۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۷:۳۵
کد خبر: ۴۹۳۴۶۷
الگوی حاکمیت اسلامی(۱)؛

احیای فرهنگ اقامه همگانی نماز معیار ایدئولوژیک حاکمیت اسلامی است+ فیلم

استاد سطح عالی حوزه علمیه با تصریح بر این‌که حاکمیت دینی در گزاره‌های خود معیار حاکمیت را اقامه نماز قرار داده است، گفت: حاکمیت دینی با اقامه نماز در جامعه می‌تواند مقدمه حذف مفاسد اجتماعی را فراهم می‌کند.
حجت الاسلام لیالی حجت الاسلام لیالی حجت الاسلام محمد علی  لیالی حجت الاسلام محمد علی  لیالی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا،حکومت و قاعده قدرت هویتی اعتباری است که در طول تاریخ همواره بشر برمدار کنش‌های استکباری و تفکر سلطه به دنبال اخذ جایگاه اعتباری آن بوده است این در حالی است که خداوند متعال هویتی از حاکمیت را برای بشر ترسیم می‌کند که الگوی جاری شدن احکام حاکمیت دینی را بر الگوی ولایتمداری استوار ساخته است ازاین‌رو به صرف اسلام آوردن مؤمنان رضایت نداده و صراحتاً فرموده است«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلي‏ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً؛ ای کسانی که به خدا ایمان آورده‌اید، به خدا و فرستاده او کتابی که بر رسولش فرو فرستاده و کتابی که پیش‌ازاین نازل کرده به همه این‌ها ایمان بیاورید و ای کسانی که به زبان ایمان آورده‌اید (از ته دل) ایمان بیاورید و ای کسانی که ایمانتان محقق شده در حفظ آن استوار باشید؛ و هر که به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها (ی آسمانی) و فرستادگان او روز واپسین کفر ورزد حقّا که به گمراهی دورودرازی افتاده است.»

باید توجه داشت قرآن کریم تقوا را مدار هویت رفتاری در حاکمیت دینی برای حاکم و محکوم یا به عبارتی روان‌تر«ولی و امت» دانسته است تا جایی که در سوره مبارکه احزاب آیه ۷۰ چنین فرموده است«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقولوا قَولًا سَديدًا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید.» بر اساس این الگو شیاطین عالم هویت نفوذ را در حاکمیت دینی به‌درستی تشخیص داده و با ایجاد شبهات گوناگون در گزاره‌ها و ارزش‌های الهی که حدودالله هستند تشکیک می‌کند و این تشکیک مسلماً می‌تواند بر بدنه حکومت اسلامی رخنه ایجاد کرده مگر آن‌که امت اسلام بر هویت کنش‌های احکام ظاهری و روح معانی ارزش‌های اسلام تمکین عملی داشته باشند.

برای روشن شدن بهتر موضوع با حجت‌الاسلام محمدعلی لیالی به گفت‌وگو نشسته که بخش اول این گفت‌وگو به شرح ذیل است.

رساـ با سلام ابتدای گفت‌وگو لازم دانستیم از عمومی‌ترین شبهات مطرح در فضای مجازی آغاز کنیم؛ بر این اساس اولین سؤال ما در باب حکومت اسلامی چنین مطرح می‌شود که«برخی قائل‌اند تشکیل حکومت توسط عالمان دینی باعث می‌شود تا فساد و کاستی‌های آن حکومت نادیده گرفته شود، چراکه تشکیلات حکومت منسوب به دین و عالمان دین است و این افراد هم منسوب به حکومت هستند. آیا این سخن صحیح است؟ تحلیل شما چیست؟»

حکومت اسلامی در دوران انقلاب اسلامی به هویت نظام اسلامی مفهوم قابل‌لمسی به خود گرفته است؛ بر این اساس حکومت دینی، جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی و نظام انقلابی اسلام در این مسیر هویت قابل‌بیان از مصادیق برای عموم ملل دنیا به‌حساب می‌آید.

ضرورت پاسخ به شبهات از سوی حوزه‌ها / مبانی منطقی پاسخ به شبهه اصالت صیانت از هویت حاکمیت دینی است

باید توجه داشت که کاستی‌هایی بر اساس طبیعت یک انقلاب نوظهور ممکن است در این مسیر وجود داشته باشد؛ اما آنچه مسلم است این انقلاب با سؤالات و شبهات جدی مواجهه می‌شود؛ بر این اساس صیانت از انقلاب اسلامی همان احساس ضرورت پاسخ‌گویی به این مبانی با تکیه‌بر معارف اسلامی از سوی اهالی انقلاب است؛ بنابراین لازم است مبانی حاشیه‌ای و پیرامونی حاکمیت اسلامی مورد ارزیابی جدی قرار گیرد.

اولین اصل قابل‌بیان برای تشریح این حقیقت آن است که رصد، تحلیل و پاسخ به این مبانی باید با ایجاد یک فضای گفت‌وگو عقلانی در دفاع از مبانی دین در این حوزه یک ضرورت غیرقابل‌انکار است؛ بر این اساس در باب اصل حاکمیت و حکومت دینی همواره شبهات جدی از سوی معاندان مطرح می‌شود.

 

 

نظام اسلامی ایران در عرصه مشروعیت، کارآمدی و هویت اسلامی ساختار حکومت دینی خود توفیقات جدی در پاسخ به شبهات در گام‌های عملی داشته است؛ پرداختن به این مبانی از رسالت‌های مهم انقلابی است که باید از سوی فضلای حوزوی مورد صیانت و مجاهدت‌های عظیم علمی قرار گیرد؛ درهرحال اصل حاکمیت و حکومت بدون در نظر گرفتن الگوی حکومت از ضرورت‌های جدی عقلی برای بشر است که در ماهیت و اصالت این واژه بحث و جدالی منطقی وجود ندارد؛ بنابراین وجود یک حاکمیت و حکومت در جامعه دلایل عقلی فراوانی دارد که کرسی‌های بحث فراوانی را به خود اختصاص داده است.

رسا ـ آیا دلایل منطقی پذیرفته‌شده از سوی تمام ملل دنیا است حاکمیت دینی دلایل اختصاصی دارد؟

بله؛ دلایل شرعی قابل استنادی نیز در کنار مبانی عقلی برای اصل حاکمیت واحد دینی وجود دارد؛ بر این اساس در اصول تفکر دینی اولویت حکومت و حاکمیت را متعلق به متدینان جامعه دینی می‌داند، خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم به این حقیقت یعنی همان اصالت انتصابی اصول حاکمیت و حاکم تصریح فرموده است؛ چنانچه در آیه 40 سوره یوسف خداوند متعال چنین فرموده است«ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ شما به‌جای خداوند نمی‌پرستید جز نام‌هایی(بی‌محتوا) را که شما و پدرانتان نام‌گذاری کرده‌اید و خدا بر (صلاحیت پرستش) آن‌ها هیچ حجت و برهانی را نازل نکرده است. فرمان نافذ و حکومت (برجهان هستی) جز از آن خدا نیست دستور داده که غیر او را نپرستید آن است دین پابرجا و استوار و لکن بیشتر مردم نمی‌دانند.»

با در نظر گرفتن مصادیق اولوالأمر می‌توان برای این هویت در این آیه مبانی تفسیری جدی را بیان کرد این در حالی است که نص این آیه شریفه با استناد به مبانی تفسیری موجود ولایت‌فقیه و فقها لایق و شایسته حاکمیت را در الگوی حاکمیت دینی در عصر غیبت امام عصر(عج) به‌عنوان هویت انتصابی حاکمیت دینی شناخته است؛ این در حالی است اصول و قواعد حاکمیت دینی پس از فقیهان ولایت‌فقیه مؤمنان را در اولویت حاکمیت دین قرار داده است و پس از آنان حاکمیت در قید نبود متدینان و فقها به عامه مؤمنان واجد شرایط تعلق دارد.

پیامبر اکرم(ص) الگوی حاکمیت دینی را به بشریت آموخت

سومین اصل در اصول تفکر دینی حاکمیت اسلامی هویتی از حاکمیت است که در تفکر دینی همه مؤمنان عالم به مبانی دین و متفکران نقطه‌ای اشتراک برای حاکمیت وجود دارد بر این اساس می‌توان گفت که در تعالیم رسول اکرم(ص) الگویی از حاکمیت دینی وجود داشته است.

 این استنباط به ما می‌فهماند که رسول اکرم(ص) به معنای حقیقی ساختار و سازمان ولایی مدینه فاضله را طراحی و به بشریت و تاریخ ارائه فرموده است؛ باید توجه داشت که در این ساختار حکومت ولایی همه مبانی ازجمله قوه نظامی، مأموران ناظر و مجری قوانین الهی و دستگاه‌های عادل قضایی وجود داشته است.

تاریخ به ما گواه می‌دهد که اولین و کامل‌ترین الگوی حکومت اسلامی از سوی شخص رسول اکرم(ص) طراحی و در اسناد تاریخ بازخوردهای شگفت‌انگیز آن ثبت‌شده است این در حالی است که این تجربه و غنای تاریخی اسلام پس از نبی گرامی اسلام با نگاه به اختلافات ثبت‌شده در تاریخ حتی فرقه‌های مذهبی همچون خلفای راشده، بنی امیه، بنی عباس و پس از تحولات بنی عباس الگوی حکومت اسلامی عثمانی از سوی تاریخ به جهانیان گزارش‌شده است؛ این در حالی است که الگوی ولایی موردنظر شیعه الگویی کامل و تکامل‌یافته برمدار امامت ولایت ولی خدا است که با استثنا به گزارش‌های مهم تاریخ این الگو الگویی بسیار پویا و قوی در برابر تمام معضلات ممکن برای حکومت اسلامی است.

 بر اساس آنچه گفته شد ائمه اثنی عشر شیعه جعفری هرچند ظاهراً موفق به تشکیل حکومت اسلامی معیار در ابعاد ظاهری نشدند اما حکومت برمدار الگوی امامت را شکل داده و در طول تاریخ همواره شیعیان را به قله‌هایی از موفقیت در الگوی اداره امور و مبانی اجتماعی هدایت کرده‌اند.

رساـ لطفاً مصادیق تاریخی حاکمیت دینی را برای ما بیشتر تشریح بفرمایید.

تاریخ به ما آموخته که بر اساس تئوری و تفکر تشیع در طول تاریخ پیدایش قیام‌هایی همچون زیدیه، اسماعیلیه، علویان و تشکیل حاکمیت‌هایی شیعی همچون حکومت آل‌بویه و فاطمیون مصر، ادارسه در مغرب، بنی همدان در شامات و بلدهایی همچون ایران نوبختیان، مرعشیان و مانند این‌ها حاکمیت‌هایی بودند که به نام حاکمیت دینی شکل‌گرفته‌اند هرچند ماهیت این حکومت‌ها مباحثی را به خود اختصاص می‌دهد اما حقیقت تشکیل این حکومت‌ها با شعار و هویتی‌های اسلامی شکل‌گرفته است بر این اساس اصل حکومت نام‌گذاری به حاکمیت دینی است چنانکه در الگوی اهل سنت و در الگوی حاکمیت دینی در بیان شیعه در طول تاریخ این مصادیق وجود داشته است.

اصل حاکمیت و حکومت دینی مورد اجماع تمام مسلمین دنیا از اهل سنت و شیعه است؛ آنچه موضوع مبانی حاکمیت را به چالش‌های جدی کشانده است کیفیت حاکمیت دینی در اصول و ارزش‌ها است که مبانی تخصصی و مناظرات منطقی جدی را در طول تاریخ به خود اختصاص داده است؛ بنابراین اصل آنکه حاکم باید چه کسی باشد و چه مؤلفه‌هایی از منظر ثقلین مؤلفه‌های اختصاصی دارد چنانکه این مؤلفه‌ها به ما می‌آموزد که حاکمیت‌ها باید چگونه باشد و فرمان‌ها حکومتی را چگونه در الگوی رفتاری و سبک اجرایی حکومت خو جاری کند.

رساـ در چنین توصیفی از حاکمیت هویت فساد و فاسد کننده قدرت و حاکمیت چگونه شکل می‌پذیرد؟

باید توجه داشت که وجود فساد، طغیان و گردن کشی در همه ادوار و همه الگوهای حکومتی که به دست بشر طراحی‌شده است در تاریخ ثبت‌شده است و این جریان مسلماً در تاریخ ادامه خواهد داشت این در حالی است که این طیف وقایع ارتباطی مستقیم با اصل حاکمیت ندارد؛ بنابراین اگر مؤمن دخیل در حاکمیت و حکومت باشد ممکن است گرفتار فساد شود در مقابل ممکن است همین فساد در مؤمن در خارج از بدنه حاکمیتی نیز شکل بگیرد، آنچه منطق وجودی حاکمیت به ما اثبات می‌کند این است که ضرورت ندارد هرکس در بدنه حاکمیت باشد گرفتار فساد و لغزش شود.

البته باید توجه به این حقیقت داشت که اساس این استدلال که«آنان که در بدنه حاکمیت دینی باشند حتماً دچار لغزش خواهند شد و این لغزش در جامعه دینی به‌پای دین نوشته می‌شود» یک استنباطی ابتدایی و باطل است و هیچ‌یک از گزاره‌های عقلی ضرورت آن را نمی‌پذیرد؛ بنابراین نکته‌ای ظریف در تفکر دینی وجود دارد که عبارت است از «در الگوی تفکر ایمانی و دینی وظیفه حاکمان دینی با مؤلفه‌هایی توصیف‌شده است و از مهم‌ترین این مؤلفه‌ها عبارت است از این‌که خود حاکم نباید در معرض فساد و طغیان قرار گیرند درحالی‌که بر اساس مؤلفه‌های دیگر او موظف است جامعه را از گرفتار شدن در دامن فساد و طغیان و سرکشی نجات دهد.»

 

 

صالح زیست معیار حاکمیت دینی است

جالب است امیرالمؤمنین در نامه معروف خود به مالک اشتر که در نهج‌البلاغه به‌عنوان نامه 53 شناخته‌شده است یکی از وظایف والی و حاکم در عرصه حکومت را اصلاح امور مردم توصیف می‌کند چنانچه در ابتدای این نامه چنین فرموده است«هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اَللَّهِ عَلِیٌّ امیرالمؤمنین مَالِكَ بْنَ اَلْحَارِثِ اَلْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ حِینَ وَلاَّهُ مِصْرَ جِبَایَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اِسْتِصْلاَحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلاَدِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ إِیْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اِتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِی كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ اَلَّتِی لاَ یَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا وَ لاَ یَشْقَى إِلاَّ مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا وَ أَنْ یَنْصُرَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اِسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ اَلشَّهَوَاتِ وَ یَزَعَهَا عِنْدَ اَلْجَمَحَاتِ فَإِنَّ اَلنَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ اَللَّهُ؛ این فرمانى است از بنده خدا، على امیرالمؤمنین، به مالك بن الحارث الاشتر. در پیمانى كه با او می‌نهد، هنگامی‌که او را فرمانروایى مصر داد تا خراج آنجا را گردآورد و با دشمنانش پیكار كند و كار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد. او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر كارها و پیروى از هر چه در كتاب خود بدان فرمان داده، از واجبات و سنت‌هایی كه كس به سعادت نرسد مگر به پیروى از آن‌ها و به شقاوت نیفتد، مگر به انكار آن‌ها و ضایع گذاشتن آن‌ها؛ و باید كه خداى سبحان را یارى نماید به دل و دست و زبان خود، كه خداى جلّ اسمه، یاری‌کردن هر كس را كه یاری‌اش كند و عزیز داشتن هر كس را كه عزیزش دارد برعهده‌گرفته است؛ و او را فرمان مى‏دهد كه زمام نفس خویش در برابر شهوت‌ها به دست گیرد و از سرکشی‌هایش بازدارد، زیرا نفس همواره به بدى فرمان دهد، مگر آنكه خداوند رحمت آورد.»

این سند مهم تاریخی به ما می‌آموزد که طبیعتاً باید مؤمنی که امر به اصلاح جامعه دینی به‌عنوان حاکمیت دینی شده است خود باید انسانی صالح باشد تا بتواند همواره جامعه مورد حکم خود را هدایت و رهبری به‌سوی صلاح و آبادانی کند؛ بنابراین در الگوی حاکمیت دینی یکی از اساسی‌ترین ویژگی‌های یک حاکم دینی صلاحیت رهبری دینی است؛ بر اساس این اگر حاکم و فردی در حاکمیت دینی صلاحیت حاکمیت دینی را نداشته باشد از منظر دین او حاکم نیست بلکه غاصب حاکمیت است.

رسا ـ برای اثبات این مطلب گزاره‌های مستقیم در ثقلین موجود است یا این مطلب استنباطی است؟

بله. برای مثال قرآن کریم مردم را امانت‌های الهی در حاکمیت الهی توصیف می‌کند تا جایی که در سوره مبارکه نساء آیه ۵۸ چنی آمده است«إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهلِها وَإِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ أَن تَحكُموا بِالعَدلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعًا بَصيرًا؛ خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی‌که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست.»

همچنین مستندی دیگر بر این مدعا را می‌توان در آیات 18 و 19 سوره دخان جست‌وجو کرد چراکه خداوند متعال در این آیات فرموده است«أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَکُمْ رَسُولٌ أَمينٌ*وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَي اللَّهِ إِنِّي آتيکُمْ بِسُلْطانٍ مُبينٍ؛ (گفت) که بندگان خدا (بنی‌اسرائیل ستمدیده) را به من بازدهید، همانا من برای شما فرستاده‌ای امینم؛ و (پیام دیگر) اینکه بر خداوند تکبر وبرتری نکنید، زیرا من برای شما حجتی آشکار آورده‌ام.»

در استنباط از این آیات می‌توان به نکاتی حیاتی همچون امانت الهی توجه داشت چراکه در این آیات به‌صراحت از اینکه مردم امانت الهی هستند و حکومت و حاکمیت بر تنها برای خداوند و مظاهر اوست، سخن به میان آمده است؛ بر این اساس حضرت موسی(ع) درباره مجوز شرعی ولایت خویش بر مردم، به دو اصل رسالت و امانت‌داری اشاره می‌کند.

باید به این نکته توجه شود که تأکید بر هویت رسالت به‌عنوان اثبات فرستاده‌ای الهی به این معناست که رسول خواهان عهده‌دار شدن حکومت ولایت مردم است. ازآنجاکه مردم و حکومت بر آن‌ها، تنها حق خداوند متعال و مظاهر اوست، حضرت موسی به‌عنوان امین الهی می‌تواند این امانت را در دست بگیرد و به صاحب اصلی بازگرداند که همان خداوند تبارک‌وتعالی است؛ بنابراین ازنظر حضرت، هرگونه حکومتی بدون توجه به مظهریت و امانت، به‌عنوان برتری‌جویی نسبت به خداوند است.

ذات حکومت و حاکمیت ذاتاً هویتی فسادزا نیست که بتواند مؤمن خدمت‌گزار در بدنه حاکمیت را دچار فساد کند بر این اساس قران کریم وظیفه مؤمنان را در مقابله با طاغوت و فساد به قائمان برمدار هویت دین توصیف کرده است این در حالی است که گزاره‌های دینی و تفکر دینی که برمدار آموزه‌های ثقلین و سیر امامان معصوم در طول تاریخ به ارزش‌های الهی در بین امت اسلام علم شده‌اند بر این اساس اسلام مؤمن‌ترین، عالم‌ترین و شریف‌ترین مردم را حاکم و دارای صلاحیت حاکمیت می‌داند.

گزاره‌های دینی در کنار تعریف الگوی مشروعیت دینی که برخاسته از مؤلفه‌های شاخص حاکم دینی است خطوط لغزش را ترسیم و برای مؤمن حریم حفیظ آن را تعریف کرده است؛ بر این اساس رسول خدا(ص) فرمودند: «...ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ‏ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ‏ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ ...؛ سه خصلت است كه قلب هيچ مسلمانى نبايد درباره آن خيانت كند: خالص كردن عمل براى خدا، نصيحت پيشوايان مسلمانان و همراه بودن با جماعت مسلمانان.» لزوم توجه به این روایت از باب وجوب امر معروف و نهی از منکر می‌تواند بر تصریح به نصیحت مؤمن به ساحت حاکمیت دینی اشاره دارد.

امربه‌معروف و نهی از منکر اگر در جامعه دینی موردتوجه عملی عامه مسلمین قرار گیرد و نصیحت به حاکمان حکومت برمدار شئون اسلامی هویت اصلی در الگوی سبک زندگی پیدا کند کمتر حاکمان دینی مورد خطا و غفلت واقع خواهند شد حتی جرات خطا را هم نخواهند داشت؛ علاوه بر این گزاره دینی در الگوی حاکمیت دینی موفق شیعه نهادهایی وجود دارند که از افتادن و لغزش حاکمیت بر ورطه خطای حاکمان و حکومت‌ها رسیدگی بکنند.

نتیجه ابتدایی از این بحث را می‌توان چنین ارزیابی کرد که قدرت ذاتی ماهیتی فساد آور نیست؛ بنابراین وجود مقدس امامان معصوم مصداق اصلی این هویت از ساحت حاکمیت دینی هستند و این امری طبیعی است که کسی که در معرض فساد قرار گیرد و آنچه احتمال آن قدرت می‌یابد بیشتر ممکن است زیردستان بر اساس قاعده قدرت دچار ظلم و یا فسادی اجرایی شوند بر اساس این حقیقت قرآن تأکید داشته است که جامعه دینی اقامه کننده نماز جامعه معیار برای حکومت اسلامی است و در گزاره‌های خود معیار حاکمیت را اقامه نماز قرار داده است.

رسا ـ چرا اقامه نماز برای الگوی حاکمیت دینی خط قرمز تلقی شده است؟

قرآن کریم در پاسخ به این سؤال چنین مسأله را تبیین می‌کند که«الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمور؛ ِهمان کسانی که هرگاه در زمین به آن‌ها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و امربه‌معروف و نهی از منکر می‌کنند و پایان همه کارها از آن خداست!» بنابراین حاکمیت دینی با اقامه نماز در جامعه می‌تواند مقدمه حذف مفاسد اجتماعی را فراهم می‌کند؛ بر این اساس طبیعت حاکمیت و حکومت اسلامی باید به دنبال استحکام ارزش‌های الهی باشد و حاکمیت و حکومت دینی نمی‌تواند نسبت به احیاء ارزش‌ها و احکام الهی بی‌تفاوت باشد بلکه حاکمیت هویتی دردمند را نسبت به احیاء احکام الهی دارد.

حاکمیت دینی با آوردن ارزش‌های دینی به دنبال ریشه‌کن کردن ناهنجاری‌های اجتماعی است؛ بنابراین بی‌تفاوتی حاکمیت و حکومت اسلامی نسبت به احیاء هویت ارزش‌های دینی مقدمه بروز بیماری‌های کشنده اسلامی است و عدم تمسک عملی حاکمیت دینی بر مبانی و ارزش‌های دینی خود می‌تواند مصداق نفوذ فساد در حاکمیت باشد./837/502/ص

 

پایان بخش اول

محمد جعفری

ارسال نظرات