی چون شهادت اندیشمندانی چون شهیدان مطهری و بهشتی و نیز شرایط جنگ تحمیلی و ناوارد بودن مسئولان تازه به دوران رسیده را باید دخیل دانست.

همین است که می‌بینیم حتی فیلم‌سازان و اصحاب رسانه، بسیار زود و با عجله به تولید آثار دینی می‌پردازند و می‌خواهند معنویت را سریع‌تر از باورداشت آن به جامعه تزریق کنند غافل از آن که چیزی مثل حجاب، پیش از آن که پوشش باشد رویش است. انسان محجب و محجوب، مدپرست نیست و چادر و عفت را نه برای رسم و سنت که به نماد درک یک حقیقت، سر می‌کند و از او سر می‌زند.

اکنون باید دید «چادر و حجاب» به عنوان نماد «اندیشه و فرهنگ زیست دینی» اولا از چه جایگاه اعتقادی و بنیادین برخوردار است و ثانیا شیوه تبیین، تبلیغ و اجرای حجاب در جامعه و حکومت اسلامی چیست.

این دو مطلب باید بر اساس آموزه‌های قرآنی و سنت نبوی و روش اهل بیت علیهم السلام تبیین شود و چنان‌که گفته آمد باید مخاطب آن را جریان انقلابی و متدین دانست نه سودجویان هوس‌باز!

حجاب، از منظر دینی را دوباره مرور کنیم

نکته نخست: حجاب اگر نشان حجب و حیا است، زن و مرد ندارد

برخلاف ظاهر، این تنها زنان نیستند که باید حجاب را رعایت کنند بلکه هم زن و هم مرد باید محجب و محجوب باشند و البته میزان این حجاب، بسته به جنس زن و مرد، متفاوت است. از سوی دیگر حیا نیز مکمل حجاب است و باز زن و مرد در این مقوله مشترکند و نسبت هر کدام هم بستگی به جنسیت آنان دارد.

حجاب، پرده عفتی است که باعث می‌شود دل‌های مریض، مجال هوس‌رانی نیابند. از این رو هم زن و هم مرد باید اندام خود را بپوشانند اما هم حد شرعی پوشش مرد و زن متفاوت است و هم مکمل حجاب که نظر کردن و رؤیت است باید رعایت شود؛ بدین معنا که مردان باید بیش از زنان حیا و عفت نگاه داشته باشند چنان‌که زنان، پوشش بیشتر.

نکته دوم: حجاب یک نماد اجتماعی و اسلامی است

برخلاف ظاهر، حجاب برای محدود و منزوی کردن زنان مسلمان، واجب نشده است. اسلام دین فطری است و فطرت زن بر آراستگی و خودنمایی است. اسلام زن را به زیبایی و فریبایی تشویق می‌کند اما شرط آن دل‌ربایی از همسر شرعی است نه هر مرد بیگانه. در واقع اسلام همه غرایض طبیعی بشر را محترم می‌داند و برای آن برنامه و قانون دارد و نه اهل سرکوب است نه بی‌قیدی.

باری اگر قرار بود زن موجودی محصور شوهر خویش باشد یا تنها در میان محارم زندگی کند، چه نیازی به حکم حجاب بود؟ کافی بود حکم حصر زن داده می‌شد و هیچ زن مسلمانی حق خروج از خانه نداشت! پس با وجود تبلیغات مسموم دیگران، حکم حجاب برای حضور اجتماعی زنان مسلمان صادر شده است نه حصر و تحدید نیمی از جامعه.

نکته سوم: حجاب مصونیت است نه محدودیت

یک زن مسلمان به دلیل جنس زن بودن و ویژگی‌های زنانگی، مثل هر زن دیگری مورد توجه جنس مردان است. اما از آن‌جا که جامعه اسلامی یک جامعه انسانی و متعالی است نه مجتمع حیوانی و درندگی، زن و مرد مسلمان باید به شیوه انسانی زیست کنند و جذابیت‌های جنسی آنان نباید دستمایه توهین و تحقیر روح انسانی آنان شود چه این که زن و مرد در روح انسانی، مشترک و یکسان‌ هستند و تنها جسم آنها متفاوت است.

همان گونه که تشنگی و گرسنگی یک انسان دلیل موجهی برای بی‌حرمتی و نفی کرامت وی نیست، نیازها و جذابیت‌های جنسی نیز نباید بهانه بازیچه شدن مرد و زن شود، به ویژه زن باید با توجه به ظرافت‌هایی که دارد باید مصونیت بیشتری در جامعه داشته باشد و این شدنی نیست مگر آن که یا مردان با چشم بند حرکت کنند! یا زنان محجبه‌تر باشند به گونه‌ای که مردان با عفت نگاه و زنان با پوشش متناسب، بتوانند از وسوسه شیطان در امان باشند.

نکته چهارم: حجاب لباس فرم نیست!

یکی از تلقی‌های غلط که از اول انقلاب، دامن‌گیر جامعه ایرانی شد، یکدست دانستن مدل حجاب است. متأسفانه در شکل و رنگ و مدل حجاب، نه تنها به شرایط بومی و اقلیمی توجه نشد، به مبانی اسلامی آن نیز عنایت نشد! از نگاه قرآنی، حجاب تنها به چادر ختم نمی‌شود! غرض از چادر و حجاب، پوششی است که میان حریم زن و مرد نامحرم، حریمی ایجاد کند که نه زن آزرده شود و نه مرد به گناه بیافتد. این است که گاهی صدای عشوه‌آلود یک زن می‌تواند دام شیطان برای مرد باشد چنان‌که خلوت یک مرد و زن نامحرم در یک مکان، دامگه ابلیس است.

از این رو قرآن کریم در مواردی از دوستی پنهانی تا صدای شهوانی را تذکر می‌دهد و تداعی می‌کند که مراد از حجاب، صرفا پوشیدن یک پارچه بلند نیست، حفظ یک حریم است که باید آن را در نگاه و صدا و نوشتار و رفتار نیز پاس‌داشت.

نکته پنجم: حجاب نماد برتری اجتماعی است!

گرچه از نظر اسلام همه انسان‌ها بنده خدا هستند اما باکرامت‌ترین بندگان نزد خدا، پرهیزگارترین‌ها هستند. در اسلام، طبقه اجتماعی مانند جامعه مادی به رسمیت شناخته نمی‌شوند و فقیر و غنی در صف نماز جماعت و طواف کعبه، دوشادوش هم می‌ایستند؛ اما حرمت، کرامت و رسالت افراد خاص در جامعه، خاص‌تر است!

همان گونه که عبادت‌های پیامبر و اولیای الهی در قرآن کریم، ویژه و فراتر از دیگر مؤمنان است وظایف آنان نیز خاص است. برای همین به حفظ حریم پیامبر و شخصیت‌های طراز اول، تاکید شده و خانواده آنان نیز در این حریم شریک هستند.

بدین ترتیب جامعه اسلامی از منظر حجاب و حفظ حریم، نه تنها برابر نیست؛ بلکه حجاب برتر ویژه افراد برتر است! افراد سست ایمان با مؤمنان و شخصیت‌های مطرح از نظر اجتماعی باید متفاوت باشند. البته این بدان معنا نیست که مثلا رعایت کامل حجاب برای یک زن ساده، ممنوع باشد بلکه بدان معنا است که حجاب برتر و حفظ کامل حریم انسانی یک زن در جامعه اسلامی، نشانه برتری و شخصیت مکرم او است پس یک زن عادی هم می‌تواند خود را به سطح بالاتری از احترام و وقار اجتماعی منتسب کند./۹۱۸/ی۷۰۱

حجت الاسلام حامد عبداللهی، کارشناس ارشد علوم قرآنی

ادامه دارد...

 

ارسال نظرات