سند ۲۰۳۰ ابزار سلطه غرب/ اساس این سند اومانیسم است
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، سند 2030 به لحاظ ساختار و محتوایی دارای اشکالاتی است، رویکرد این سند به زندگی، هستی و جهان، جایگاه انسان و مفهوم آموزش نادرست و اشتباه است. وقتی این سند را با سند تحول بنیادین مقایسه میکنیم به واسطه این چارچوبهای کلی متوجه تقابل آنها میشویم. از ابتدا تا انتهای سند ۲۰۳۰ نگاه و رویکرد انسان گرایانه حاکم بوده و مبنای آن نگاه اومانیستی به تعلیم و تربیت است. آموزش اومانیسمی آموزشی نیست که در آن ایمان، تقوا و خداوند ارکان اساسی باشند بلکه اصل را بر انسان و موجودیت فیزیکی و جسم قرار می دهد. آنچه در ادامه میآید متن سخنرانی دکتر حسین کچویان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد سند 2030 است، که تقدیم خوانندگان محترم میشود.
چگونگی ارتباط و تعامل با سازمانهای بین المللی
اولین بحثی که در مورد سند 2030 میتوان مطرح شود این است که جامعه ما با توجه به وجود اسناد بالادستی خود که دارای محتوای بسیار غنی است و فرهیختگان دانشگاهی و حوزوی در تهیه آنها تلاش زیادی انجام دادهاند را کنار بگذاریم و به سراغ یک سند خارجی که در جامعه ما مورد نیازنیست برویم. سندی که اصل آن بیانیه بوده و ایران اولین کشوری است که آن را تبدیل به یک سند کرده است، به این معنا که نه یونسکو اجباری از ما خواسته و نه جامعه ما به آن نیازی دارد؛ بلکه اگر در قالب منطقی خود (بیانیه) میماند مشکلی برای فرهنگ ما نداشت، و میتوانستیم در قالب منطق داخلی کشورمان، فرهنگ، اصول و مبادی نظام، انقلاب و اسلام باقی بمانیم.
سئوالی که مطرح میشود این است که چه چیزی به طور کلی چنین ضرورتی را ایجاب کرده است که در جامعه اسلامی ما این سند و امثال آن اجرا شود؟ انقلاب اسلامی ایران در بدو شکلگیری موضع منفی راجع به نهادهای بین المللی داشته است، و این منطق، منطق درستی بوده، علت این منطق این است که این نهادها ابزارهای اداره جهان توسط سلطه حاکم بر جهان یعنی غرب و آمریکا هستند، به ترتیب از اوایل قرن بیستم، ابتدا در قالب جامعه ملل و بعد در قالب سازمان ملل یک نهادی شکل میگیرد و حول، آن سازمانهای متعددی در حوزههای مختلف شکل گرفت و الان بسیاری از سازمانها به وجود آمده است در راستای پیشبرد اهداف و مقاصد غرب به فعالیت مشغول هستند. این دیدگاه باعث شده که انقلاب ارتباط سختی با تمام این مجموعهها و سازمانهای بین المللی داشته باشد. اولین ورودیهای انقلاب به این سازمانها با اعتراض مسئولین نظام به این نهادها بوده، سخنرانی معروف مرحوم رجایی برای اولین بار در سازمان ملل که پای شلاق خورده خود را بر روی تریبون سازمان ملل گذاشت و از این حرکت برای محاکمه نظام جهانی استفاده کرد.
بنابراین موضع انقلاب اسلامی درباره سازمانهای مختلف بین المللی روشن بوده است و در صورت اضطرار و الزاماتی که در برخی زمینههای تعامل با سازمانهای بین المللی همچون WHO یعنی سازمان بهداشت جهانی، صندوق جمعیت، یونسکو یا یونیسف و چه با خود سازمان ملل و شورای امنیت وجود داشته ، همراه با تنش بوده است. در کنار جنبه منفی و سلبی که مطرح شد، جنبه ایجابی هم وجود دارد، و آن اینکه انقلاب اسلامی ایران این ادعا و فکر را دارد که دیانت و مبنای سبک زندگی ما صحیحتر است و بنا دارد که دیگر کشورها را به این سبک زندگی دعوت کند نه بر مبنای آنها عمل و رفتار شود. این موضع سلبی و ایجابی در مقابل سازمانهای موجود در جهان همواره وجود داشته است.
از این رو ورود و عمل به اسناد جهانی این دو اصل را نقض میکند و جنبههای دیگری را هم خواهد داشت، اگر با دقت این اسناد بررسی شوند و دو اصل(جنبه سلبی و ایجابی مخالفت با سازمانهای جهانی) باز شود این تمایز کاملاً مشهود است، اگر در جامعه ما بر مبنای اسناد بین المللی عمل شود، به معنای فراموش کردن مبادی، چهارچوب و اصول جامعه است به این دلیل که سندی مانند سند 2030 اشکالات جزئی زیادی دارد؛ اما اشکالات اساسی و محتوایی آن این است که رویکردش به زندگی، هستی، جهان، جایگاهی که انسان دارد، معنی و مفهوم آموزش غلط است، زمانی که این را در قیاس با سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در نظر گرفته شود، این نکته روشن میشود که به لحاظ چارچوب و مضمون کلی در تقابل هستند. به عنوان مثال تعامل با صندوق توسعه جهان که در حال حاضر نیز این تعامل وجود دارد، اجرای برنامههای این نهاد باعث شد که جمعیت کشور رو به پیری برود و این وضعیت جمعیتی را برای ما به وجود آورده است، این در حالی است که ما این سند را به طور کامل اجرا نکرده و مخالفتهای زیادی با آن داشتهایم.
ارتباطات حداقلی در رابطه با سازمانهای بین المللی
بنابراین نکته مهم این است که درگیر مباحث جزئی نشویم و تمرکز اصلی خودمان را روی این نکته قرار دهیم که اساساً بر چه مبنایی باید با سازمان بین المللی برخورد کرد؟ با توجه به درکی که از نقشه، عملکرد و اهداف آنها داریم چگونه باید تعامل برقرار کنیم؟ نوع تعامل ما با این مجموعهها باید مانند اکل میته باشد، یعنی آنجا که الزام و اجبار وجود دارد باید همراهی کنیم. در زمینه آموزش و پرورش که هدف اصلی سند 2030 است، در کشور ایران سند تحول بنیادین آموزش و پرورش وجود دارد، سندی که فرهیختگان و بزرگان این کشور برای تهیه و تدوین آن زحمات فراوانی کشیدهاند، و حدود شش سال است که از ابلاغ آن گذشته است. اما در زمینه اجرایی شدن آن اقداماتی ضعیفی صورت گرفته است و حرکت جدی در راستای عمل به آن انجام نشده است، عمل به این سند در این جهت است که آموزش و پرورش ما یک انسانی که در حد طراز نظام و انقلاب اسلامی پرورش دهد و به لحاظ تربیتی شهروند نظام اسلامی باشد که در راستای اهداف و مقاصد این نظام قدم بردارد. البته این مسأله ناظر به این دولت نیست و بقیه دولتها در مقام عمل ضعیف بودهاند، اما بحث بر روی این است که این دولت که چهار سال است روی کار آمده به جای اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که بر اساس مبانی و فرهنگ اسلامی ایرانی تهیه شده است را رها کند و به سراغ سندی برود که از دو جهت سلبی و ایجابی که بیان شد با فرهنگ ما مخالف است برود.
سازمان ملل در مسیر اجرایی شدن اهدافش که تسلط بر جهان است، هر چند وقت یک بار بیانیه صادر میکند و جهان را در جهت اجرایی شدن آن بسیج میکند، در حالی که بیانیههای آنها صرفا جنبه ادعایی داشته و توفیقاتی در راستای عملی شدن بیانیهها پیدا نکردهاند به عنوان مثال سند قبلی موسوم به 2015 که در آن بحث توسعه پایدار، از بین رفتن فقر، بهداشت جهانی و... در مقام عمل به جایی نرسید و بسیاری از کشورهای جهان که در فقر به سر میبرند و هیچگونه کمک و حمایتی از سوی این سازمان به آنها نشده است؛ از این رو این توفیقات را به دست نیاوردند و برای جبران آن بیانیه دیگر موسوم به 2030 را تهیه و مطرح کردند، بیانیه عمومی که ذیل آن 17 هدف وجود دارد و به اصطلاح آنها 169 تارگت یا هدف جزئیتر وجود دارد، مهمترین این اهداف که در تمامی اهداف به چشم میخورد ولی مخصوص در هدف چهارم اشاره شده، ناظر به مسأله آموزش است که توسط مقامات آموزش و پرورش و آموزش عالی کشورهای مختلف امضاء شد و به عنوان مبنای کار در حوزه آموزش قرار گرفت.
نکتهای که بیان آن لازم است این که این بیانیه در نگاه اول برای کسانی که ذهن تخصصی و ذهن آشنا به سازمان ملل نداشته باشند، ذهن آشنا به یونسکو نداشته باشند ممکن است یکی از افتخارات بشر باشد، چرا که همهاش برابری، حق، عدالت، کرامت و از ابتدا تا آخر سند چنین اهدافی را برای خودش دارد؛ عنوان سند «بیانیه آموزش فراگیر و برابر» عنوانی نیست که کسی دربارهاش مسأله و شبههای داشته باشد، بر همین اساس بعضی از مراجع این نکته را یادآور شدند که این سند ظاهر خیلی خوب و متقنی دارد ولی در این ظاهر زیبا مشکلات اساسی وجود دارد. به هر حال این بیانیه و یا دکلریشنال از لحاظ حقوقی الزامآور نیست بلکه کشورهای تحت این برنامه میتوانند به عنوان یک طرح، مبنا و راهنمای عمل به آن عمل کنند و همچنین میتوانند عمل نکنند، اما این بیانیه که درسال 2015 صادر شده است و در سال 2016 توسط مسئولین کشور ما به یک سند تبدیل شد که تحت عنوان سند آموزشی 2030، سند ملی آموزشی 2030 منتشر شده است و به امضای معاون اول هم رسیده است.
چرایی تبدیل شدن بیانیه 2030 به سند
در این زمینه این سوال مطرح میشود که دلیل پذیرش این بیانیه و تبدیل آن به یک سند چیست و چه ضرورتی اقتضا عمل به آن را دارد در حالی که نه اجباری در آن وجود داشته است، نه پولی و نفعی به جامعه ما میرسد؟ جواب این سوالات و عمل به این سند دو مفهوم میتواند داشته باشد، یکی عدم باور و تکیه بر خود، نفهمیدن انقلاب اسلامی، نفهمیدن ظرفیتها و قابلیتهای خود است، در حالی که مملکت ما از غنای فرهنگی مذهبی بالایی برخوردار است. دلیل دوم این است که ما باید با سازمانهای بین المللی تعامل برقرار کنیم و با آنها ارتباط داشته باشیم. این دلیل دوم را نیز توضیح دادیم که موضع انقلاب اسلامی در بحث تعاملات با این سازمانها به شکل منفی و سلبی است و در صورت ضرورت با آنها ارتباط برقرار میکند و نیازی نیست که به هر شکل و ترتیبی ارتباط داشته باشیم.
انتقاد و مشکل اصلی این است که چرا و به چه دلیل این بیانیه تبدیل به یک سند الزامآورشده و در مواردی که مخالف با اصول و مبانی نظام است. اصل تحفظ را رعایت میکنیم، اصل تحفظ یعنی در جایی که مخالف با فرهنگ و اصول ما باشد آن اهداف و بندها را اجرا نمیکنیم و این سند با اصل تحفظ اجرایی شده است؛ اشکال دوم از اینجا به وجود میآید که اسناد فرهنگی الزامآور باید از مجاری قانونی پیش برود و در مجاری قانونی که یا مجلس شورای اسلامی است و یا شورای عالی انقلاب فرهنگی به تثبیت برسد در حالی که متأسفانه به این دو مجموعه در مورد اجرایی شدن این سند اطلاع قانونی داده نشده است و بدون اخذ مجوز در شهریور 95 امضاء و در آذر از آن رونمایی شد. بنابراین تبدیل این بیانیه به سند و اجرایی کردن آن بدون اخذ مجوز از مجاری قانونی و کنار گذاشتن سند تحول بنیادین که به امضاء مسئولین و رهبری رسیده است یک نوع توهین بلکه خیانت به نظام است. در زمینه آموزش و پرورش و تهیه اسناد بالادستی آن فعالیتها و زحمات زیادی کشیده شده است و محتوای بالایی برای اجرا به دست آمده، اما یکدفعه این زحمات کنار گذاشته شوند و بدون دلیل و منطق و بدون اخذ مجوز به سراغ اسناد بیگانه که سنخیتی با مفاهیم فرهنگی مذهبی ما ندارد برویم کار غیر معقولی است.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد پاسخ این سوالات، حل مسائل مربوط به این حوزه فعالیت زیادی را در همان آذر ماه سال95 شروع کرد و بنا به انتقال به بیرون از این فضا را نداشت، اما زمانی که جواب قانع کنندهای نگرفت و اتفاق خاصی نمیافتد و جلساتی که برای بحث و بررسی در این باره قرار بود دائر شود برگزار نشد، مسأله به رهبری منتقل میشود و ایشان برای حل مسأله با توجه به همان موضع سلبی و ایجابی که بیان شد ورود پیدا میکند.
تعارض اصل تحفظ با روح سند 2030
هدف چهارم توسعه 2030 همان توسعه پایدار است که میگوید «ما به لحاظ آموزشی باید تضمین کنیم که آموزش فراگیر و بدون تبعیض داشته باشیم» مشکل اساسی در همین اینکلوسیو و اکویتیبل است؛ نکته بعد درباره اصلهای تحفظ است، مسئولینی که این سند را اجرا کردهاند میگویند ما این سند را با اصل تحفظ از مبانی فرهنگی و دینی پیاده کردهایم در حالی که سازمان ملل توجه و اعتنایی به اصل تحفظ ندارد چرا که این سند در دیدگاه آنها یک روح و محتوای به هم پیوسته دارد که اصل تحفظ جمهوری اسلامی با روح این سند در تعارض است، سند آموزشی 2030 از اول تا آخر تمرکز فوق العادهای بر مسأله زنان و دختران دارد، اصل تمرکز روی مسأله زنان مشکلی ندارد، چون مسائلی وجود دارد که به دلیل نابرابریهای موجود یا ظلمی که در تاریخ به زنان شده است توجه به مسأله زنان اولویت پیدا میکند ولی نکته این است که اینها وقتی با عناصر اصلی جمع میشود میبینیم که هدف آنها از این توجه اجرای مقاصد خودشان است. به عنوان نمونه مبتلایان به بیماری ایدز نسبت به بقیه بیماریهای لاعلاج مانند سرطان کمتر است اما این سازمان توجه ویژهای به آن دارد، و تا آنجا که بیماری هست باید حل و فصل شود ولی چه اولویتی ایدز نسبت به بیماریهای دیگر دارد؟ عین همین حساسیتی که در بیماری ایدز هست در مورد زنان وجود دارد که بعد از وقوع انقلاب جنسی و از زمینههای انقلاب جنسی و تبعات آن است.
بنابراین اسناد تحت پوشش سازمان ملل، با تحفظ و امثال آن جمع نمیشود؛ خصوصاً نکته اصلی ما این است که وقتی شما یک سند (تحول بنیادین) با آن قدرت دارید که همه اهدافتان را پیش میبرد برای چه باید خودمان را گرفتار چنین سندی کنیم؟ برای چه باید چنین الزاماتی برای خودمان درست کنیم و بعد بگوییم که ما تحفظ کردیم؟ هدف توسعه و آموزش 2030 که مطابق اسناد سازمان ملل تهیه شده، دو هدف است که این دو مرتبط با هم هستند ولی یکی سطح نازل و دیگری سطح بالاتر آن است، سطح نازل آن این است که نهایتاً آموزشها را محدود کنند و متوجه کنند که شما شهروند یک جامعه اطلاعاتی، شهروند جهانی که در آن متناسب با تکنولوژیهای جدید آموزش میبینید، این هدف محدودشان است. هدف اساسیشان این است که تحت عنوان شهروندی جهانی که معتقد به حقوق بشری که خودشان تفسیر میکنند باشند.
روح اومانیسم در سند 2030
تا کنون پیرامون چگونکی اصل تعامل جمهوری اسلامی با سازمانهای بین المللی و اهداف اصلی آنها را اشاره کردیم؛ اما از لحاظ بررسی محتوای این سند بحثهای فراوانی وجود دارد که به طور مختصر آنها را بیان میکنیم، البته این نکات برای همه قابل فهم نیست بلکه کسانی که با این سازمانها آشنایی دارند این نکات را متوجه میشوند. جمله «هیومن ایز تیگریژن آف اجوکیشن دولاپمنت»؛ کسانی که با معنای اومانیسم آشنا هستند معنای این را میدانند، و ترجمه این جمله میشود نگاه، رویکرد و دید انسانگرایانه؛ معنای این جمله انگلیسی به این سادگی نیست، اساس این سند اومانیسم است، نسبت به تعلیم و تربیت و از اینجاست که تمام شاخههای تخالف و تضاد باز میشود، یک آموزش اومانیستی آموزشی نیست که در آن آموزش متوجه یک دنیا و جهان دیگر، ایمان، تقوا، خدا و مقولاتی مانند آن داشته باشد؛ آموزش اومانیستی آموزشی است که اصل را بر انسان قرار میدهد و همین موجودیت فیزیکی و جسمی آن و نه چیز دیگری قرار میدهد. و به دنبال پرورش آدمهایی هستند که اهتمام به دنیای مادی خود داشته باشند، و این جهان مادی با جهان دینی در تقابل است.
در ادامه میگوید «آن هیومن رایز، دیگ...» این جمله برگرفته از دیدگاه هیومنستیس درباره تربیت و توسعه است که مبتنی بر هیومن رایس است، یعنی حقوق بشر؛ کلیات حقوق بشر خوب و مورد قبول همه کشورها با هر عقایدی که دارند است، حق چیز بدی نیست، اما مطابق فلسفه موجود غرب حق هیچ نسبتی با حق در معنایی که ما میفهمیم ندارد، حق در معنای آنها یعنی هر آنچه انسان بخواهد، اگر بخواهد میتواند دیگران را فریب دهد و انسان صَرف نظر از اعتقاداتش اصالت، ارزش و کرامت دارد، یعنی همان دگینیتی که بعداً میگوید، اما از نظر ما این حق نیست بلکه حق و کرامت به تقواست، ان اکرمکم عند الله اتقاکم، و بدون تقوا نه تنها کرامت نیست بلکه اضل (پست و پایینتر)از چهارپایان است.
در متن این سند آمده است که این سند مبتنی بر تمام اسناد سازمان ملل است، کنوانسیون حقوق کودک، کنوانسیون زنان، دکلیریشن هیومن رایت، همه اینها را ذکر کرده است، به نظر ما این جمله باطلی است، حق همجنسبازی، ترانسکچوالها، گیها، لزبینها و بایوسکسوالها میتوانند ادعای حق کنند، در حالی که گزارشهای زیادی به تناوب میآید که آمریکاییها میدانند این همجنسبازی ارتششان را ویران کرده است؛ حق در اسناد آنها به معنای هر خواستی است و در آینده خواست ارتباط با حیوان هم خواهد آمد، البته الان خواست با حیوان در این کشورها عادی شده است.
به دنبال آن میگوید «هیومن رایت دیگنیتی...» تفاوت سند 2030 اینچئون، با تمام اسناد قبلی در دو مطلب است، یکی اینکلوژن است و یکی جندراکوئیتی است؛ این کلمات بار معنایی زیادی دارند که به معنای توسعه آموزش و فراگیری آن است که هیچ کس نباید از آموزش و پروش محروم شوند، در دنیا به ادله مختلف ممکن است که بعضی از آدمها و بعضی از گروههای اجتماعی از دایره آموزش و پرورش بیرون قرار بگیرند، مثلاً گروههای مختلف از لحاظ دینی؛ این همان معنای کلمه ایکلوژن است و هیچ انسانی را به هیچ اعتباری نمیتوانید از حوزه آموزش کنار بگذارید، آموزش ایدهآل آن آموزشی است که هیچ کس از آن خارج نماند، و مواردی که مثال میزنند اشخاصی مانند: معلولین، یا جنگزدهها یا گرفتاران جنگهای قومی، و نباید به اعتبار دو قوم و گروهی که جنگ میکنند، یک عدهای را چون قوم فلان هستند آموزش را از آنها سلب کنیم، این را ما نیز معتقد هستیم و مشکلی ندارد و صحیح هم هست، اما این مطلب تمام قضیه نیست بلکه عنصر بعدی این است که یونسکو معتقد است که هیچ کشوری نمیتواند به هدف چهار آن یعنی توسعه پایدار که هدف مربوط به آموزش است برسد مگر آموزش فراگیر را تضمین کند و تبعیض دانش آموزان را از بین ببرد و هرکسی با هر عقیدهای حتی اگر عقایدش باطل باشد باید آموزش ببیند و حتی همجنسگرایان، بایوسکسوال، ترانسکسوال و... نباید از دایره آموزش کنار بگیرد و این با اصل تحفظ منافات دارد، به این دلیل که اشخاصی که اعتقادات آنها مضر است باید کنار بمانند.
این سند دارای اشکالات عمده دیگری مانند بحث آموزش کودکان و سنین پایین که ما مخالف آموزش آنها نیستیم اما بحث بر روی محتوای این آموزش است که باید در این سنین کودکان چه چیزی را یاد بگیرند و چه چیزی را یاد نگیرند، مشکلات دیگر مانند تعابیر آنها از خشونت و... وجود دارد، اما بحث اصلی ما بر روی این بود که با وجود سند تحول بنیادین که یک سند ملی مطابق با فرهنگ و مذهب جامعه ما است، اهداف و مقاصد نظام را پیش میبرد و از لحاظ محتوایی غنیتر است را نباید کنار بگذاریم و به سراغ اسناد غربی که به دنبال پیاده کردن مقاصد شوم خود هستند برویم./882/ت۳۰۳/س