۳۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۰:۱۳
کد خبر: ۲۶۸۵۴۲
آیت ‌الله دوزدوزانی در گفت‌وگوی تفصیلی با رسا؛

هنوز هم پیاده به جلسه درس می‌روم/جوانان را رها کرده‌اند/وظیفه روحانیت تبلیغ چهره به چهره است

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت‌الله دوزدوزانی گفت: در میان مردم باید تبلیغ چهره به چهره داشت، باید درد دل آن‌ها را شنید ولی متأسفانه شرایطی پیش آمده است که چنین موضوعاتی امکان ندارد. مسائلی پیش آمده که مردم از ما دور شده‌اند، نمی‌توانند با ما صحبت کنند، این بسیار خطرناک است.
آيت‌الله دوزدوزاني آيت‌الله دوزدوزاني آيت‌الله دوزدوزاني آيت‌الله دوزدوزاني آيت‌الله دوزدوزاني

 

دیدار با حضرت آیت الله دوزدوزانی برای اهالی سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، موقعیتی عزیز و شریف بود که لحظات ناب و تابناکی را برایمان رقم زد؛ لحظاتی که از دل دریایی یک عالم ربانی و زبان ساده و زندگی بی‌تکلفش بیرون می‌تراوید.

 

دقایقی که توفیق داشتیم تا از محضر این عالم بزرگوار بهره‌مند شویم سرشار بود از درس و دوستی؛ از اتاق ساده و بی‌ریای ایشان تا بیان جذاب و دقیق علمی‌شان. شاید یکی از مهم‌ترین و جذاب‌ترین لحظات دیدار زمانی بود که این مرجع تقلید بزرگوار در مواجهه با سؤالات ما فرمود من تنها در همان یک موضوعی که قرار گذاشته بودیم صحبت خواهم کرد چرا که مطالعه و تحقیق من در این گستره، حول همان موضوع بوده است. و ما به یادآوردیم کسانی را که بی آنکه اسباب بزرگی را در خود فراهم نموده باشند از هر دری سخنی می‌گویند و در هر موضوع و مسئله‌ای وارد می‌شوند و حکم صادر می‌کنند!

 

این تقوای علمی و منش فوق العاده ایشان در برخود با موضوعات دقیق عالم علم، براستی برای ما شعف آمیز و در عین حال عبرت آموز بود.

 

چقدر زیبا و امیدوار کننده است اینکه فردی در جایگاه یک عالم ربانی، اینچنین دقیق و حساب شده و مطلقاً از روی مطالعه و تحقیق علمی سخن براند و در حرف‌هایش هیچ نشانی از گزافه گویی نباشد.

 

ایشان در بخش دیگری از بیاناتشان به یک نکته اساسی و بسیار خطیر که بعضا مورد غفلت واقع شده اشاره کردند و آنهم توجه روحانیت به ذی طلبگی و آراستگی آنان به سادگی و بی تکلفی و همراه بودن با توده مردم بود.

 

و بعد یادآوری کردند که «من حتی در همین سن و سال هم هنوز مسیر خانه تا محل درس را پیاده می‌روم تا مردم هم یک روحانی را با پای پیاده و در کنار خودشان ببینند.»

 

با سپاس فراوان از این شخصیت بزرگوار و نیز بیت شریف ایشان که فرصت غنیمت دیدار با یک عالم ساده و بی تکلف را که مقید به تقوای علمی و بیان دقیق معرفت بنیان است برایمان فراهم نمودند.

 

......................................................................................................

حضرت آیت‌الله میرزا یدالله دوزدوزانی از مراجع تقلید متولد سال 1314 هجری شمسی در شهر تبریز است که پس از پایان تحصیلات مقدماتی و سطح حوزه برای ادامه مقاطع عالیه به شهر قم مهاجرت و از محضر اساتید برجسته‌ای همانند امام راحل، علامه طباطبایی، حضرات آیات بروجردی و گلپایگانی  و... بهره می‌برد.

 

دروس حول نزول القرآن، دروس حول الموت و الحیات و البرزخ و اشراط الساعه، دروس حول المعاد، تقریرات فقه صلاة مسافر، حاشیه بر عروه الوثقی، مناسک حج، رساله‌ ارشاد المومنین، منهاج الصالحین، رساله هلالیه، خمس در عصر پیامبر(ص)، تغییر جنسیت آری یا نه؟ و تحقیق اللطیف حول التوقیع الشریف از جمله آثار معظم‌له است.

 

این مرجع تقلید در کتاب «تحقیق اللطیف حول التوقیع الشریف» به بررسی امکان یا عدم امکان مشاهده و رؤیت امام زمان(عج) می‌پردازد که پس از بررسی و تحقیق علمی کاملی براساس روایات، ادعای مشاهده حضرت حجت‌(عج) را رد می‌کند.

 

سرویس اندیشه خبرگزاری رسا نیز براساس مسؤولیت و وظیفه خود که رساندن دیدگاه‌های حوزویان به ویژه مراجع تقلید به جامعه است، پس از مدتی پیگیری توانست گفت‌وگوی تفصیلی با حضرت آیت‌الله دوزدوزانی درباره چرایی عدم امکان رویت صاحب الزمان(عج) و دلایل ادعای برخی از افراد در این زمینه داشته باشد.

 

 

علاقه‌مندان در ادامه متن بخش دوم و پایانی این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانند؛

 

رسا ـ شما فرمودید که آن‌چه از سوی بزرگان برای مشاهده بیان می‌شود، از نوع مکاشفه است؟

 

بلی، برای تصحیح مطالب بیان شده درباره این بزرگواران باید بگوییم که مکاشفه حاصل شده است، چنان‌که بسیاری نسبت به مکاشفه ادعا کرده‌اند، کما این‌که امام حسین(ع) نیز در شب عاشورا جایگاه یاران را به آن‌ها نشان دادند.

 

بنده در کتاب «تحقیق اللطیف حول التوقیع الشریف» بحث مفصلی کرده‌ام. همچنین اقسامی همانند خواب، رویت مجرد و مکاشفه را بیان کرده و برای آن‌ها مثال زده‌ام. در این کتاب نسبت به ادعاهای بیان شده در متن، سند و دلالت خرده گرفته‌ام.

 

البته به ما می‌گویند که شما چگونه بر بزرگان اشکال می‌گیرید، پاسخ ما نیز این است که این افراد خودشان موضوع مشاهده را بیان نکرده‌اند؛ برای نمونه مرحوم اصفهانی نمی‌گوید «من آقا را دیده‌ام» و بنده اگر اشکال می‌گیریم نمی‌خواهم این بزرگواران را زیر سؤال ببرم بلکه به سند اشکال می‌گیرم، در عین حال در مسأله مرحوم آقای اصفهانی رؤیت نیست بلکه نامه است.

 

سید بن طاووس در کتابی به نام «ثمرة المهجه» برای فرزند خود توصیه‌های را نوشته است، در این کتاب آمده که فرد بقالی به سید بن طاووس می‌گوید «آقا به شما سلام رساندند و گفتند: تو ظهور من را خواهی دید»، سید بن طاووس نیز به شخص مدعی می‌گوید «آقا من را اراده کرده‌اند»، مدعی جواب می‌دهد بله. سید نیز می‌نویسد «پسرم من ظهور آقا را خواهم دید، اگر احتمالا ندیدم به آقا سلام برسان». ما نمی‌خواهیم با طرح این موضوعات سید بن طاووس را زیر سؤال ببریم، بلکه می‌خواهیم به سند این موضوع اشکال بگیریم. سید نیز در این این داستان به گمان مبتلا شده و سخن بقال را می‌پذیرد.

 

فردی گفته است که شما جوانان و پیرها ظهور امام زمان(عج) را خواهید دید. یک فردی چند هفته پیش از اصفهان پیش بنده آمد و گفت: آقای ناصری این سخن را بر روی منبر گفته‌اند و در تمام اصفهان منتشر شده است، اکنون یک اثر سوء دارد که مردم می‌گویند چرا در چندین سال گذشته خبری نشده است؟

 

بیان این موضوعات أثرات سوء دارد که باید جلوی این احتمالات، ظن و کشف را گرفت. چندین سال پیش فردی به بنده گفت: آقا(امام رضا) به من گفته است که برو نزد فلانی(بنده) و از او فلان مقدار پول برای ساختن کارخانه بگیر. به او گفتم اگر قرار بود این موضوع را امام رضا(ع) بگویند به خود بنده می‌گفتند چرا به شما گفتند. مکاشفه برای دیگران حجت نیست، ولی اگر برای فرد که ادعا می‌کند قطع آورد باشد ممکن است حجت باشد.

 

مرحوم آقای خمینی(ره) در شرح فصوص الحکم درجواب «محی‌الدین که گفته (حضرت ابراهیم(ع) حضرت اسحاق(ع) را برای ذبح برده است) در حالی که ظهور آیات و صریح روایات نشان می‌دهد که حضرت اسماعیل(ع) را برای ذبح برده است، می‌فرمایند: در این‌جا خیال و وهم با مکاشفه اشتباه شده است، این‌ مکاشفه نیست، بلکه خیال است. در مکاشفه فرد واقع را می‌بیند، ولی در وهم خیالات برای فرد حاصل می‌شود.»

 

بنده 40 سال پیش در دوران جوانی در حاشیه‌اش نوشتم که تمام موضوعات ادعا شده درباره مکاشفه خیال است، مکاشفه البته ممکن است برای خود فرد ارزش داشته باشد، وگرنه پذیرفتن مکاشفه دیگران وظیفه فرد نیست.

 

 

رسا ـ آیا هیچ‌کدام از بزرگان ادعای دیدار حضرت حجت(عج) به صورت مشاهده را داشته‌اند؟

 

بنده در کتاب «تحقیق اللطیف حول التوقیع الشریف» نوشته‌ام که مرحوم آخوند خراسانی می‌فرمایند «مقصود مشاهده همان رؤیت است و میسر نمی‌شود مگر الّا اوحدی». بنده درباره موضوع مشاهده 10 سال تحقیق میدانی از افراد مدعی بدون واسطه داشته‌ام که هر فردی نیز ادعای عجیب داشته است، ولی به این نتیجه رسیده‌ام که 99 درصد سخن این افراد کذب است.

 

البته درباره افرادی که در گذشته ادعا کرده‌اند نمی‌توان گفت واقعیت ندارد، برای نمونه از وحید بهبهانی در زمانی که با اخباریون بسیار درگیر بوده است، سلماسی موضوع مشاهده را نقل کرده است، بنده اگر بدانم این مطلب را آقای وحید خودشان گفته‌اند فدایش شده و این موضوع را می‌پذیرم، ولی چون واسطه میان ما و ایشان افراد و کتاب‌ها شده است را نمی‌توانم به راحتی بپذیرم. البته امکان وقوع ممکن است، محال نیست و اگر ثابت شود فلانی دیده است می‌پذیریم.

 

همچنین ما منکر شنیدن صدای امام زمان(عج) نیستیم، برخی از افراد می‌گویند که در سرداب صدای امام زمان(عج) را شنیده‌اند، برای نمونه نقل می‌شود که مرحوم مقدس اردبیلی در مسجد سهله پرسشی از حضرت(عج) کرده و جواب شنیده است، این را قبول داریم. ولی مشاهده مورد بحث است که آیا محقق شده است یا خیر.

 

رسا ـ یعنی حضرتعالی به هیچ مصداقی نرسیده‌اید؟

 

بنده در این موضوع به قطع نرسیده‌ام، ولی برای سخن افرادی که به قطع رسیده‌اند ارزش قائل هستم. به قطع رسیدن سخت است، ولی محال نیست. برخی نیز داستان‌های جعلی را بیان می‌کنند که توهین به امام زمان(عج) است و بنده نیز این‌ها را زیر سؤال برده‌ام.

 

حتی داستان علی بن مهزیار در غیبت صغری نیز قابل تشکیک است، چرا که چنین فردی در غیبت صغری نداشته‌ایم. علی بن مهزیار که نماینده امام(ع) در خوزستان بوده نیز در زمان امام هادی(ع) رحلت کرده است، ولی این‌که علی بن مهزیاری در زمان غیبت صغری بوده و 20 سال در پی امام(عج) گشته است وجود ندارد.

 

سخن و بحث درباره مقوله مشاهده امام زمان(عج) بسیار زیاد است و بنده به سبب برخی از اقتضائات ناچارم برخی از مسائل را بیان نکنم.

 

 

رسا ـ آیا درباره موضوع مشاهده سطحی از علما هستند که بتوان درباره سخنان آنان سکوت کرد؟

 

ما نمی‌توانیم بر روی شخص متمرکز شویم، بنده در تحقیقاتم درباره افرادی که در زمان کنونی ادعا مشاهده کرده‌اند به نتیجه‌ای نرسیده‌ام. ولی نسبت به سخنان گذشتگان اگر در سلسله سند عدالت و وثوق وی ثابت شود، می‌توانیم حکم کنیم، همچنین برخی از مطالب را تنها در کتاب‌ها می‌خوانیم و سلسله سند نیست، در حالی که نویسنده کتاب و ناقل کاملا مشخص نیست. ولی اگر فردی کتاب‌ها، افراد و ناقلان را بشناسد و مطلبی را بیان کند،‌ قابل تأمل است.

 

بنده یک روایت ضعیف نیز نیافتم که بگوید امام(عج) قابل مشاهده هستند، البته بیان شده است که خواندن برخی از دعاها سبب مشاهده حضرت حجت(عج) می‌شود، ولی افراد زیادی این موضوع را امتحان کرده و نتیجه‌ای نگرفته‌اند. حتی فردی می‌گفت که دعاها را خوانده و بوی عطر استشمام کرده است. ولی مشاهده‌ای صورت نگرفته است.

 

رسا ـ حضرتعالی فرمودید که أثر سوء بر ادعای مشاهده مترتب می‌شود و آن ایجاد دفتر و دستک از سوی افراد است، ولی برخی می‌گویند که بیان مشاهده سبب ایجاد تلنگر در مردم برای توجه به صاحب الزمان(عج) می‌شود؟

 

فردی وجود دارد که نویسنده هست و مسائل زیادی درباره مشاهده حضرت حجت(عج) در کتاب‌های خود بافته است، بنده خط به خط، نقطه به نقطه کتاب‌هایش را خوانده‌ام و جلسه‌ای نیز با او داشتم، در این جلسه از او سیر شده و مباحث را ادامه ندادم. وی در کتاب خود نوشته است که جعل داستان از امام زمان(عج) اگر بر مصلحت باشد اشکالی ندارد، از این‌رو 99 درصد جعلیات وی برای همین کار است.

 

ولی وقتی با گذشت زمان و کنار رفتن پرده‌ها افراد بفهمند که فلان نویسنده چگونه شخصی است و صدایش از زندان می‌آید، در این صورت تمام آن‌چه وی بافته از بین می‌رود، سقف نیز روی سر فرد آوار می‌شود. همچنین امامان(ع) در روایت خود نسبت به غیبت تأکید می‌کنند، خب چرا در روایات بحث مشاهده را بیان نمی‌کنند؟! اگر قرار بود این مسائل سبب تلنگر شود که خود امامان(ع) به حسب وظیفه بیان می‌کردند تا نُقل کلام باشد. نُقل کلام را به گونه دیگر می‌توانیم بیان کنیم چرا با جعلیات و مطالب ضعیف بیان شود؟

 

حال اگر زمانی فردی بگوید که فلانی نیز امام زمان(عج) را خواهد دید، ولی آن شخص فوت کند، آیا مردم نمی‌گویند که این چگونه ادعای بود که از سوی یک نفر بیان شد؟ آیا این اثرات سوء بر جامعه نخواهد داشت. البته برخی می‌گویند: امام زمان(عج) برای منفعت رسانی هستند، ولی وقتی ایشان را نبینیم چه سودی برای ما دارد، مرحوم خواجه می‌گوید «وجوده لطف و عدمه منا»، ما بد هستیم که ایشان از ما فرار کرده‌اند، کاری کردیم که در جامعه نمی‌توانند حضور داشته باشند.

 

درست است که ادعای مشاهده در ظاهر دارای آثار است، ولی این آثار بی پایه و موقتی است، همانگونه که برخی ادعای عرفان می‌کنند ولی گرفتار عرفان کاذب شده‌اند که هیچ نتیجه‌ای نمی‌بینند، در نخست شاید ادعا این‌ها به ظاهر دارای آثاری باشد، ولی پس از گذشت مدتی همین افراد خدا، پیامبر(ص)، دین، قرآن و همه چیز را کنار می‌گذارند.

 

 

رسا ـ در طی چند سال گذشته ادعای برخی از مسؤولان درباره امام زمان(عج) فضای شبه سیاسی درباره مهدویت ایجاد کرده است، به نظر شما در چنین موقعیتی وظیفه علما چیست؟

 

ما با خود اشخاص کار نداریم، ولی وظیفه افراد همان است که بنده پیش‌تر در همین گفت‌وگو بیان کردم؛ برخی با طرح مسائلی همانند دیدن هاله، دست دیدن، راست دیدن، چپ دیدن، چه‌ و چه سوء استفاده می‌کردند و هنوز هم اثرات سوء آن ادعاها از دل افراد بیرون نرفته است، این چه ادعاهای بود که می‌کردند؟

 

رسا ـ متأسفانه عموم مردم ما کماکان دست به گریبان با چنین موضوعاتی هستند حتی برای برخی کعبه ساخته و دور آن چرخاندند؟

 

بنده کاری به این مسائل ندارم، ولی می‌گویم درب این ـ ادعا ـ را باز کرده‌ایم؛ اگر آن یکی نمی‌گفت هاله، این یکی کعبه درست نمی‌کرد. همین شخصی که بنده پیش‌تر اشاره کردم مدعی بود که امام زمان(عج) آن‌ها را هفت روز در طائف مهمان کرده‌اند و سپس فرموده‌اند «هر وقت رفتید جمکران هفت دور آن را طواف کنید». وقتی ما این درب و باب را باز کردیم و اجازه دادیم این چنین سخنانی را بگویند چنین نتیجه‌ای حاصل خواهد داشت.

 

مردم خلأ فکری دارند، علاقه هم دارند و از این موضوعات اشباع نمی‌شوند. بنده به برخی از آقایان ـ طلاب و روحانیان ـ گفته‌ام که مردم درد دارند پس از منبر در میان آن‌ها حضور داشته باشید، چهره به چهره با آن‌ها صحبت کنید. مردم به قشر روحانی علاقه دارند، حرف دلشان را به آن‌ها می‌گویند، ما نیز وظیفه داریم تا مشکلات آن‌ها را حل کنیم، وگرنه تنها یک منبر خشک و خالی رفتن و صحبت کردن چه سودی دارد؟ طلاب باید اجازه دهند مردم مشکلات خود را بگویند.

 

مسائلی پیش آمده که مردم از ما دور شده‌اند، نمی‌توانند با ما صحبت کنند، جوانی در نامه‌ای به بنده با چنین مضمونی نوشته بود «بنده گرفتار یک گناهی شده‌ام که نمی‌توانم ترک کنم، چه کار کنم؟ شما که در حصار آهنین هستید و شما را نمی‌شود دید» بنده نیز در پاسخ نوشتم «فرزندم نامه شما را بنده خواندم و متأسف شدم، درد شما را متوجه شدم» در ادامه نامه نیز نوشتم «شما باید فکر و اراده خود را قوی کنید و از حضرت قاسم(ع) الگو بگیرید» در پایان نیز نوشتم «درب خانه ما بر روی همه باز است، هر وقت خواستید بیاید قم و بنده آماده حل مشکل شما هستم». پس از مدتی جوان در جواب نامه بنده نوشت «بنده برای آقایان دیگر چنین نامه‌ای را نوشته‌ام که یکی از آن‌ها گفته است در چنین اموری دخالت نکن و چرا به مرجعیت توهین می‌کنی، دیگری نیز در جواب نوشته است شما مریض هستید و به روانشناس مراجعه کنید.»

 

در میان مردم باید تبلیغ چهره به چهره داشت، باید درد دل آن‌ها را شنید ولی متأسفانه شرایطی پیش آمده است که چنین موضوعاتی امکان ندارد. بنده در این جا مطلبی را بیان می‌کنم هر چند که تعریف شخصی می‌شود ولی بنده ناچار هستم که این موضوع را بگویم و آن این است: بنده وقتی وارد حوزه شدم ثروتمندترین طلبه بودم، پسر تاجر بودم. مستقیم نزد آقای بروجردی می‌رفتم، وجوهات می‌دادم و مانعی وجود نداشت و با این‌که بنده قریب به 20 سال است که مرجع شده‌ام، ولی هنوز که هنوز است صبح‌ها برای شرکت در درس یک ساعت پیاده روی می‌کنم، از خانه خودم به سمت شاه احمد قاسم حرکت می‌کنم، از آن‌جا به چهار مردان می‌‌روم و از آنجا نیز به سمت مسجد امام زین العابدین (ع) می‌روم، بنده چرا این کار را می‌کنم مگر پول ندارم؟! حتی به بنده پیشنهاد ماشین برای جابه‌جا شدن را دادند ولی رد کردم، چرا این کار را می‌کنم؟ چون مردم ببیند که حداقل یک روحانی متمکن و مسن از خیابان رد می‌شود، ممکن است حتی فحشی هم بدهند، ولی باید این موضوعات را به جان خرید. به کودک، جوان و بزرگ سلام می‌دهم آن‌ها نیز سلام می‌دهند و اکنون در این مسیر عده‌ای هستند که با بنده سلام علیک دارند، پس از درس نیز پیاده به خانه باز می‌گردم، بنده هنوز هم در مواقعی که نیاز به وسیله می‌باشد از تاکسی استفاده می‌کنم. لذا لازم است که روحانیت خود را در اختیار مردم قرار دهد.

 

ما مشکلات فراوانی داریم، امروز جوانان ما ضایع شده‌اند، جوانان ما صاحب ندارند، بنده پیشنهاد دادم که روحانیت در مدارس باید به تبلیغ چهره به چهره بپردازد، درد دل جوانان را بشنود، اکنون چرا باید به یک جوان 25 ساله بگوییم نماز بخوان ولی او استنکاف کند چه شده است؟ چون از زمان کودکی مشغول تلویزیون و دوستانش بوده است، حالا که عروسی می‌کند نه خدا را می‌فهمد و نه پیامبر(ص).

 

ما بسیار مسؤولیت داریم، حکومت سر جای خودش است، درست است که حکومت افراد زیادی برای این کار دارد، ولی ما هم وظیفه خودمان را داریم. بنده همیشه گفته‌ام که من یک آخوند ساده هستم و بارها به افرادی که از حکومت آمده‌اند گفته‌ام «من از قدیم گفته‌ام که یک فردی هم باید باشد که سیاست بلد نباشد»‌ همه که سیاسی نمی‌شوند. محمد حنفیه سیاسی نبود و نمی‌فهمید، امام حسین(ع) را نصیحت می‌کرد که به سمت کربلا نروند، حضرت(ع) نیز احتراما می‌گفتند که می‌دانم نیت خوبی داری. ایشان در یک وادی دیگری بودند.

 /402/993/م

گفت‌وگو ازروح الله رهبری، محمدرضا محقق و محمد راستگردانی

ارسال نظرات