۱۳ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۷:۲۵
کد خبر: ۱۹۹۲۴۹
استاد عابدی:

قرآن کتاب زندگی و معیشت است

خبرگزاری رسا ـ باید ببینیم از قرآن چه می‌خواهیم و چه انتظاری داریم و قرآن چه مشکلی را از ما حل می‌کند. قرآن در جاهایی حداقل را بیان می‌کند و در جاهایی هم حداکثر را. این‌طور نیست که ما بگوییم فقط به قرآن عمل می‌کنیم و چیز دیگری نمی‌خواهیم.
قرآن کتاب زندگی و معیشت است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام و المسلمین احمد عابدی در ابتدای درس خارج اصول مسجد خاتم الانبیاء، در راستای سفارشاتی که پیرامون قرآن کریم داشتند، مطالب ارزشمند دیگری را بیان کردند که در ادامه می‌خوانیم.
 
انتظار از قرآن
در روایات آمده که قرآن کتاب شفاست، دردتان را بر قرآن عرضه کنید و از قرآن دوا بطلبید. در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین علیه السلام این‌طور تعبیرها را دارد. باید ببینیم از قرآن چه می‌خواهیم و چه انتظاری داریم و قرآن چه مشکلی را از ما حل می‌کند. قرآن یا به عبارتی دین، در یک جاهایی حداقل را بیان می‌کند و در جاهایی هم حداکثر را. این‌طور نیست که ما بگوییم فقط به قرآن عمل می‌کنیم و چیز دیگری نمی‌خواهیم. این سخن همان خلیفه است که چنین حرفی زد. قرآن یک جاهایی تعمّد دارد که اجمال و ابهام بگوید و ما را به عترت و اهل بیت علیهم‌السلام ارجاع دهد. جاهایش را باید فرق بگذاریم. قرآن کجا آمده همه چیز را کامل بیان کرده و کجا حداقل را بیان نموده است؛ در مسائلی مثل هدایت و مسائل مربوط به خانواده، نوع تعامل زن و شوهر با هم، قرآن حداکثر را بیان کرده است. یک جاهایی هم حداقل را بیان کرده است.
قرآن هنرش این بود؛ وقتی عرب‌ها(مسلمین) آمدند ایران را فتح کنند، دو لشکر که کنار یکدیگر صف کشیدند، موقع صبح مسلمانان داشتند مسواک می‌کردند؛ ایرانی‌ها گفتند این‌ها دارند دندان‌هایشان را تیز می‌کنند تا ما را بخورند!
ایرانی که در آن زمان یک ابرقدرت و تمدن بزرگ بود، اصلاً چیزی به نام مسواک نمی‌شناخت. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به عرب‌ها چیزی یاد داده بود که تمدن آن روز بویی از آن نبرده بود.
 
روابط خانوادگی
در مسائل مربوط به خانواده و زندگی فردی، قرآن یک جاهایی حداکثر را بیان کرده است؛ مانند نوع رابطه زن و شوهر "جعل بینکم مودة و رحمة". اینکه رابطه زن و شوهر باید با دوستی و مودت همراه باشد، مرد به همسرش اظهار علاقه کند و بالعکس. در کتاب‌های تفسیر اشاره شده که مرد و زن به چه چیزهایی علاقه دارند و این‌ها با هم متفاوت است، حتی کلماتی که به کار می‌برند، دو جور معنا می‌فهمند؛ یعنی یک واژه را زن می‌گوید و یک معنایی را قصد می‌کند و مرد که می‌گوید، معنای دیگری قصد می‌کند. گاهی اختلافی که پیش می‌آید، سر این است که مرد فکر می‌کند کلمه‌ای که زن به کار برده، همان معنی را که او از آن می‌فهمد، قصد کرده است؛ در حالی‌که این‌گونه نیست. کتاب در این مورد هم خیلی نوشته شده است.
این چیزها در قرآن خیلی زیاد است که نوع رابطه‌ها را مشخص می‌کند. این‌که در روایات هست پیامبر صلی الله علیه و آله هر سال، یک روز دوستان همسر خودش(حضرت خدیجه) را دعوت می‌کرده و ناهار می‌داده است، موضوع مهمانی دوستان حضرت خدیجه بود.
یا بعد از رحلت حضرت خدیجه علیها‌السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله سالی یکبار گوسفند یا شتری را ذبح می‌کرد و گوشتش را فقط به دوستان حضرت خدیجه می‌داد. این‌طور رابطه که مثلاً پیامبر جلوی زن بلند می‌شد و احترام می‌کرد، این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله جلوی دخترش برمی‌خاست و او را در جای خود می‌نشاند.
یک بار حضرت زهرا سلام الله علیها به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: "یا رسول الله" حضرت فرمود: همه به من می‌گویند رسول الله، ولی شما نگو رسول الله، شما بگو پدر؛ چون رابطه عطوفت بین اعضای خانواده این‌قدر مهم است که پیامبر می‌فرماید نگو رسول الله؛ بلکه بگو پدر.
ذیل آیات قرآن از این نکات برای روش زندگی فراوان است. بعضی وقت‌ها ما این نکات را رعایت نمی‌کنیم؛ مثلاً فرض کنید ذیل همین آیه(جعل بینکم...)، مرد مودّت و رحمت را وقتی خوب می‌فهمد که با کنایه و رمز باشد و زن همین مودت را زمانی می‌فهمد که با لفظ صریح باشد. این در تفاسیر هست؛ یعنی مرد صریحاً اظهار مودت کند. بر عکس، مرد این را خیلی دوست ندارد که کسی صریح به او بگوید دوستت دارم؛ اما یک طوری با کنایه یا استعاره بگوید، مرد این را رحمت و مودت می‌داند. خیلی مواقع ما این چیزها را رعایت نمی‌کنیم، اختلاف در خانواده و اعضا آن پیش می‌آید.
این‌که قرآن می‌فرماید "سکنا"؛ خانه را می‌گوییم مسکن، یعنی سکونت و آرامش. خیلی وقت‌ها بحث سیاسی در خانه سلب آرامش، سلب اطمینان و سکونت است؛ یعنی خانه باید جایی باشد که خستگی‌ها و ناراحتی‌های بیرون، دلاخل خانه نشود. این چیزها در تفاسیر خیلی زیاد است.
 
منش اخلاقی آیت الله خویی
آیت الله خویی تفسیری دارد؛ همین چیزها را در بعضی قسمت‌هایش با رمز و کنایه فرموده و خودش این‌طوری بوده است. خود آقای خویی فرموده که شاید هیچ مرجع تقلیدی در شیعه به تنگدستی ایشان و هیچ مرجع تقلیدی پول‌دارتر از ایشان نیز نبوده است. مثلاً فردای عروسی نان خشک هم نداشتند که بخورند. می‌گوید از خانه بیرون رفتم، فقط از باب این‌که خجالت می‌کشیدم پیش زنم باشم که حتی نان خالی هم نداریم.
همین آقای خویی هم زمانی پول‌دارترین شخص بود؛ ولی آقای خویی با اینها آقای خویی نشد. ایشان دشمن خیلی داشت، توهین و ناسزا زیاد به او می‌گفتند!
یک کسی می‌گوید رفتم پیش آقای خویی، دیدم سرش را اصلاح کرده، ولی خیلی ناجور و نا‌مرتب است. گفتم آقا چرا سرتون را این طوری کردید؟!
گفت: یک کسی آمد از من تقاضای پول کرد، من می‌خواستم همین طوری به او پول ندهم که فقیر بار نیاید، گفتم برو یک جا کار کن.
گفت: کار گیرم نمی‌آید. گفتم: چی بلدی؟ گفت: سلمانی.
گفتم خوب بیا سر من را اصلاح کن تا به تو پول بدهم؛ بعد هم سر من را این طوری کرد. آن شخص می‌گوید من خودم سر آقای خویی را درست کردم.
این آقای خویی که این همه دشمن داشت، هر کسی که به او تهمت می‌زد، هر وقت اسم آن طرف می‌آمد، با احترام از او یاد می‌کرد؛ خیلی‌ها فدایی آقای خویی بودند و حاضر بودند که آنها را بکشند، ولی  می‌دیدند که خود آقا هر وقت اسم آن‌ها می‌آید، با احترام از آن‌ها یاد می‌کند؛ مثلا می‌گوید: حضرت آیت الله فلان؛ حالا چه کسی را می‌گوید؟ یک طلبه‌ای که همیشه آقای خویی را فحش می‌دهد. هر وقت از دنیا می‌رفت، مجلس ترحیمش می‌رفت و  به آن شخص رحمت الله‌ علیه می‌گفت. این‌ها آقای خویی را آقای خویی کرد. این‌ها به آدم عظمت می‌دهد. کتاب البیان و معجم رجال ایشان را نگاه کنید، ایشان این چیزها را دارد.
این ظرافت‌ها با قرآن حاصل می‌شود. در این تفسیر مواهب‌الرحمن، برای آقای سبزواری، ایشان می‌گوید من با قرآن فهمیدم که با خانواده‌ام چگونه باید زندگی کنم؛ یعنی قرآن کتاب زندگی و معیشت است، یاد می‌دهد که سر کار و در خانه چگونه باشیم.
 
بیان حداکثر در سیره معصومین علیهم‌السلام
عرض کردم جاهایی هم هست که قرآن حداقلی است؛ جاهایی که قرآن حداقل را بیان کرده، فکر نکنید که اگر فقط آن را عمل کنیم زندگی سامان پیدا می‌کند؛ نه، این‌طور نیست، قرآن بنایش نیست که در بعضی جاها همه چیز را بگوید.
موارد زیادی داریم؛ آیا در مواردی مثل آب کشیدن و نظافت، قرآن همه چیز را بیان کرده یا نکرده؟ کجا از عطر استفاده کند و کجا نکند. این‌ها در قرآن نیست. یک آیات کلی دارد مثل متطهرین و... ولی همه خصوصیات را نگفته است.
در بعضی مواقع ما اشتباه می‌کنیم و این‌ها را رعایت نمی‌کنیم. این که مثلاً در کتاب‌ها می‌گویند پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله کل خرج زندگیش یک طرف، آراستگی ظاهری‌اش یک طرف؛ یعنی پیامبر صلی الله علیه و  آله  پولی را که خرج عطر، گلاب، شانه و آیینه می‌کرده یک طرف، کل زندگی‌اش هم یک طرف. ببینید پس پیامبر صلی الله علیه و آله چقدر به آراستگی خودش ارزش قائل می‌شده. بی‌جهت نبوده که بعضی می‌آمدند و به پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گفتند: یا رسول الله شما زیباتر از یوسف هستید. می‌فرمود: نه من زیباتر نیستم، او زیباتر بود؛ من ملیح‌ترم.
این نشان می‌دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله خیلی به آراستگی خودش توجه می‌کرده و اهمیت می‌داده است. مسلمان باید این‌طوری باشد. عالم دین باید این ‌گونه باشد. یعنی به این چیزهایی که پیامبر صلی الله علیه و آله که تجسّم عینی قرآن است، اهمیت می‌داد، اهمیت بدهیم.
عرض کردم قرآن بنا ندارد بعضی چیزها را بگوید، حداقلش را بیان می‌کند، ولی حداکثرش را در سیره معصومین علیهم السلام باید پیدا کنیم.
 
درسی از سیره علما
سیره علما و بزرگان برای آدم درس است. آیت الله مشکینی رضوان الله علیه گاهی غذایش را که یک کف دست نان بود، سر سفره بیست دقیقه طول می‌داد. این همه در روایات گفته شده که سر سفره غذا خوردن را طول دهید، با عجله نخورید، خوب بجوید، به غذا نگاه کنید و... . در روایات می‌گویند این چیزها جزء‌ عمر حساب نمی‌شود. گاهی اوقات ما عجله می‌کنیم، سریع دو لقمه  می‌خوریم و به سفره هم اعتنایی نداریم، به زحمتی که این خانم کشیده توجه نمی‌کنیم و...، یک عوارض دیگری در زندگی پیدا می‌شود.
مرحوم قاضی طباطبایی رضوان الله علیه، استاد عرفان و اخلاق علما؛ شرح حالش را بخوانید که معیشت و زندگیش چگونه بود و با زن و بچه‌اش چگونه رفتار می‌کرد.
آقای قاضی خودش مرجع تقلید و آیت الله به تمام معنا بود. کسی که افرادی مثل علامه طباطبایی و آقای بهجت محضر او زانو زدند. سید محسن امین، اصلاً عرفان را قبول ندارد؛ با این وجود در "اعیان الشیعه" می‌گوید: با آقای قاضی در کوچه‌ای همسایه بودیم و عمری با هم زندگی کردیم، مکروهی ندیدم از او سر بزند "و کان مستقیماً فی سیرته" و یکی از سیره‌اش این بود که دست همسرش را می‌بوسید. کسی که برای خودش مرجع تقلیدی هست، این قدر به زنش احترام می‌کرد.
می‌گویند آیت الله خویی وقتی همسرش از دنیا رفت، بلند بلند گریه می‌کرد. یکی گفت آقا برای شما که مرجع تقلید هستی زشت است که این‌گونه گریه می‌کنید! گفت من کسی نیستم که نتوانم جلوی گریه‌ام را بگیرم، اما می‌خواهم یاد بدهم که زن انسان احترام دارد و من، زنم از دنیا رفته، بلند بلند برایش گریه می‌کنم. این‌ها بزرگان ما هستند و رفتارشان برای ما درس است.
به هر حال سیره علما و تفاسیری که راجع به خانواده، نوع تعامل با همسر، فرزند و... هست را مطالعه کنید.
 
اثر عمیق دل شکستن
وقتی یک نفر عوام به منزل می‌آید، چگونه برخورد کنیم، غیر عوام می‌آید چگونه برخورد کنیم و نوع احترام چگونه باشد؟ یک موقع احترام کسی به گونه‌ای است، ولی همان کار برای دیگری بی‌احترامی محسوب می‌شود؛ این‌ها که آداب اجتماعی معاشرت در خانواده است، در موفقیت انسان مهم می‌باشد.
گاهی هم کسی دلش از دست ما بشکند، نفرینی پشت سر آدم باشد، انسان در زندگی و درس موفق نمی‌شود. خیلی اوقات، وقتی نزد عرفا  می‌روید و می‌گویید فلان ذکر را خواندم و نتیجه نگرفتم، می‌گویند برو ببین چه کسی از دستت ناراحت است، همان باعث شده که ذکری که می‌گویی اثر نمی‌کند. چرا ما گاهی نماز می‌خوانیم، از اول تا آخر یک لحظه به یاد خدا نمی‌افتیم؛ خیلی مواقع به خاطر این است که دل شکسته‌ای از دست ما ناراحت است؛ ممکن است که این دل شکسته همسر یا فرزند باشد، اظهار هم نمی‌کند، ولی همان دل شکستگی اثرش را دارد. ان شاء الله که خداوند زندگی ما را آن‌طور که رضای خودش هست قرار دهد.
و الحمدلله رب العالمین
/999/501/ر
ارسال نظرات