۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۲
کد خبر: ۴۲۲۸۴۷
یادداشت؛

گروه‌های تکفیری در تضاد با هویت تمدنی مسلمانان/ مهدویت، نقطه مقابل تمدن غرب

در مقابل جریان بیداری اسلامی، غرب داعیه انحصار تمدنی دارد و خود را به عنوان آخرین حد پیشرفت و الگویی تمام عیار و انحصاری برای کشورهای در حال توسعه و اسلامی ‌معرفی میکند. طبیعی است بیداری اسلامی ‌برای باقی ماندن در این میدان مبارزه و تحقق اهداف بیداری اسلامی‌ باید چنین رویکردی داشته باشد و از همه ظرفیتهای خود برای تحقق این مهم بهره ببرد.
تکفیری

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، هویت تمدنی یکی از مهم‌ترین ابعاد هویتی است که با نگرشی عام و کلان همه افراد متعلق به یک دین را در بستری تاریخی و هویتی به یک‌دیگر متصل می‌کند. گروه‌های تکفیری افزو‌ن‌بر این این‌که از جهت اعتقادی و امنیتی چالش‌های زیادی را برای جهان اسلام ایجاد نموده‌اند، از جهت فرهنگی نیز در تضاد با هویت تمدنی قابل بررسی هستند.

 

این گروه‌ها از جهتی به تخریب اماکن مذهبی می‌پردازند و از جهت دیگر با ارائه قرائتی انحصارگرایانه از اسلام و طرد (تکفیر) سایر گروه‌های اسلامی‌مانع از هم‌گرایی جهان اسلام می‌شوند؛ در حالی که اماکن مذهبی تاریخی تأثیر زیادی در برقراری ارتباط بین همه مسلمانان در بستر هویتی دارد و همه آن‌ها را در زمینه‌ای تاریخی به یک‌دیگر متصل می‌کند. از طرف دیگر لازمه برقراری تمدنی اصیل و پویا افزایش تعاملات و ارتباطات درونی است که گروه‌های تکفیری مخل وحدت و هم‌گرایی جهان اسلام هستند.

 

امروزه گروه‌های تکفیری یکی از مهم‌ترین چالش‌های جهان اسلام است که عملکرد آن‌ها از جهات مختلف سیاسی، اعتقادی و امنیتی مسائل و چالش‌های گوناگونی را برای جهان اسلام به وجود آورده است. آن‌ها از طرفی با قرائت جزم‌گرایانه و تعصب‌گونه از معارف اسلامی ‌سایر گروه‌های اسلامی ‌را کافر می‌دانند و از جهتی با تبیین برداشتی انحرافی از برخی احکام دین مانند جهاد سبب ایجاد ناامنی در جهان اسلام شده‌اند و زمینه را برای حضور دشمنان اسلام در کشورهای اسلامی‌فراهم کرده‌اند. ضمن این‌که با ارائه چهره خشن و ناخوشایند از اسلام، پدیده شوم اسلام‌هراسی را تقویت نموده‌اند.

 

افزون‌بر جهات فوق گروه‌های تکفیری را با رویکرد فرهنگی نیز می‌توان بررسی کرد چرا که عملکرد آن‌ها در راستای هویت تمدنی جهان اسلام قابل تحلیل است. هویت تمدنی هویتی فراملی است که همه مسلمانان را در بستری تاریخی به هم متصل می‌کند و آن‌ها را در قالب امت اسلامی ‌منسجم می‌گرداند. افزون بر این هویت تمدنی در انتقال فرهنگ دینی و تعالیم اسلامی‌ و پایبندی به آن‌ها بسیار مؤثر است.

 

یکی از مظاهر هویت تمدنی، بناهای اسلامی ‌است که گروه‌های تکفیری بر اساس قرائت خشن و غیرانعطاف‌پذیر خود از تعالیم اسلامی ‌آن‌ها را از مظاهر شرک می‌دانند و آن را تخریب می‌کنند. دست کم ۱۵۰ زیارتگاه در چهار کشور عراق، سوریه، تونس و لیبی که بیشترین تخریب‌ها در آن‌ها رخ داده، مورد اهانت و تجاوز سلفی‌های تکفیری قرار گرفته ‌است.(1) این موارد شامل تخریب مساجد، قبرستان‌ها، نبش قبر برخی از قبور مربوط به شخصیت‌های تاریخی صدر اسلام، تخریب مزار برخی از امام‌زادگان و شخصیت‌های علمی‌ و دینی در این چهار کشور عربی و اسلامی ‌می‌شود.

 

 

در سه کشور سوریه، تونس و لیبی تخریب زیارتگاه‌ها پس از شورش‌های مردمی‌ که به سقوط نظام‌های استبدادی دو کشور تونس و لیبی منجر شد، آغاز شد. اما در کشور عراق تخریب زیارتگاه‌ها از سال ۲۰۰۴ میلادی ـ یک سال پس از سقوط نظام بعثی این کشور توسط آمریکا ـ آغاز شد. استان‌های شمالی این کشور نیز در پی تصرف آن از سوی گروه تروریستی «داعِش» در سال ۲۰۱۴ موج جدیدی از تخریب زیارتگاه‌ها و آثار اسلامی ‌را شاهد بوده است.

 

در این مقاله قصد داریم عملکرد گروه‌های تکفیری را با رویکردی فرهنگی و در راستای هویت تمدنی تحلیل کنیم. لذا پس از بیان چارچوب مفهومی، اهمیت مباحث هویتی را در جهان اسلام مرور می‌کنیم و سپس چالش‌های هویت تمدنی گروه‌های تکفیری را از دو جهت تخریب اماکن و از جهت ایجاد واگرایی در جهان اسلام بررسی می‌کنیم.

 

هویت و انواع آن (چارچوب مفهومی)

 

برخي از روان شناسان براي «هويت» سطوح مختلفي را بيان مي‌کنند که براي هر يک از آن‌ها خاستگاهي معرفي مي‌شود. اين سطوح عبارتند از هويت فردي، هويت خانوادگي، هويت اجتماعي، هويت ملي، هويت ديني و هويت تمدني.

 

هويت فردي يا شخصي همان احساس و تصور دروني اين هماني فرد از خود است که به رغم تغييرات خارجي، ثابت مي‌ماند. هويت خانوادگي نيز تعيين نسبت ميان فرد و خانواده او است و اين که چه پيوندهايي ميان آن‌ها موجود است(2) بنابراين خاستگاه اين هويت، خانواده و روابط خانوادگي است.

 

هويت ملي نيز درک ويژگي‌‌ها و صفات مميزه يک ملت است که مشتمل بر ارزش‌‌ها، افتخارات و پشتوانه‌هاي فکري و فرهنگي آن جامعه است. لذا درک و آگاهي از هويت ملي لازمه شناخت نقش‌‌ها و وظايفي است که فرد بايد در قبال ملت خويش آن‌‌ها را ايفا نمايد. اين نوع از هويت نيز در محدوده‌ي جغرافيايي خاصي شکل مي‌گيرد.

 

هويت ديني به معناي احساس تعلق و تعهد فرد نسبت به باورها، احکام و ارزش‌هاي ديني است. هويت ديني به عنوان هويت جمعي متضمن آن سطح از دينداري است که با «ما»‌ي جمعي يا همان اجتماع ديني يا امت مقارنه دارد.(3) بنابراين هويت ديني به رابطه انسان و دين مي‌پردازد و به پرسش‌هاي بنيادين و عميق او درباره هستي و خود مثل من کيستم؟ به کجا تعلق دارم پاسخ قانع کننده مي‌دهد.() افزون‌بر اين‌که هويت ديني زمينه ساز هويت تمدني مي‌تواند باشد،(4) توانايي آن را دارد که فلسفه‌ي زندگي را براي بشر تنظيم، تدوين و ارائه کند.(5)

 

هويت تمدني، معرفت و آگاهي عميق آدمي به تمدني است که منسوب به آن است. درک چنين هويتي به فرد اين امکان را مي‌دهد که احساس نمايد در سرزميني زندگي مي‌کند که ريشه‌هاي فرهنگي آن تا اعماق تاريخ کشيده شده است و اين احساس، موجد تعلق ارتباط به آن تمدن و در نتيجه شکل گيري «هويت تمدني» مي‌شود. احساس تعلق به يک تمدن به معناي وابستگي به تمامي مظاهر آن تمدن و از جمله مشاهير، افتخارات، ميراث‌‌ها و ارزش‌هاي آن است.(6)

 

 

«هويت تمدني» به سان داربستي است که تکيه گاهي معرفتي فرد محسوب مي‌شود و با اتکاي به آن مي‌تواند موضعي مطلوب در قبال تمدن‌هاي ديگر اتخاذ کند. بديهي است فقدان «هويت تمدني» زمينه را براي تأثيرپذيري منفعلانه از تمدن‌هاي موجود فراهم نمايد. پاره‌اي از محققين معتقدند سطوح گسترده هويت تمدني به معناي آگاهي عميق‌تر نسبت به تفاوت‌هاي تمدني و ضرورت حفظ چيز‌‌هايي است که «ما» را از «غير ما» متمايز مي‌کند.(7)

 

سخن از «هويت تمدني» نيز همچون «هويت فردي» ضرورت معرفتي انکار ناپذير دارد. هرچند به جهت نو بودن و تازگي موضوع نتوان به تمام جوانب آن پرداخت. «هويت تمدني» مي‌تواند در امور زير به فرد کمک کند: بداند ريشه‌هاي تاريخي پيدايش تمدن او چيست؟ قدمت و پيشينه تاريخي آن تمدن را درک کند. ويژگي‌هاي بارز و برجسته تمدن خويشتن را بازشناسي نمايد. از تأثير و نفوذ خود بر ساير تمدن‌‌ها آگاه باشد. از جايگاه و منزلت تمدن خود در جهان معاصر تصوير روشني داشته باشد و نسبت بين خود و تمدن خويش را بداند.

 

چنان چه فرد بر يک نظام معرفتي نسبت به خويش دست يافت، در نتيجه احساس الفت و تعلق به تمدن خود مي‌يابد و وابستگي به تمدن زمينه ساز حفظ و تقويت آن خواهد بود و بالاخره در قبال تهديدهاي پنهان و آشکاري که تمدن او را هدف قرار مي‌دهد به مقاومت، دفاع و جانبداري منطقي و مستدل دست مي‌زند.

 

بر اساس رويکردي که تمدن را همان فرهنگ ولي در ابعاد بزرگ‌تر تلقي مي‌کند، مي‌توان «هويت تمدني» را داراي مفهومي گسترده‌تر و عميق‌تر از مفهوم «هويت فرهنگي» دانست، زيرا غالبا هويت فرهنگي به مرزهاي يک کشور يا مليت، محدود مي‌شود. در حالي که «هويت تمدني» عمدتا از مرزهاي کشور خاصي فراتر و چندين مليت را پوشش مي‌دهد. نظير تمدن اسلامي يا تمدن غربي و نظاير آن‌ها که در مواردي نيز گسترده‌تر از يک قاره مطرح مي‌شوند.

 

‌‌هانتينگتون که «هويت تمدني» را طرح کرده و آن را متمايز از «هويت فرهنگي» مي‌داند، شکل‌گيري و رشد هر يک از آن‌‌ها را براي انسان ضروري و لازم مي‌داند.(8) بنابراين بازيابي هويت ديني را مي‌توان يکي از آثار بعد شناختي اماکن دینی به حساب آورد.

 

برناردلويس معتقد است که در جهان اسلام در موارد اضطرار، مسلمانان بارها اين تمايل را نشان داده‌اند که در قالب يک وحدت ديني هويت بنيادين و ايمان خود را باز يابند. يعني هويتي که نه با معيار‌هاي قومي يا سرزميني، بلکه به وسيله (دين) اسلام تعريف شده بود.(9)

 

 

اهمیت مباحث هویتی در جهان اسلام

 

امروزه یکی از مهم‌ترین مباحث جهان اسلام که در قالب بیداری و جنبش‌های اسلامی‌از آن یاد می‌شود به احیای هویت اسلامی‌ باز می‌گردد. بر این اساس بيداري اسلامي به دنبال احياي عزت و هويت اسلامي است و مي‌خواهد به نوعي امت اسلامی‌ را از حالت انفعال در مواجهه فرهنگي خارج کند و نقشي فعال در اين عرصه به خود گيرد. از اين جهت اوضاع نابسمان فرهنگي در کشورهاي اسلامي که تا حد زيادي حاصل دوري از معيارها و فرهنگ ديني است، سبب ايجاد نوعي نهضت و جريان انتقادي شده است که قصد دارد ضعف‌هاي فرهنگي را به نقاط قوت تبديل کند.

 

یکی از مهم‌ترین علل بیداری اسلامی ‌در مباحث فرهنگی و اجتماعی با عنوان بحران هویت بیان شده است. هرایر دکمجیان در این خصوص می‌گوید: «یکی از نتایج انحطاط و زوال اسلامی‌ایجاد بحران هویت فردی و جمعی در میان مسلمانان بود.... عظمت بحران هویت، اسلام را در مقابل قدرت نظامی‌ غرب و تأثیر و نفوذهای ایدئولوژیک به حالت تدافعی در آورد.»(10)

 

بر این اساس احساس سرخودردگي و تحقير تاريخي از مهم‌ترین علل بیداری اسلامی‌است که قصد و انگیزه بالایی را برای بازگشت به هويت اسلامي فراهم کرده است. بنابر رويکرد سازه انگاري، هويت از کليدي‌ترين مفاهيم است که کنش‌ها و واکنش‌هاي ملي، منطقه‌اي و بين المللي را شکل مي‌دهد.(11) از این‌رو است که شهيد مطهري هويت اسلامي را عامل خيزش و بيداري مسلمانان در برابر شرق و غرب مي‌داند.(12)

 

در هشتمين اجلاس خاورميانه‌اي مؤسسه علمي تحقيقاتي کوربر که در 12 آوريل2011 در شهر برلين برگزار شد، اولين علت حوادث فراگير دنياي عرب را «تجميع سرخوردگي‌ها و تحقيرها» تشخيص داده‌اند.(13) در تحليل اين بعد از بيداري اسلامي نبايد از اين نکته مهم غفلت کرد که مسلمانان بازگشت به هويت اسلامي را در ابتدا چاره برون رفت از احساس سرخوردگي و تحقير تاريخي خود انتخاب نکردند.

 

آنها در مواجهه با دو عامل اساسي عقب ماندگي جوامع اسلامي (استبداد و فساد داخلي حکام و استعمار و استکبار خارجي) ابتدا دو راه نجات ديگر را برگزيدند؛ پيروي و تسليم در برابر تمدن غرب(14) و توجه به داشته‌هاي ملي، ميهني و قومي.(15) پس از اينکه عدم کارايي اين دو مشخص شد، اسلام‌گرايي قوي‌ترين جانشيني بود که مي‌توانست عزت هويتي مسلمانان را به آنان برگرداند(16) به خصوص که در جهان اسلام و در ميان عمده مسلمانان جهان نخستين و عمده‌ترين تعريف از خود، نه از طريق کشور يا ملت و نه از طريق نژاد يا طبقه بلکه از طريق مذهب صورت مي‌گيرد.(17)

 

در این بین آنچه بیش از همه مورد توجه و حساسیت هویت‌گرایانه مسلمانان است، به مباحث تمدن‌گرایانه مربوط می‌شود. تمدن از مهم‌ترین مباحث در تحلیل‌های کلان اجتماعی و سیاسی جهان اسلام است که دیدی جامع را پدید می‌آورد. جهان اسلام پس از اوج و فرودها تمدنی، هم‌اکنون در ایستگاه بیداری اسلامی‌ در تکاپوی دست‌یابی به عزت و اقتدار تمدنی خود است.

 

در مقابل جریان بیداری اسلامی، غرب داعیه انحصار تمدنی دارد و خود را به عنوان آخرین حد پیشرفت و الگویی تمام ‌عیار و انحصاری برای کشورهای در حال توسعه و اسلامی ‌معرفی می‌کند. طبیعی است بیداری اسلامی ‌برای باقی ماندن در این میدان مبارزه و تحقق اهداف بیداری اسلامی‌ باید چنین رویکردی داشته باشد و از همه ظرفیت‌های خود برای تحقق این مهم بهره ببرد و حتی در صورت ضعف اقتصادی و نظامی با بهره‌گیری از نقاط فرهنگی و هویتی بر اعتبار تمدنی خود بیفزاید.(18)

 

 

نظام تمدنی غرب به نظریاتی مثل نظریه پایان تاریخ فوکویا یا جنگ تمدن‌های هانتینگتون منجر می‌شود که تمدن غرب را تمدن برتر و آخرین حد پیشرفت و کمال بشر معرفی می‌کند. در مقابل در اسلام نظریه مهدویت، این نظر را رد می‌کند و با ارائه پایان معنوی و آسمانی برای خلقت بر نظریات مادیگرایان غرب خط بطلان می‌کشد.(19)

 

در حقیقت تمدن غربی به سخن بزرگان خود مانند اشپنگلر، هانتینگتون، فوکویاما و نیچه به پایان خود رسیده است. در این میان اسلام هویت‌جو، در صورت بازگست به پارسایی و معنویت و گذر از چنبره‌های مادیت می‌تواند آماده‌گر ظهور بقیه‌الله(عج) باشد و آینده تمدنی را از آن خود کند.(20)

 

بیداری اسلامی ‌در مرحله نهایی باید به تمدن اسلامی ‌ختم شود در غیر این صورت، چنان‌که نهضت‌های اسلام‌گرا تنها به استقرار نظام سیاسی اسلام در اداره جامعه ختم شود، دوام نظام سیاسی زیاد نخواهد بود. زیرا نظام سیاسی باید توسط نظام تمدنی حمایت شود.

 

چالش‌های هویت تمدنی گروه‌های تکفیری در جهان اسلام

 

نخست، تخریب اماکن مذهبی

 

یکی از عوامل مؤثر بر هویت تمدنی که سبب یادآوری تحکیم و انتقال بین نسلی آن می‌شود، اماکن و ابنیه تاریخی است که با هویت تمدنی گره خورده است از آن‌جا که هویت تمدنی هویتی فرازمانی و فراسرزمینی است که ملیت‌ها و فرهنگ‌های مختلف را در خود جای می‌دهد، مکان‌های تاریخی ظرفیت عظیمی ‌در تقویت این هویت دارند.

 

افزون‌بر این، این مکان‌ها خاستگاه و بستر رویدادهای مهم تاریخی است و هر فرد پس از حضور در آن خود را با این سابقه تاریخی همراه می‌بیند و از این جهت خود را به تمدنی اصیل، کهن و پویا متعلق می‌داند؛ تمدنی که او هم‌ اکنون خود را در آن مشاهده می‌کند. او مکان‌ها و رویدادهایی را مشاهده می‌کند که ریشه هویت دینی امروز او را می‌سازد؛ ریشه و بنیانی که همه مسلمانان خود را در آن یکسان می‌دانند و به آن احساس تعلق می‌کنند. به خصوص که این اماکن گاهی یادآور الگوهای بزرگ دینداری همچون ائمه و یاران آن‌ها است که بنیان عمیق و اصیل هویت دینی را در بستر تمدن بشری به رخ می‌نمایاند.

 

حضور در اماکن تاریخی اسلامی ‌مانند سرزمين وحي و مشاهده‌ مشاعر مقدسه، زمينه‌ آشنايي حج‌گزار با ريشه‌هاي فرهنگي تمدن اسلامي را فراهم مي‌کند. او مي‌تواند ريشه‌هاي تاريخي پيدايش تمدن خود را بشناسد. به ويژگي‌هاي بارز و برجسته‌ تمدن اسلامي آگاهي يابد. با شخصيت‌هاي تمدن‌ساز آگاه‌تر شود و از جايگاه تمدن خود در بين تمدن‌هاي ديگر شناخت دقيق تري پيدا کند.

 

شواهد تجربي حکايت از تإثيرگذاري مراسم مذهبي در شکل‌گيري هويت مي‌کند.(21) چنان‌که امام سجاد†(ع) به شبلي مي‌گويد: «فَحِينَ صَلَّيتَ فِيهِ رَکعَتَينِ نَوَيتَ انَِکَ صَلَّيتَ بِصَلَاةِ إِبرَاهِيمَ†؟» يعني آيا وقتي که پشت مقام ابراهيم دو رکعت نماز طواف را خواندي آيا قصد کردي ابراهيم گونه نماز بخواني؟ مي‌توان گفت که امام سجاد(ع) شبلي را به تمدن توحيدي رهنمون مي‌کند. با يادآوري مقام ابراهيم(ع) و لزوم توجه به ارزش‌هاي خلق شده توسط ابراهيم(ع) که سر سلسله‌ي اديان توحيدي است، گذشته تمدني حج گزار را به او معرفي مي‌کند و به اين وسيله در شناخت هويت تمدني و تقويت آن کمک مي‌کند.

 

 

گروه‌های تکفیری با تخریب بناهای تاریخی اسلامی ‌به نوعی به جدال با هویت تمدنی اسلامی‌ می‌پردازند.(22) آن‌ها با این اقدام زمینه و بستر تاریخی ارتباط میان ‌نسلی مسلمانان را از بین می‌برند؛ زمینه‌ای که بین همه مسلمانان مشترک است. استفاده از ابنیه و اماکن در تقویت هویت تمدنی در قرآن نیز که گروه‌های تکفیری ادعای عمل به آن را دارند مشاهده می‌شود. «کعبه» و «مقام اسماعیل» نمونه بارز و ماندگار این مدعاست. جالب است که بیشترین تخریب اماکن مقدس در همین سرزمین که کعبه در آن واقع شده است، روی داده است.

 

الف) نقش اماکن تاریخی اسلامی‌ در تقویت هویت تمدنی

 

فضاي روان‌شناختي اماکن مقدس و سازمان‌هاي مذهبي، بخشي از مطالعات مربوط به سنجش‌هاي مذهبي را به خود اختصاص داده‌اند. اين پژوهش‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند که فضاي روان‌شناختي اين اماکن مقدس متفاوت با ديگر فضاهاست و اين تفاوت‌ها، رفتار و بازخوردهاي افراد را تحت تأثير قرار مي‌دهد.(23)

 

بر اساس پاسخ به چرايي تجلي پيام، مدل‌هاي گوناگون ارتباطي طراحي شده است. بر اين اساس برخي شرايط محيطي و اجتماعي را در ايجاد و بروز معاني و پيام‌ها در انسان مؤثر مي‌دانند.(24) سه جريان اصلي در جامعه شناسي شناخت مطرح است؛(25)

 

نخست، برخي معتقدند قضاوت‌ها از تسلط ذهنيت بر عينيت نشأت مي‌گيرد، مانند کنت، شلر و هگل.

 

دوم، در مقابل گروهي بر اين باورند قضاوت‌ها از حکومت عينيت بر ذهنيت شکل مي‌گيرد مانند کارل مارکس و مانهايم.

 

سوم، افرادي مانند ماکس وبر و ژرژ گورويچ به تلفيق اين دو باور دارند.

 

در واقع گورويچ و طرفداران او معتقدند که در جامعه شناسي معارف انساني نمي‌توان با آن چنان عناصر و جريان‌هاي محض و مجرد معنوي روبه‌رو شد ک از دسترس نفوذ عوامل اجتماعي دور باشد زيرا هر نوع اشتغال معنوي ناچار در پيکر مناسبات اجتماعي انجام مي‌گيرد. متقابلاً نيز در جامعه انساني پهنه خاصي يافت نمي‌شود که عاري از عناصر و جريان‌هاي شناختي (معرفتي) باشد. زيرا هر جريان اجتماعي و هر گونه جامعه پذيري طبعاً در يک فضاي تمدني خاص روي مي‌دهد و بنابراين هر رويه اجتماعي حاصل عناصر معنوي نيز هست.(26)

 

روان شناسان نیز دريافته‌اند محيط اطراف ما بر حالت‌هاي عاطفي‌مان تأثير مي‌گذارد. محيط زندگي مي‌تواند در ما انگيزه ايجاد کند و بسته به اين‌که اين انگيزه را چگونه تعبير کنيم، مي‌تواند در ما حس تحرک، هوشياري، هيجان يا فعاليت به وجود آورد. ما به دليل تأثير محيط فيزيکي، خوشي يا ناخوشي را تجربه مي‌کنيم. برخي محيط ها، حس شادابي، شادماني و خشنودي را برمي‌انگيزند و برخي احساس ناراحتي، نگراني و نارضايتي به وجود مي‌آورند.(27)

 

تحقيقات متعددي نشان مي‌دهد افراد در محيط‌هاي جذاب و زيبا، ارزيابي‌ها و نگرش‌هاي مثبت‌تري از خود نشان مي‌دهند و در مقابل در محيط‌هاي زشت و نازيبا فعاليت‌هاي گريزي و واکنش‌هاي منفي بروز مي‌دهند. رنگ، نور، دما و بو از مهم‌ترين شاخص‌هاي جذابيت محيطي هستند./993/702/ر

 

نگارنده: محسن محمدی ـ پژوهشگر پژوهشگده مطالعات منطقه‌ای پژوهشگاه بین‌المللی المصطفی و دانشجوی دکتری مطالعات انقلاب اسلامی

 

 

............

منابع:

1 ـ ر.ک: «تخریب زیارتگاه‌های اسلامی در کشورهای عربی ,احمد خامه , قم, دار الاعلام, 1393.

2 ـ جوان و بحران هويت، محمد رضا شرفي، ص73، تهران، سروش،1381.

3 ـ آموزش و پرورش و گفتمان نوين، بهزاد دوران،  ص116،تهران، پژوهشکده تعليم و تربيت،1383.

4 ـ تمام اديان به افرادحس هويت مي‌دهند و راه زندگي را به ايشان مي‌نمايانند. در اين فرآيند مردم يا هويت تاريخي خود را دوباره باز مي‌يابند يا آن را به وجود مي‌آورند. انسان هرقدر هم که هدف‌هاي جهان نگرانه داشته باشد، دين است که با کشيدن خط ميان مؤمنان و غير مؤمنان و مرزبندي ميان خودي‌‌ها‌ي برتر و غريبه‌هاي کهتر، به او هويت مي‌دهد (برخورد تمدن‌‌ها و بازسازي نظم جهاني، س‍ام‍وئ‍ل‌ ه‍ان‍ت‍ي‍ن‍گ‍ت‍ون‌، ت‍رج‍م‍ه‌ م‍ح‍م‍دع‍ل‍ي‌ ح‍م‍ي‍د رف‍ي‍ع‍ي‌, ص 199,دف‍ت‍ر پ‍ژوه‍ش‍ه‍اي‌ ف‍ره‍ن‍گ‍ي‌, تهران ۱۳۷۸)

5 ـ جوان و بحران هويت، ص 82.

6 ـ همان.

7 ـ برخورد تمدن‌‌ها و بازسازي نظم جهاني، ساموئل ‌‌هانتينگتون، ترجمه محمدعلي حميد رفيعي، ص207،.

8 ـ همان

9 ـ‌ نک: برخورد تمدن‌‌ها و بازسازي نظم نوين جهاني.

10 ـ اسلام در انقلاب, جنبش¬های اسلامی معاصر در جهان عرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی), ص60.

11 ـ ر.ک: روابط بين الملل،‌ نظريه‌ها و رويکردها، عبدالعلي قوام، ص 122، سمت، تهران، 1384.

12 ـ ر.ک: نهضت‌هاي صد ساله اخير، مرتضي مطهري، ص 61، صدرا، تهران، 1377.

13 ـ گزارش هشتمين اجلاس خاورميانه موسسه کوربر»، محمد کاظم سجاد پور، ص 17، ماهنامه رويدادها و تحليل‌ها، سال 25، شماره 255.

14 ـ ر.ک: استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام، سيد احمد موثقي، ج 1، ص 290 ـ 100، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه عمليه قم، چاپ دوم، قم، 1375؛ ‌تاريخ انديشه سياسي در ايران و اسلام، کمال پولادي ، ص 188، نشر مرکز، تهران، 1386.

15 ـ ر.ک: اسلام و تنگناهاي انسان متجدد، سيد حسين نصر، ص 197، ترجمه انشاء الله رحمتي، دفتر پژوهش و نشر سهروردي، تهران، 1383؛ ‌بررسي اجمالي نهضت‌هاي اسلامي در صد سال اخير، مرتضي مطهري، ص 30، صدرا، چاپ 27، قم، 1383؛ تاريخ خاورميانه، پيتر منسفليد، ترجمه عبدالعلي اسپهبدي، ص 370، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران،‌ 1375؛ انديشه‌ سياسي معاصر، فرهنگ رجايي، ص 45، مرکز مطالعات و پژوهش‌هاي خاورميانه، تهران، 1381.

16 ـ براي نمونه ر.ک: «بيداري اسلامي يا جنبش‌هاي اجتماعي؟ رويکردي آينده شناسانه»، حمزه نجاتي آراني، ص 282 ـ 276؛ بيداري اسلامي در نظر و عمل، به کوشش (ويراستار علمي) دکتر اصغر افتخاري.

17 ـ پيامبر و فرعون، ژيل کيل، ترجمه حميد احمدي، ص 7، کيهان، تهران، چاپ سوم، 1382.

18 ـ ر.ک: "نقش انقلاب اسلامی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در ایجاد تمدن اسلامی-ایرانی" رسول نوروزی, ص59و60, فصلنامه علمی-پژوهشی علوم سیاسی, دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام, سال پانزدهم, شماره60, زمستان 1391.

19 ـ رک: تمدن برتر: نظریه تمدنی بیداری اسلامی و طرح عالم دینی، موسی نجفی، ص 198-194.

20 ـ ر.ک: انقلاب اسلامی و نظریه پایان تاریخ, محمد مددپور, ص51و52, انجمن معارف اسلامی ایران, بضعه الرسول, قم, 1381.

21 ـ آموزش و پروش و گفتمان‌هاي نوين، ص 117.

22 ـ البته بدیهی است که هویت تمدنی فقط در ابنیه تاریخی خلاصه نمی¬شود ولی از مهم¬ترین نمودها و بروزات آن است.

23 ـ ر.ک: بررسي اثربخشي روان¬درمان‌گري کوتاه مدت "آموزش خود درمان‌گري" با و بدون جهت‌گيري مذهبي اسلامي بر مهار اضطراب و تنيدگي، مسعود جان‌بزرگي، ص67، رساله دکترا، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، 1378.

24 ـ ر.ک: ارتباط شناسي، مهدي محسنيان راد، ص 327 و 326.

25 ـ براي مطالعه بيشتر در مورد تأثير شرايط اجتماعي بر شناخت و معرفت بشري ر.ک: علم و جامعه شناسي معرفت، مايکل مولکي، ترجمه حسين کچوئيان، نشر ني، تهران، 1376؛ جامعه شناسي معرفت: جستاري در تبيين رابطه ساخت و کنش اجتماعي و معرفت‌هاي بشري، عبدالرضا عليزاده، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1383.

26 ـ ارتباط شناسي، مهدي محسنيان راد، ص 327.

27 ـ  ر.ک: رفتار غيرکلامي در روابط ميان فردي، ويرجينياپي. ريچموند، جيمز سي، مک کروسکي، ترجمه فاطمه سادات موسوي، ژيلا عبدالله پور، ص 325.

ارسال نظرات