۰۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۱:۲۰
کد خبر: ۱۹۸۲۶۶
گزارشی از همایش علمی رابطه مدیریت با علوم اسلامی:

ولایت کلید مدیریت اسلامی است/ آیا علوم انسانی خط قرمز دارد؟

خبرگزاری رسا ـ همایش رابطه مدیریت با علوم اسلامی، با سخنرانی آیت الله مصباح یزدی و با حضور اندیشمندان حوزه و دانشگاه در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.
همايش رابطه مديريت با علوم اسلامي همايش رابطه مديريت با علوم اسلامي همايش رابطه مديريت با علوم اسلامي ولایت کلید مدیریت اسلامی است/ آیا علوم انسانی خط قرمز دارد؟
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، همایش رابطه مدیریت با علوم اسلامی، با سخنرانی آیت الله مصباح یزدی و اندیشمندان حوزه و دانشگاه در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.
در ابتدای این همایش حجت الاسلام جعفری به ارائه مقاله خود با موضوع ارائه الگویی جهت تبیین مدیریت اسلامی پرداخت. وی که اجرای علمی میزگرد همایش را نیز بر عهده داشت، تأکید کرد: این همایش به بررسی رابطه کلی مدیریت و علوم اسلامی می پردازد و مقدمه ای برای همایش های بعدی خواهد بود.
پس از ارائه مقاله این استاد حوزه و دانشگاه، میزگردی علمی با حضور آیت الله عباس کعبی عضو جامعه مدرسین، دکتر علی رضاییان مدیر گروه مدیریت مؤسسه حضرت امام خمینی(ره) و چهره ماندگار مدیریت کشور و همچنین سید علی حسینی تاش معاون راهبردی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور برگزار شد.
 
دکتر رضاییان در پاسخ به سؤالی درباره مفهوم مدیریت و رابطه آن با علوم اسلامی خاطرنشان کرد:
مدیریت یک رشته افقی است؛ به این معنا که مباحثی که در آن مدیریت می شود، در تمامی رشته ها، چه اسلامی و چه غیر اسلامی کاربرد دارد؛ در همه علوم بحث انگیزش و رهبری، تلاش گروهی و پویایی مطرح است. از سویی دیگر از یافته های سایر علوم هم استفاده می کند. بنابراین وجوه مشترک هست؛ از یک منظر دیگر چون همیشه ادراکات ما مبتنی بر پیش فرض های ما است و رفتار ما مبتنی بر آن است، عده ای می گویند ماهیت انسان خیر و عده ای می گویند شر است، عده ای هم می گویند نه خیر و نه شر است و عده ای هم می گویند مشتمل بر هر دو است. بنابر این باید ما مشخص کنیم پیش فرض مان نسبت به انسان چیست. وقتی مبانی را اصلاح کردیم، به تبع بقیه وظایف و تفاوت ها را می توانیم درک کنیم.
از مدیریت تعاریف مختلفی ارائه شده است؛ طبیعی است که مدیریت و رهبری در یک تعریف عام به نفوذ تعبیر می شود. این که گفته اند مدیریت عبارت است از کار با دیگران و از طریق دیگران معنایش این نیست که کار را صرفا از طریق آنها انجام می دهد.
 
معاون راهبردی دبیر شورای امینت ملی کشور نیز در خصوص همین سؤال خاطرنشان کرد:
وقتی ما رابطه وجودی برقرار می کنیم، قاعدتا سؤال از مفهوم نیست؛ بلکه از ماهیت و وجود است و باید بدانیم وجود مدیریت در چیست؟ ممکن است با یک تعریف مشترک ماهیت های مختلفی از مدیریت داشته باشیم، آن موقع روابط مختلفی هم برقرار می کنند.
درباره چیستی ماهیت مدیریت باید گفته شود چه نوع مدیریتی؟ ماهیتی که امروز از مدیریت می شناسیم، مدیریت در مدرنیته است. جامعه ای که سلطه و سیطره دارد و برای خود کنترلی جهان شمول ایجاد کرده، نحوه مدیریت را هم دیکته کرده است.
اگر بخواهیم این را بحث مطرح کنیم، از موضوع که همان رابطه مدیریت با علوم اسلامی است خارج می شویم. آنچه برای مدیریت می توان گفت، دو منطق اساسی بر آن حاکم است؛ نخست منطق به عمل آوردن و ساختن. ماهیت مدیریت مبتنی بر یک سوگیری به جهان است که انسان می تواند جهان خود را بسازد؛ منطق دوم منطق کمیت است که بر مدیریت کیفیت سیطره دارد و آنچه مدیریت را امکان پذیر می سازد، آن چیزی است که امکان اندازه گیری داشته باشد؛ اساس مدیریت امروز کمّی کردن کیفیت است.
 
در ادامه آیت الله کعبی در پاسخ به این سؤال که چه تصویری از علوم اسلامی و رابطه مدیریت با آن ارائه می فرمایید، ابراز داشت:
این بحث بسیار قابل توجه است، از مباحث ارائه شده استفاده کردم، اما می خواهم پیش فرض هایی درباره علوم اسلامی ارائه کنم که بر اساس آن می توان رابطه متناسبی با مدیریت فرض کرد.
حضرت رسول می فرماید: «انّما العلم ثلاثه: آیهٌ محکمه أو فریضهٌ عادلهٌ او سنّهٌ قائمه». متأسفانه در تبیین این حدیث به گونه ای بحث می شود که گویی هیچ ارتباطی به تغییر و تحول و مدیریت جامعه ندارد، در حالی که اگر به متن حدیث دقت شود سه مطلب در آن است،(آیه محکمه، سنه قائمه و فریضه عادله) یعنی ارزش های حاکم و جاری که باید پیاده شود.
ما باید علوم اسلامی را در بستر و فضای مدیریت و تحقق میدانی نگاه کنیم و بر این پایه عنصر کارآمدی در متن دین و علوم دینی مورد توجه است.
این که در مفاهیم علمی واژه ای به نام علم نافع داریم، علم نافع، علمی است که در باورها، رفتارها و ارزش های جامعه تاثیرگذار است؛ بنابراین نباید علوم اسلامی صرفا به تئوری ها و آرمان های غیر معطوف به واقعیات تفسیر شود.
علوم اسلامی متداول، کتاب و سنت تئوری است. امامت سرپرستی اجتماع را در عرصه های گوناگون عهده دار است؛ یعنی تفکیک ناپذیری تئوری و عمل باعث کارآمدی دین می شود.
 
تفکیک ناپذیری تئوری از عمل در علوم اسلامی یک اصل انکار ناپذیر است
تفکیک ناپذیری تئوری از عمل در علوم اسلامی یک اصل انکار ناپذیر است. علمی که به کار نیاید و نتواند تحول در جامعه ایجاد کند و جامعه را به سمت کمال مطلوب حرکت ندهد، مورد توجه اسلام نیست؛ بلکه یک تئوری و اندیشه ای است که فایده ندارد.
امامت عینیت بخشی به ضابطه ای اجتماعی بر اساس کتاب و سنت است و در این باره واژه های بسیاری در روایات آمده است. اسلام پیشرو بر پایه امامت شکل می گیرد، ثمره می دهد و کارآمد می شود.
حلقه پیوند میان مدیریت و علوم اسلامی نقطه آغاز آن مباحث امامت و ولایت الهی و تبلور عینی آن در عرصه های گوناگون است. از روایات ولایت نیز این مساله استفاده می شود.
ولایت کلید مدیریت اسلامی است، ولایت راهبر نظامات گوناگون دینی در عرصه مدیریت است، ولایت صرفا یک امر اعتقادی و تاریخی نیست، بلکه مدیریت الهی جاری در جهان هستی و ساحت های مختلف زندگی است.
بر پایه همین امامت ما می توانیم یک منظومه ای طراحی کنیم که توان اداره جامعه را داشته باشد.
 
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پاسخ به این سؤال که در وضعیت کنونی علوم انسانی موجود تا چه حد منطبق بر حدیث نبوی هستند و قابلیت اجرا دارند، تصریح کرد:
 متأسفانه در حال حاضر این گونه نیست؛ امامت و مدیریت اجتماع با این زاویه دید به آن نگاه نشده است، ثقلین(کتاب و سنت) در صحنه اجرا مقدمه، موانع و همه ابعاد دین را در عرصه عمل می بیند و بر پایه آرمان ها با توجه به واقعیات بیان و جامعه را هدایت می کند تا دین در جامعه کارآمد شود و در حل معظلات اثر گذار باشد.
دین بدون ثقلین با هم کارآمد نیست و نخواهد شد؛ لذا ما به حکومت بالاصاله و به نیابت نیاز داریم. آن موقع با حضور مدیر ارزشی، علوم اسلامی جلوه دیگری به خود می گیرد.
 
دکتر حسینی تاش، معاون راهبردی دبیر شورای عالی امینت ملی کشور در پاسخ به این سؤال که آیا مدیریت موجود تطابقی با علوم اسلامی دارد یا خیر، اظهار داشت:
در این باره می توان از یک رابطه تجربی و ماهوی استفاده کرد. علوم اسلامی علوم هستی که نسبت محکمی با جامعه دارند، علومی هستند که جامعه را اصلاح می کنند و جامعه اسلامی، جامعه ای است که از درون آن علوم اسلامی می جوشد.
تفاوت اصلی بین ولایت و مدیریت با ماهیت؛ ولایت متوجه تناسب و مدیریت متوجه پیامد است؛ یعنی مدیریت مامور به نتیجه است، جوهر آن نتیجه آفرینی است، اما اساس ولایت تکلیف است. لذا به جهت ماهوی خیلی نمی شود این ارتباط را برقرار کرد؛ اما این که ارتباط داشتند، یک تعبیر دیگری که می شود از علوم کرد، این است که ما معمولا علوم و دستاوردهای بشری را به تمدن ها نسبت می دهیم؛ وقتی می گوییم علوم اسلامی، علومی است که با تمدن اسلامی ارتباط وثیقی دارند.
قاعدتا به لحاظ تاریخی مدیریت امروز به عنوان یکی از شؤون تمدن امروزی مسبوق به سابقه ای است که جهان آفرین بوده است. سابقه تمدن اسلامی تاریخ جهان را شکل داده است.
 
دکتر رضائیان چهره ماندگار مدیریت و مدیر گروه مدیریت مؤسسه امام در پاسخ به این پرسش که آیا می توانیم رگه های تاثیر علوم اسلامی در تمدن بشری را پیدا کنیم، خاطرنشان کرد:
دانش مدیریت تجربه و سابقه طولانی دارد؛ وقتی ما این سابقه را بررسی می کنیم، ریشه آن را در تمدن های گذشته می بینیم.
 
آیت الله کعبی در ادامه در پاسخ به سؤال مجری برنامه مبنی بر این که به جهت علمی وظیفه عالمان دین در راستای این که علم شان قابلیت تحقق در مدیریت داشته باشد چیست، یادآورشد:
بعد از علم کلام و مباحث امامت الهی که بسیار به درد علم مدیریت می خورد، با همه ابعاد آن به نظر من علم مدونی که می توانیم از آن استفاده کنیم و آن را به مدیریت پیوند بزنیم، تاریخ انبیا و اوصیای الهی و عینی کردن تجربه های مدیریت حضرت رسول(ص) و امام علی(ع) به شکل خاص است.
 
دو نوع تاریخ مدنظر ما است؛ تاریخ استنطاقی و فلسفه تاریخ و سنت های الهی. بعد از این که ما امامت را شناختیم و به تاریخ و سیره تسلط پیدا کردیم، با استفاده از فقه موجود مدون، ما باید فقه را متناسب با نیازهای مدیریت دینی اجتماع تحول کنیم. 
من سه نوع اجتهاد بیان کردم که شامل اجتهاد تبیینی، تطبیقی و اجتهاد تنظیمی و سازمانی است؛ برای این که به چنین اجتهادی برسیم، یک سیر منطقی بین علوم اسلامی باید قائل شویم تا بتوانیم این علوم را در سیاست های کلان، نظام عینی شدنشان را ببینیم.
مطلب اول نسبت این علوم با مبانی اسلامی باید مشخص شود. مرحله بعد منابع علوم اسلامی چیست. مرحله بعد باید نظامات اسلامی را اکتشاف کنیم و نگاه منظومه ای معطوف به کارآمدی داشته باشیم.
جهاد قطعا در مدیریت و تحول در رفتار، سازمان، انگیزش و برنامه ریزی می تواند اثر گذار باشد که اگر در مورد نظریه مدیریت جهادی بخواهیم شاخصه های آن را بیان کنیم، بحث جدایی را می طلبد.
این که برخی می گویند علوم انسانی خط قرمز ندارد، این جلمه عجیبی است؛ علوم انسانی باید بر مدار باورها، ارزش ها، رفتارهای اسلامی، مدیریت اسلامی و عینیت بخشی به علم در صحنه زندگی و اجتماع باشد.
بنابر این من به جرأت عرض می کنم، تعارضی بین مدیریت فقهی و مدیریت علمی اگر اکتشاف کنیم، نخواهد بود.
 
دکتر رضاییان در پاسخ به این سؤال که چه تاکیدی بر درهم آمیختگی مدیریت و علوم اسلامی دارید و چرا دستاوردهای علوم غربی را نفی می کنید، گفت:
علوم غربی حتما دستاوردهایی داشته است؛ اما به چه قیمتی؟ ارزش های انسانی به نازل ترین حد رسیده است، جنگ و کشتارها در سایه همین پیشرفت ها افزایش و گسترش یافته است؛ لذا باید ببینیم نتیجه این دانش چقدر در خدمت بشریت و اخلاق بوده است؟
 
مأمور به ساختن جهان نیستیم
معاون دبیر شورای امنیت ملی نیز در این خصوص ابراز داشت:
ما نمی توانیم در درون یک جهان با منطق جهان دیگر حرکت کنیم. این که فکر کنیم ما می توانیم جهان را بسازیم و از یک جهانی به جهان دیگر منتقل شویم، مشکلی است که در این زمینه داریم و مطالبه ای را می کنیم که معلوم نیست در عمل محقق شود.
جهان ما را خدای ما می سازد ما که مأمور به ساختن جهان نیستیم. من می توانم یک مسلمان مؤمن باشم و تلاش خود را بکنم در این اقتضائات جهانی یک مؤمن و مسلمان باقی بمانم. 
 
آیت الله کعبی نیز نظر خود را در خصوص دیدگاه معاون دبیر شورای امنیت ملی این گونه بیان کرد:
در نگاه به جهان از منظر مدیریت اسلامی چند فرض وجود دارد؛ فرض اول سازگاری است، با واقعیات بسازیم منتها مؤمنانه زندگی کنیم و در جستجوی الگوی زیست مؤمنامه باشیم.
به نظر من این با وظایف اسلامی و الهی ما و فلسفه کمال و سعادتی که خدا از ما خواسته نمی سازد. انسان خلیفه الله است و این در سایه اراده اش برای تغییر محقق می شود.
نگاه دوم نگاه تخریبی است که بگوییم جهانی که در آن زندگی می کنیم باید تخریب شود و جهان دیگری را بسازیم؛ این نگاه هم مطلوب اسلام نیست. البته از نظر ساختارهای حکومتی و نظم حاکم بر جهان، ما معتقدیم مناسبات و روابط حاکم ظالمانه است و نوعی جهالت مدرن حاکم است؛ اما این به معنای چشم پوشی از دستاوردهای بشری نیست؛ این نگاه سر از طالبانیسم و القاعده و گروه های تکفیری در می آورد و ما این نوع نگاه را قبول نداریم.
 
نگاه سوم نگاه ترمیمی و اصلاحی است؛ این که ما ظرف و محیط را قبول کنیم و بخش هایی را اصلاح کنیم، در این صورت ما منفعل خواهیم بود، نه فعال و تأثیر گذار.
یک نگاه چهارمی وجود دارد که ما اسم آن را ساخت معنوی جهان می گذاریم؛ نگاه تغییری برای ساخت معنوی جهان و این هم انقلاب می طلبد.
ما نسبت به این عرصه مدل قانون اساسی را می پذیریم؛ چرا که تلفیق ماهرانه ای بین علم و دین و پیشرفت شده است؛ به ویژه اصل دوم قانون اساسی. بنابر این ما باید خود را در مسیر قافله و خیزش علمی قرار دهیم.
 
مناسبات ظالمانه جهان امروز نتوانسته برای بشریت عدالت و امنیت به ارمغان آورد
قاعده نفی ظلم و ستم یعنی نفی استکبار و نفی مناسبات ظالمانه امروزی که نتوانسته عدالت و امنیت را برای جهان به ارمغان بیاورد. ما در این جا مأمور به تغییر هستیم و وعده الهی است که این محقق خواهد شد و غلبه دین در تمامی عرصه ها خواهد بود و نگاه ما به انتظار از همین مورد است.
ما معتقدیم جمهوری اسلامی فلسفه اتمّ انتظار است و علت خصومت ها با ایران نیز این است که ایران بر پایه ولایت الهی یک مدل و الگوی مناسب را ارائه کرده است.
 
مدیریت اسلامی فرهنگ ساز است
دکتر رضائیان نیز در خصوص این بحث خاطرنشان کرد: مدیریت اسلامی می تواند فرهنگ را بسازد.
 
معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان نیز در پاسخ به سؤالی یکی از حاضران مبنی بر این که چه کسی گفته ماهیت مدیریت، دستیابی به اهداف و ولایت بی توجهی به اهداف است، اظهار داشت:
من فکر می کنم در ولایت نتایج قطعی است؛ ایمان به نتایج وجود دارد، اما با تعهد به تکالیف. چرا که خدا وعده داده، وعده خدا نیز تغییر ناپذیر است.
 
تکلیف ما عدم پذیرش باطل است؛ اما معنای آن نفی کردن جهان و مناسبات حاکم بر آن نیست
ولایت دنبال حق است. حق جزو ناموس الهی است که باید پایدار و مستقر شود. باطل است که از بین می رود؛ اما حصول به این نتایج مستلزم تمهیدات و برنامه ریزی است؛ مدیریت وسیله و روش در خدمت هدف است و در ولایت وسیله در خدمت حق است.
عرضم این است که آن چیزی که در دنیای سراسر اشکال امروز جزو تکالیف ماست، این است که باطل را نپذیریم. معنای آن این است که مجاهده کنیم، اما نفی کردن با تغییر دادن فرق می کند، بین این دو باید تفکیک کنیم.
شیعه معتقد است که این انقلاب اتفاق می افتد. وقتی امام راحل فرمودند سربازان من در گهواره ها هستند، معنایش این نبود که برای انقلاب طراحی می کنند، بلکه این بود که به انقلاب ایمان داشتند.
اگر مبارزات و حق طلبی ها نبود، حتما انقلاب به ثمر نمی نشست؛ اما نکته اساسی در این است که تغییر جهان، ناشی از حق طلبی حق طلبان است و اثری است که خداوند بر او قائل شده و این باطل است که از بین رفتنی است و اگر ما مجاهده کنیم، خداوند نیز ما را یاری خواهد کرد و نیازی به تحولات پیچیده نیست.
تغییر دادن و ساختن به معنای کلیت انسان و جامعه بشری نیاز ندارد.
 
آیت الله کعبی نیز در خصوص دیدگاه های معاون شورای عالی امنیت ملی خاطرنشان کرد:
ما معتقدیم نظام احسن حاکم است و اگر بتوانیم آن را بشناسیم و تبیین کنیم، پیوند بین ایمان و حرکت انسان به سمت معاد نیز معلوم می شود. 
 
چالش حق و باطل درباره سبک مدیریت جهان است
این که برخی می گویند ما باید تنها جهان را تفسیر کنیم نه تغییر را، اگر منظورشان نظام احسن الهی است، کاری است که فلاسفه، عرفا و حکما به خوبی انجام می دهند؛ اما اگر منظور از تفسیر جهان یعنی تسلیم جهان مدرن شدن و سب زندگی آن بشویم، چیز پسندیده ای نیست.
اساسا چالش بین حق و باطل، همواره درباره سبک مدیریت جهان است. یک سبک مدیریت خدا محوری و یک سبک تجربی و بدون توجه به ایدئولوژی است.
نتیجه محوری در آموزه های اسلامی نیز قطعا وجود دارد. واجبات توصلی همه آن نتیجه محور است؛ از جمله امر به معروف و نهی از منکر که معطوف به نتایج است. این از مقوله گفتن نیست، بلکه از مقوله انجام دادن است.
 
ادله ضرورت از بین بردن باطل در قرآن و روایات بسیار زیاد است
تکلیف محوری در واجبات عبادی است و این، طراحی، برنامه ریزی، سیاست گذاری و ترسیم اهداف کلان، روش ها و پیشبرد کارها در این زمینه را نفی نمی کند.
ادله تغییر و این که ما نباید تنها باطل را محکوم کنیم بسیار زیاد است؛ بلکه باید باطل را از بین ببریم؛ «قاتلوا ائمه الکفر» ناظر به همین مساله است. روایات دینی نیز در این باره تصریحات بسیاری دارد.
 
در ادامه معاون راهبردی دبیر شورای عالی امنیت ملی در پاسخ به سؤالی دیگری درباره الگو گیری از مدل های مدیریتی تاکید کرد:
این الگو گیری باید شیوه آن مشخص شود. یک نوع الگو گیری انسان را به انحراف می کشاند؛ ما در جامعه خودمان داریم خیلی تلاش شد که فاصله طبقاتی کم شود اما نتیجه عکس داد.
 
رفتن به سمت تاریخ نتیجه ای که برای ما دارد این است که من تازه می فهمم عملا چگونه باید با دانش مدیریت مواجه شوم.
 
دکتر رضائیان نیز در پاسخ به همین سؤال ابراز داشت:
ما یکی سری شاخص های قالب در مدیریت داریم که باید متناسب با آن تصمیم بگیریم.
 
پیروزی انقلاب اسلامی روحانیت را وارد عرصه و مرحله تاریخی جدیدی کرد
آیت الله کعبی نیز در همین خصوص تاکید کرد: کارآمدی دین در پرتو مدیریت ولی و شکل گیری دولت اسلامی محقق می شود؛ یعنی همین راهی که در جمهوری اسلامی آغاز شد و انقلابی که امام پایه گذاری کرد یک تحول بنیادی است.
 
حوزه های علمیه از زمان شیخ طوسی تا پیروزی انقلاب اسلامی، مراحل مختلفی همچون تاسیس، تثبیت و تحکیم، توسعه و تعمیم و مرجعیت عام شیعی را پشت سر گذاشته اند و با پیروزی انقلاب اسلامی، حوزه ها و علوم اسلامی وارد یک مرحله تاریخی جدیدی به نام تشکیل حکومت دینی شدند.
 
تشکیل حکومت دینی اقتضا می کند در علوم اسلامی در نظام های آموزشی، پژوهشی، شیوه رفتاری، ظرفیت های حضور در جوامع دیگر، تحول بایسته ایجاد کنیم و نمی توانیم به عصر قبل از انقلاب برگردیم.
 
نسبت بین مدیریت و علوم اسلامی تا حدی متأثر از پیروزی انقلاب اسلامی خواهد بود. آن موقع می توانیم نقبی به تاریخ اسلام بزنیم و سیره عملی را به عنوان شاخص قرار دهیم.
 
شهید بهشتی برای مدیریت ساخته شده بود
پایان بخش این همایش علمی، سخنرانی آیت الله محمد تقی مصباح یزدی بود. این استاد برجسته حوزه در سخنان خود با تاکید بر این که علوم انسانی مبتنی بر باورها و ارزش های دینی را باید استحکام بخشید نه هر علمی را، از شهید بهشتی به عنوان یک چهره شاخص در عرصه مدیریت اسلامی یاد کرد.
 
برای مشاهده خبر سخنرانی آیت الله مصباح یزدی در همایش رابطه علوم اسلامی با علوم دینی، می توانید اینجا کلیک کنید.
/924/503/ر
ارسال نظرات