۱۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۲:۱۱
کد خبر: ۴۸۴۸۵۶
حاشیه نگاری تشییع شهید گمنام پردیسان؛

اینجا بوی بهشت استشمام می شود

اینجا پردیسان است، تشییع شهید گمنام؛ اینجا که پای عقل لنگ می ماند، باید بال عشق گشود و چونان پرنده ای عاشق در مطاف شمع عشق، پر و بال سوزاند.
تشییع شهید گمنام پردیسان

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، پنج شنبه پردیسان رنگ و بوی بهشت به خود گرفت و شهیدی از دیار عاشقان میهمان خیل عظیم عاشقان ایثار و شهادت شد.

کوچه و خیابان رنگ و بوی شهادت گرفته، هرچه به مدفن مطهر شهید «محمدعلی مبارک» نزدیک می شوم، این صفا و صمیمیت رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد و اخلاص و یکرنگی معنا می یابد.

مردم همه آمده اند، زن و مرد، پیر و جوان، کودک و خردسال، ولوله ای برپا شده و عاشقان پای در رکاب مرکب تیزگام عشق نهاده و خود را به بزم آسمانی ها رسانده اند.

همه زیر لب نوایی عاشورایی زمزمه می کنند و با مداح دم می گیرند؛ گویا مارش عملیات به صدا درآمده و لحظه وداع با یاران عاشق است.

اشک همچون رودی از شیار چشمان جاری شده و به دریای خروشان محبت شهدا پیوند می خورد.

اینجا که پای عقل لنگ می ماند، باید بال عشق گشود و چونان پرنده ای عاشق در مطاف شمع عشق، پر و بال سوزاند.

ققنوس عشق این مردمان بر شمع وجود شهید گمنام به پرواز درآمده و بال خیال می گشاید تا مرغ روحشان بر سفره بی منتهای رزق معنوی شهید مهمان شود.

دلهره ای عجیب بر جمعیت حاکم است، دلهره ای ناشی از عشقی پاک و خدایی به امامزاده ای از دیار دلباختگان طریق شیدایی.

تابوت شهید که به میان جمع می آید، قیامتی برپا می شود، هرکس می کوشد تا در طواف عشق شهید، دست بر تابوت زند و وجودش را متبرک به عطر شهادت سازد.

کوچکترها با شور و شوقی وصف ناشدنی به دنبال تابوت به راه می افتند، زمین خوردن و برخاستن شان غیر ارادی می نماید و حکایت از عشقی الهی می کند، عشق به خوبی ها، عشق به ایثار و فداکاری، عشق به شهادت.

جمعیتی عظیم گرد تابوت، نوحه کنان بر سینه می کوبند. محشر عظمایی شده، تابوت بر روی دستان خیل عشاق تشییع می شود و نوای«شهیدان زنده اند» در گوش تاریخ می پیچد.

شمیم بهشتی شهید گمنام فضا را عطرآگین می کند و جلوه ای بهشتی به مراسم می دهد، گریه و ناله، مجال سخن نمی گذارد، سیل اشک از دیده گان جاری شده و غبار دنیازدگی را از دلها می زداید.

واگویه دلهای بی قرار چونان زخمی کهنه سر باز کرده و داغی بر دل می نهد، داغ فراغ از امامزاده ای از دیار عشق.

اشک و ناله و سوز و آه مرهمی می شود بر این دل ریش و زخم خورده از سکوت سنگین و سرد زمانه، سکوتی مرگبار در برابر عشق و دلدادگی به حریم الهی.

آری! اینجا زمینیان به بزم آسمانی ها دعوت شده اند.

خوان عشق اینجا گسترده شده تا دلباختگان دیار عاشقی، از الطاف الهی متنعم شوند و این شهید است که واسطه فیض گشته و همچون چراغی فروزان، طریق عشق و دلدادگی را روشنایی می بخشد.

جمله امام روح الله بر لوح دلم نقش می بندد«شهید قلب تاریخ است» اما این شهید قلب عشاق را مسخر ساخته و عشق در این بزم الهی، معنای دیگری یافته است.

اینجا پردیسان است، تشییع شهید گمنام، صدای ما را از عشق می شنوید!

چه زیباست این رسم عاشقی و دلدادگی، چه پرمعنا و مفهوم است طریق الهی و چه دیدنی است شور شیرین عشق مردمان این دیار!

اگر چشم دل یارای دیدن داشت، خیل ملائکه که تابوت شهید را بر دوش کشیده اند به نظاره می آمد و نور شهید که آسمانها را روشنی بخشیده، به دیده می نشست.

اما افسوس، افسوس که نه چشمم یارای دیدن دارد و نه دلم شوق پرکشیدن تا دیار عاشقی.

مردم برای این شهید سنگ تمام گذاشته اند، سفره دامادی پهن شده تا این گمنام 20 ساله احساس غربت نکند.

با خود می گویم چه شده است که این پاک باختگان دیار دلدادگی تمام هستی خود را فدای معبود ساختند؟

به پایان مراسم نزدیک می شویم؛ یاد این شهید نیز در گوشه ای از تاریخ به یادگار می ماند و حماسه دلاوری و ایثارش موجب فخر زمینان بر اهل آسمان می شود.

گویا این شهید نیز همچون دیگر شهیدان تمام نامها را در گمنامی دیده و اینک آمده تا غبارهای دنیازدگی را از دیده گان مردم این دیار بزداید.

با پایان تشییع، من می مانم و خاطره ای از این بزم آسمانی و یاد شهیدی که در ذهنم باقی می ماند./872/پ200/ی

ارسال نظرات