۰۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۹
کد خبر: ۴۶۸۷۹۵
ریشه‌یابی نهضت پروتستانتیزم در اروپا؛

طرحی برای یهودی کردن مسیحیت

نهضت پروتستانی که توسط مارتین لوتر و کالوین پی‌ریزی شده بود، با ویرانی پایه‌های اقتدار کلیسای کاتولیک باعث رواج و پیشاهنگی تفکری گردید که حیات بشری را به اساسی‌ترین اصل و هدف بدل ساخت و انسان را به عنوان مرجع تمام امور قرار داد.
مسیحیت و صهیونیست

دین مسیحیت که با انحراف دین یهود توسط کاهنان زرسالار و مادی گرا و دنیاپرست، برای ادامه راه الهی آمده بود نیز به سرنوشت دین یهود دچار شد و با تلاش مثلث «یهودیان مادی گرا، مشرکان قدرت خواه و ریاکاران» و به عبارتی مثلث «زر، زور و تزویر» رو به انحراف نهاد.

پولس؛ دومین موسس دین مسیحیت

شخصی که در مسیر انحراف مسیحیت نقش محوری و اساسی را ایفا كرد، دانشمندی یهودی به نام «پولس» بود؛ صاحب نظران، وی را دومین مؤسس آيین مسیحیت می دانند و معتقدند که این دانشمند درباری یهودی - که اسمش در واقع «شائول» بود و قبل از اینکه به ظاهر مسیحی شود، در قدس مشغول تحقیق و مطالعه بر روی کتاب کابالا (منبع کابالیسم یا همان تصوف یهودی) بود - با رخنه در دین مسیحیت و به همراه یارانش، پروژه انحراف دین مسیحیت را کلید زد و زمینه را برای ظهور اسطوره تثلیث و سه خدايی هند و یونان باستان در قاموس این دین فراهم آورد؛ پس از آن بود که خرافه ها و اسطوره های شرک آمیز هلنی (یونانی و رومی) رنگی مسیحی و مقدس به خود گرفتند و اولین و مهم‌ترین سنگ بنای انحراف دین مسیحیت بنا نهاده شد.

پس از این مراحل نوبت به سر بر آوردن جریان پروتستانیزم از دل آيین مسیحیت بود تا گام های بعدی یهودیزه کردن این آيین، براساس آموزه های توراتی و بازگشت دوباره به عهد عتیق برداشته شده و با حذف یکباره روحانیت از دل این دین، پایه های تفکر اومانیستی و انسان محوري مستحکم شود.

پروتستانیزم و ویرانی پایه‌های اقتدار کلیسا

البته نباید از این نکته غافل بود که جریان اومانیست به عنوان روح و جوهر حرکت نهضت پروتستانیزم، به یکباره نمی توانست جامعه مذهبی آن زمان غرب را به سمت و سوی لامذهبی پیش برد، بلکه در حرکتی خزنده و با اتخاذ استراتژی فتح سنگر به سنگر، ابتدا به صورت نهضت اصلاح و تجدید دینی ظهور یافت تا بتواند آيین مسیحیت را مطابق با منافع مثلث مذکور تفسیر و تأویل كرده تا پس از آن دیگر چیز دست و پا گیری نباشد و با جریان «روز» همخواني داشته باشد و سپس در مراحل بعدی با حذف کامل خدا از صحنه زندگی، انسان را محور و مرکز ثقل عالم قرار دهد.

در واقع نهضت پروتستانی که توسط مارتین لوتر و کالوین پی ریزی شده بود، با ویرانی پایه های اقتدار کلیسای کاتولیک باعث رواج و پیشاهنگی تفکری گردید که حیات بشری را به اساسی ترین اصل و هدف بدل ساخت و انسان را به عنوان مرجع تمام امور قرار داد.

بعد از آن اشخاصی نظیر فارسیلو ایتالیايی و جان وای کلیف انگلیسی با تشویق و پشتیبانی زرمداران صهیونیزم، جریانی را رهبری کردند که عنوان می داشت: «کلیسا فقط متشکل از روحانیون خاص نیست، بلکه همه مردم روحانی اند.»

لذا این حرکت تا آنجا پیشروی کرد که وای کلیف عنوان کرد: «کلیسا و روحانیت نقشی در رسیدن به فلاح و رستگاری ندارند و فرد به تنهايی می تواند انجیل بخواند و رستگار شود»؛ بدین طریق اولین گام ها در جداسازی زندگی مردم از حوزه دین و امر الهی برداشته شد و دین از سیاست و شئون اجتماعی به عنوان حوزه هايی کاملاً مجزا، تفکیک گردید و بعد از آن نیز، جریان مذکور با بیان اینکه «ما مسیحیت اصیل را می خواهیم منهای کلیسای کاتولیک»، پایه های نظام کاتولیک را سست و لرزان کردند؛ از آن پس بود که مسیحیت رو به انحطاط نهاد و زمینه برای ظهور افکار و اندیشه های «غیر دینی» و سپس «ضددینی» به عنوان گفتمان جایگزین فراهم گردید و طبقه جدیدی از «دین ستیزان نوظهور» پابه عرصه گیتی نهاد.

نقش یهود در شکل گیری نهضت پروتستانیزم

آنچه که کتاب «دانشنامه یهود» نیز به آن اشاره صریح دارد، نقش و تأثیر تفکرات و فلسفه یهودی در شکل گیری نطفه نهضت اصلاح دینی در اروپای عصر قرون وسطی است که بیانگر نکات روشنی در ارتباط با اهداف و دلایل شکل گیری این نهضت می باشد.

در بخشی از این کتاب آمده است: «حرکت اصلاحی مسیحی در حد بسیار وسیعی از ادبیات و فلسفه یهودی تأثیر پذیرفته و لذا از این حرکت به عنوان یهودیگری تعبیر شد و جان هاوس، سروتوس، لوتر و کالوین متهم به یهودی گری شدند.»

اعتراف مارتین لوتر که از پایه گذاران اصلی پروتستانیزم است، به وابستگی خود به یهود نیز خود از نکات جالب توجه و البته پرمعما در این ارتباط می باشد.

وی در کتاب خود به نام «عیسی یک یهودی زاده شد» که در سال 1523به رشته تحریر درآورد، عنوان می دارد: «یهودیان خویشاوندان خداوند ما عیسی مسیح هستند، بهتر است از این پس مرا یهودی بخوانند.»

همچنين توجه به نقش مهم و تأثیرگذار وی در شکل گیری و بسط نهضت مذکور که در «دانشنامه یهود» بدین گونه به آن تصریح شده «ضربه ویرانگری که لوتر بر کلیسای کاتولیک وارد ساخت در مرحله اول از جانب یهودیان مورد حمایت قرار گرفت؛ لوتر غیر یهودیان را «سگان جیره خوار ارباب حقیقی خود» می خواند» خود بیانگر وابستگی شدید فکری لوتر به یهود و عهد عتیق است.

دنیاپرستان یهود؛ زرپرستان اومانیست

آنچه که دنیاپرستان یهود همواره در پی آن بوده اند، سودجويي و زرپرستی بوده و لذا برای نیل به این هدف با تمام توان خود سعی كرده اند تا با ایجاد جریانات مختلف و نهضت های فراوان و انجمن های گوناگون راه را برای نیل به این هدف هموار سازند و با رقم زدن و به نتیجه رساندن نهضت پروتستانیزم، عملاً گفتمانی را در جامعه جهانی نهادینه کنند که بر مبنای آن انسان به عنوان نقطه پرگار عالم هستی مطرح شد و با جایگزینی انسان به جای خدا، آنچه اصالت یافت؛ گفتمان اومانیست به معنای اعتقاد به اصالت بشر به جای اعتقاد به خدا ««تئیسم» بود که نوع جدیدی از تعاملات جوامع را رقم زد که برآن اساس انسان و ارضای نیازهای مادی وی یگانه هدف زندگی تعبیر شد و تمامی تلاش های جوامع بشری بر حول محور رسیدن به اهداف مادی چرخید و لذا یهودیان بدین طریق به هدف تام و نهايی خود در سودجويی و زرپرستی رسیدند.

اومانیسم و نظریه تکامل تاریخی انسان

بنا بر نظر تفکر اومانیستی، انسان چیزی جز یک حیوان تکامل یافته تاریخی نیست و لذا در طول تاریخ دغدغه ای بجز برطرف کردن و رفع نیازهای اولیه و ثانویه مادی نداشته و ندارد، بنا بر این نوع نگرش، دینامیسم تاریخی انسان انگیزه تأمین خوراک، پوشاک، مسکن و برآوردن تمنیات جسمانی بوده و مکانیزم آن نیز، سیر تحولی ابزار در جهت بهتر شدن و تکامل این ابزار، در مسیر برآوردن نیازهای روزافزون انسان؛ همچنين تکامل انسان به تکامل ابزاری وابسته است که انسان برای برآوردن بهتر نیازهای جسمانی به تدریج اختراع کرده و بر اساس این نوع گفتمان، تاریخ زندگی انسان همواره در حال گذار از مرحله دون و فروتر تکنولوژیک به سمت مراحل بالاتر و فراتر آن در حال حرکت بوده و هدف غايی در این مسیر، دستیابی به لذت مادی و جامه عمل پوشاندن به تمنیات مادی انسان است.

این نوع نگرش با نضج و گسترش خود، باعث شکل گیری نظریه «تکامل طبیعی» یا همان نظریه «داروینیسم» در زیست شناسی شد که بر مبنای آن انسان موجودی تکامل یافته تاریخی است و از حالات مختلف و دون جانوری و حیوانی به انسان منتهی و منتج شده است.

این نظریه در همین حد متوقف نشد و در مرحله بعدی هربرت اسپنسر با ارائه نظریه «تطور جهانی» عنوان کرد: «ترقی نه تنها درباره موجودات زنده، بلکه درباره موجودات غیر زنده نیز صادق است و کائنات نیز محصول یک سیر تکاملی از ساده و پست به پیچیده و اعلا هستند» و بدین ترتیب تمامی قطعه های پازل برای تحلیل جهان با مبانی اومانیستی در حال تکمیل شدن بود.

صهیونیزم بین الملل؛ مروج مکتب سودگرايی و سیاست ماکیاولی

جریان صهیونیزم بین الملل با تئوریزه كردن و ترویج مکتب اصالت سودگرايی یا همان «یوتیلیتاریانیسم» توسط شخصی به نام جان استوارت میل و با همراهی جیمز میل، تفکر «هر امری که مفید و سودآور باشد حقیقت دارد و هر امری نیز که حقیقت دارد مفید و سودمند خواهد بود» را نهادینه کردند و بر این اساس همه امور در زندگی انسان تا جايی اصالت داشت که همراه با سود و منفعتی مادی برای انسان باشد و بدین ترتیب مادی گرايی و زرپرستی تام در جهان حکم فرما شد.

بعد از آن نوبت به آن رسید تا با تئوریزه کردن دکترین سیاسی جدیدی، سیاست را نیز در اختیار خود درآوردند و بدین ترتیب نوبت به «ماکیاول» رسید تا با دکترین سیاسی و جامعه داری خویش، سیاست را به مثابه بره ای رام در اختیار جریان سازان و صحنه گردانان صهیونیزم جهان مدرن و پست مدرن قرار دهد و بدین ترتیب با نگارش کتاب «شهریار»، شهری آرمانی را پایه گذاری کرد که جان مایه آن قدرت و رفاه مادی بود.

در این کتاب، شهریاران که سیاستمداران جامعه هستند، در امر سیاست هیچ گونه اخلاقی را نباید رعایت کنند؛ در اين كتاب مجموعه احکامی که یک شهریار قدرت طلب لذت جو برای رسیدن به قدرت مطلق به آن نیاز دارد، عرضه شده است، لذا پس از آن عملاً قدرت به عنوان تنها هدف سیاسی مطرح شد و سیاست مبتذلی بر جوامع انسانی حاکم گردید که در آن، همه ابزار و اسباب و امکانات در خدمت قدرت درمی آیند تا در پناه این قدرت کسب شده، لذت و سود بیشتری نصیب وی گردد.

اما از دیگر سو و در بعد عملی و سیاسی نیز یهود و به عبارت بهتر صهیونیزم بین الملل ساکت ننشسته و با استفاده از دریانوردانی مانند کریستف کلمب، واسکودوگاما، پدرو آلواس کابرال، هنری دریانورد، فرانسیسکو پیزارو، ابل جانسون تاسمان، آلفونسو دالبو کرک، فرانسیسکو دالمیدا و فرستادن آنها به اقصی نقاط کره زمین برای یافتن راه های نزدیکتر جهت استعمار جوامع، همپا و همراه با نظریه پردازان خود، راه را برای استیلا بر جوامع انسانی هموار كردند.

این جریان تا آنجا پیش رفت كه منجر به تشکیل دولت نامشروع صهیونیستی در سرزمین های اشغالی شد و با حمایت های ابرقدرت های پوشالی جهان دست به هر نوع جنایت زده است و آرزوی بیهوده و موهم «دولت بنی اسرائیل» یا همان «دولت بنی صهیون» برای فراهم آوردن نبرد آخرالزمانی آرماگدون را در سر می پروراند./872/ی702/س

نویسنده: وحید کوچک زاده

ارسال نظرات