۱۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۰
کد خبر: ۴۸۵۹۴۰

ماهنامه ملیکا در ایستگاه صد و بیست و چهارم

مؤسسه آینده روشن(پژوهشکده مهدویت) شماره 124 ماهنامه ملیکا(ماهنامه فرهنگی کودکان ایران) را منتشر کرد.
ماهنامه ملیکا

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مؤسسه آینده روشن(پژوهشکده مهدویت) شماره صد و بیست و چهارم ماهنامه ملیکا(ماهنامه فرهنگی کودکان ایران) ویژه اسفندماه 1395 را به مدیرمسؤولی سید مسعود پورسیدآقایی چاپ و روانه بازار کرد.

در صفحه پنجم ماهنامه ملیکا درباره اهمیت سلام بر پیامبر این سخن از حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها نقل شده است: «هر که بر پدرم رسول خدا و بر من به مدت سه روز سلام کند؛ چه در زمان زندگی و یا پس از مرگ ما باشد؛ خداوند بهشت را برای او واجب می‌گرداند».

«مهدی‌یار»، «روزهای ماه: اسفند/ جمادی‌الثانی»، «قند و پند: آخرین لحظه»، «شعر: بابای آتش‌نشان»، «چشم به راه/ در جستجوی خورشید»، «داستان: راه روشن» و «حیوانات قرآنی/ هدیه کشاورز» عنوان‌های مطالب نقل شده در این شماره است.

 در صفحه هشتم این ماهنامه نیز زیر عنوان آخرین لحظه، نوشته فاطمه حقیقت آمده است: «پیامبر صلی‌الله علیه و آله در بستر بود، دختر و داماد و نوه‌ها هم کنارشان بودند. همه ناراحت بودند و انبوهی از غصه در دل هر کدام لانه کرده بود.

پیامبر به حضرت علی علیه‌السلام فرمود: بیا کنار من. سپس به ایشان گفت: کارهای تدفین و کفن مرا تو انجام بده. حضرت علی سر پیامبر را در آغوش گرفت، اشک بر گونه‌هایش غلتید و بی صدا به زمین افتاد.

فاطمه سلام‌الله علیها، تنها دختر پیامبر اشک می‌ریخت و زیر لب نوحه‌خوانی می‌کرد. پیامبر به آهستگی چشمانش را باز کرد؛ نگاهی به دختر کرد، دستی بر سرش کشید و لبخندی زد و فرمود: به جای نوحه، این آیات قرآن را بخوان: محمد نیست مگر پیامبری از جانب خدا؛پیش از او هم پیامبرانی بودند که از این جهان درگذشتند.

فاطمه نیز حرف پیامبر را پذیرفت و آهسته آیات قرآن را تلاوت کرد. هم قرآن را تلاوت می‌کرد و هم قطره قطره اشک می‌ریخت. پیامبر دوباره دستی بر سر دخترش کشید و در گوش او سخنی گفت و هر دو خندیدند، لبخند پدر با لبخند دختر جمع شد، اما فرشته‌ها هنوز اشک می‌ریختند.

مدتی گذشت، هنوز همه غصه‌دار بودند؛ علی علیه‌السلام از فاطمه پرسید: راستی فاطمه جان، آن سخن پیامبر در آخرین لحظات زندگی‌شان چه بود که تو را خوشحال کرد؟ فاطمه دستی بر کتفش گذاشت، پهلویش درد می‌کرد، اما ناله‌ای نکرد تا همسرش از درد او آگاه نشود؛ لبخندی زد و گفت: پیامبر به من خبر داد که من نخستین نفر از خانواده او هستم که پیش او می‌روم و این خبر خوب، ناراحتی مرا از بین برد.

علی علیه‌السلام نگاهی به فاطمه کرد؛به چشمان او خیره شد، انگار دوباره آخرین نگاه پیامبر را به خاطر آورد؛ لبخندی زد و اشک از چشمانش سرازیر شد. لبخندی از خوشحالی دختر رسول خدا و اشکی به خاطر از دست دادن او».

مؤسسه آینده روشن(پژوهشکده مهدویت) شماره 124 ماهنامه ملیکا(ماهنامه فرهنگی کودکان ایران) را با قیمت 5000 تومان چاپ و روانه بازار کرده است./907/ن/ش 202

ارسال نظرات