۰۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۵
کد خبر: ۱۲۱۵۳۷
به مناسبت ارتحال حجت الاسلام حسنی؛

بازنشر | با خروج فرزندم از خط انقلاب، او را تحویل دادم‌

خبرگزاری رسا ـ امام جمعه ارومیه با بیان خاطراتی از دوران مبارزه، به دیدار خود با امام خمینی(ره) اشاره کرد و گفت: من در دوران مبارزه آینده را فوق العاده روشن می‌دیدم. اصلا برای این جریان، شکستی در تصورم نبود.
حجت الاسلام و المسلمين حسني امام جمعه اروميه حجت الاسلام و المسلمين حسني امام جمعه اروميه حجت الاسلام و المسلمين حسني امام جمعه اروميه حجت الاسلام و المسلمين حسني امام جمعه اروميه حجت الاسلام و المسلمين حسني امام جمعه اروميه

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، رویداد دوم بهمن برای آذری زبان ها کاملا شناخته شده است ماجرای به توپ بسته‌شدن مسجد اعظم ارومیه. در این مجال به سراغ نقش اول مبارزه مسلحانه علیه طاغوت می‌رویم که با این حادثه تاریخی ارتباط مستقیم هم دارد.

حجت الاسلام و المسلمین حسنی که نامش در فهرست میراث معنوی انقلاب اسلامی به ثبت رسیده است، امروز برای نسل حاضر سخن می‌گوید و این که چرا هنوز مسلح است و چرا حکم اعدام فرزندش را پیشنهاد کرد و چرا به قول خودش «‌برای مبارزه با طاغوت در کوه‌ها بودم و در خانه بند نمی‌شدم» هرچه باشد داستان این روحانی مجاهد و شیرینی سخنانش هم خواندنی است و هم چشیدنی. همو که رنج پیروزی را چشیده است هموکه «امام آمد» از روز نخست مبارزه، تیتر آرزوهایش بود. 

نوشته حاضر بخشی از سخنان‌‌ امام جمعه ارومیه در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا است. 

رسا ـ اولین آشنایی شما با حضرت امام‌ در چه زمانی و چگونه بود؟

آشنایی بیشتر بنده با حضرت امام مربوط به ‌اوایل ورود ایشان به ایران پس از تبعید و پیروزی انقلاب است. آیت‌الله ملکوتی در سال های بعد از انقلاب امام جمعه‌ تبریز بودند، مرحوم حاج آقای مرندی از شاگردان حضرت امام‌ رابط بین من و ‌امام‌ بود. مرحوم آیت‌الله بنی فضل هم بودند. این سه بزرگوار بنده را به عنوان امام جمعه به حضرت امام معرفی کرده بودند و ایشان هم حکم امامت جمعه بنده را برای فعالیت در ارومیه ‌صادر کردند. البته این بزرگواران در دوران تبعید حضرت امام، با ایشان رابطه داشتند و ما خبرهای تازه استان را به وسیله این سه بزرگوار به امام خمینی(ره) منتقل می‌کردیم.

رسا ـ از دیدارتان با حضرت امام بگویید.

پس از انقلاب روزی خدمت حضرت امام(ره) مشرف شدیم، من مسلح بودم و می‌توانم بگویم شش ماه بود لباس از تن در نیاورده بودم. شانزده بار هم با عوامل شاه در اینجا جنگ مسلحانه داشتیم که یکی از آنها به توپ بستن مسجد بود. در این شانزده بار درگیری شهید ندادیم؛ اما از آنها کشته گرفتیم. هنگامی که خدمت حضرت امام رسیدیم و مسلح، دفتر امام از لباس و برخورد من احساس کرده بودند اسلحه را تحویل نخواهم داد. از من سؤال کردند و من هم برایشان توضیح دادم، آنها هم ماندند چه کنند. یک آخوند از آن گوشه ایران آمده اینجا و چیزهایی می‌گوید که ارتباط‌هایی داشته با آیت‌الله بنی فضل که آنها هم می‌شناختند. آدم‌هایی بالاخره فی مابین ارتباط‌ من با حضرت امام بوده‌اند، تا من اسم آنها را بردم اینها یک مقدار سکوت کردند و آرامش پیدا کردند.
بعد از این‌که حاج احمد آقا رسیدند خدمت امام که امام چه دستور می فرمایید؛ یک آخوندی آمدند چنین و چنان، ایشان با تشر فرموده بودند بگذارید بیاید من ایشان را از زمان مبارزه با شاه می‌شناسم، ایشان در آن موقع هم مسلح بودند. من مسلحانه خدمت امام رسیدم همین ‌که خدمت امام رسیدم اشکم سرازیر شده بود، واقعا از خود بی خود شدم. جمال مبارک امام را همین‌طور نگاه می کردم و لذت می بردم. الان هم این لذت را روحاً به رفقا‌ انتقال می‌دهم.

رسا ـ دلیل حرکت حضرت عالی به سمت مبارزه مسلحانه و حتی آموزش نیروها و این‌که واقعا اعتقاد داشتید روند مسلحانه را در پیش گرفتید، چه بود؟

من در گذشته ارومیه و آذربایجان غربی مطالعاتی داشتم. البته قبل از سنم بارها و بارها اشرار گوناگون آمده اند و این استان را، ارومیه را و روستاهای ما را غارت کرده اند و یا مثلا از خود روستای ما یک زنی هم برده بودند به عراق، که خوشبختانه شوهر نداشت و او رفته بود آنجا صاحب اولاد ‌شده بود. وقتی که برگشت، ارثیه ایشان را که از روستای بزرگ‌آباد خودمان بود، به ایشان دادیم و رفتند.

این سابقه، این غارت و این آدم‌کشی مرا وادار می‌کرد به سوی اسلحه و حمله مسلحانه بروم. آن روز با شاه، در آینده با اشرار، این در جلوی چشمان من مجسم بود؛ بلکه می توانم بگویم اشرار آینده بیشتر از خود شاه. من می‌فهمیدم که‌ این‌‌ شاه رفتنی است؛ چون حضرت امام فرموده بودند«‌شاه باید برود» می‌دانستم این کلام آسمانی و ملکوتی الهی برگشت ندارد. یقین پیدا کرده بودم این فرد رفتنی است؛ اما اشراری که بعد از او جانشین شاه خواهند شد برای آنها چه باید کرد. غیر از این‌که ارومیه از استان‌های مرزی با ترکیه، آذربایجان و عراق است و آنها‌ با بعضی از اشخاص روابطی داشتند و سران آن روز از آنها الهام می‌گرفتند. ما ترجیح دادیم حداقل استان ما باید مسلحانه هم با شاه وارد جنگ شود و هم با ‌اشرار آینده. الآن هم من مسلح هستم و الآن مسلح بودن را برای خودم یک چیز واجب می دانم.

رسا ـ با امام در‌باره مسلح‌بودن خودتان مشورت کرده‌اید؟

بله در همان روزی که خدمت امام مشرف شدم، این فتوایی بود که امام صادر فرمودند که «همه ما باید مثل آقای حسنی مسلح باشیم.» این کفایت می‌کند. در همان مجلس و اولین مجلس ملاقات ما با حضرت امام این فرمان را صادر فرمودند آیا به نظر شما این بس نیست و بالاتر از این، فرمان دیگری هم می‌خواهد.

رسا ـ در زمان مبارزات علیه شاه، با مرحوم شهید نواب هم در ارتباط بودید؟

نه. اما از شخصیت ایشان شنیده بودم و بعد از شهادت این روحانی مجاهد، در اینجا مجلس ترحیم برای ایشان گرفتیم؛ اما خود مرحوم نواب را ندیده بودیم.

رسا ـ حرکت ایشان چه تأثیری در برنامه‌های شما داشت‌؟

بله. بعضی‌ها با مسلح بودن من موافق نبودند. من تنها چیزی که آنجا مدرک قرار می‌دادم مرحوم نواب بود. نواب را می‌شناسید مدیر، مدبر و شجاع است که مسلحانه وارد شد و امثال من هم به تبعیت از نواب که ایشان هم تبعیت خود را از فقیهی دارد باید وارد میدان می‌شدیم. در حقیقت من‌ از شانزده سالگی اسلحه داشتم و الآن هشتاد‌و‌چهار سال دارم و کلا در این شصت‌و‌هشت سال یک 24 ساعت در این مدت مسلح نبودم. آن هم این بود که اسلحه ام را گرفتند و بعد از 24 ساعت‌ اسلحه دیگری برایم تهیه کردند. البته تا آنجا که به یاد دارم‌ از شانزده سالگی مسلح بودم؛ اما ‌دو سال آن مخفی بوده است.

رسا ـ فرمودید از شانزده سالگی مسلح بودید برخورد علمای منطقه نسبت به این حرکت چه بود‌؟

برخی علما در ارومیه که مرحوم شدند و خدا رحمتشان کند، مبارزه مسلحانه را اصلا‌ جایز نمی‌دانستند و من عرض می‌کردم که شهید نواب را ملاک خود قرار ‌دادم. در باطن علاقه‌مند بودم و می‌دیدم غیر از مسلح شدن کار دیگری نمی‌توان کرد.

رسا ـ در بین مبارزات آیا مجبور شدید خانه را ترک کنید؟

برای برپایی امنیت و مبارزه با ظلم، همیشه در صحراها و کوه‌ها بودم و اصلا در خانه بند نمی‌شدم.

رسا ـ در آن زمان تصوری که نسبت به پیروزی داشتید، آینده این نهضت و این حرکت‌ها را چگونه می‌دیدید؟

من آینده را فوق العاده روشن می‌دیدم. اصلا برای این جریان، شکستی در تصورم نبود، همه پیروزی بود و می‌دانستم که حضرت امام می‌آید اینجا و ایران را اسلامی خواهد کرد. مرگ را نمی‌فهمیدم چیست و الآن از مرگ می‌ترسم، اما آن موقع نمی‌ترسیدم. فوق العاده علاقه‌مند مبارزه بودم و وسیله من اسلحه بود و هرچه دلمان می‌خواست ‌علیه طاغوت قدم برمی‌داشتیم.

رسا ـ روز ورود حضرت امام در ایام پیروزی و 22 بهمن حضرت عالی کجا تشریف داشتید.

من ارومیه بودم و آن موقع دیگر مردم به خیابان‌های ریختند و جشن گرفتند. و مردم سران قوم را دستگیر کردند و آوردند. من آن موقع مدرسه محمدیه بودم و آنها را آنجا آوردند ‌چند روز آنان را نگه داشتیم و من نگذاشتم حتی یک سیلی به اینها بزنند و همین‌طور، حالا آن روزی که برای ما مقدور بود از اینها سؤالاتی کردیم و بعد همه را انتقال دادیم به تهران.

رسا ـ اکنون وضعیت کشور را چگونه می بینید؟ نگاهتان نسبت به مسائل کلی کشور مسائل سیاسی، فرهنگی چیست؟

از هر لحاظ قوی‌تر می‌بینم و آینده را هم می‌توانیم بگوییم فراز و نشیب و پیچ و خم دارد؛ اما این انقلاب را متصل به انقلاب امام زمان‌(عج) می‌دانم. امام زمان‌(عج) خواهد آمد و الآن هم دعا می‌کنم و آرزویم این است که ایشان را کاش می‌دیدم والان شصت درصد اعتقاد و امید دارم که ایشان را خواهم دید.

رسا ـ رسالت طلبه‌ها و حوزه‌های علمیه در این انقلاب چیست؟

طلبه‌ها الحمدلله در حوزه درس می‌خوانند و خودم دو ماه و اندی است که چشمم عمل شده و نمی‌توانستم در این دو ماهه به درس برسم، اما برخی شب‌ها به بحث‌هایی ‌می‌روم و دور هم جمع می شویم و بحث‌هایی می‌کنیم و آنها هم سؤال‌هایی می‌کنند که چرا شما مسلح شدید و سایرین نشدند، ما نواب را مثال می زنیم.

رسا ـ الآن طلبه‌ها در حد علمی چه کارهایی باید انجام دهند.

الآن در اینجا علوم دینی را می‌خوانند و وقتی رسائل و مکاسب رسیدند می روند قم و انشاءالله می خواهیم در آینده جمع و جور کنیم اگر این دو سه ماه مریض نبودم شاید این کار را انجام داده بودیم؛ اما مریض شدم. رسائل و مکاسب را در اینجا بخوانند و اساتیدی بیایند اینجا و این علوم را بخوانند و در قم خیلی خسته نشوند. ملا شدن در اینجا سبب می‌شود همین جا منبر بروند و تبلیغ کنند.

رسا ـ با رهبر انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه ای چه وقت آشنا شدید؟

آشنایی من با ایشان بعد از انقلاب بود. در مجلس شورای اسلامی با ایشان هم‌کمیسیون بودیم. من در اول انقلاب به تقاضای مردم به عنوان نماینده به مجلس رفتم، آن موقع در کمیسیون ما، ایشان هم در خدمتشان بودم‌. از بنده این جریانات را سؤال می‌کرد ایشان هم شنیده بودند و از خود بنده می‌پرسیدند و من هم تا آنجا که توان داشتم عرضه می‌داشتم.
آن موقع ایشان مرا می‌شناختند. چون آن دو سالی که در مجلس شورای اسلامی بودیم، اولین مجلس، بحرانی بود. و پس از رحلت حضرت امام‌، ایشان به من حکم دادند که در این سمت باشم.

رسا ـ تحلیلتان از شخصیت مقام معظم رهبری چیست؟

 اجتهاد تقسیم بر دو است یکی مربوط به حوزه‌ها و دیگری مربوط به کشورداری در این قسمت دوم در مملکت‌داری من الآن نظیری مانند آیت‌الله‌ خامنه‌ای نمی بینم. اول حضرت امام و دوم ایشان نظیری ندارند. شجاعت و مدیریت و بلکه همه جانبه است مدیر، مدبر، شجاع، تصمیم گیرنده و بسیار شاداب.
همه کشورداری‌ بعد از رحلت امام،‌ ‌همه‌اش برای ایشان است. از حضور مقدس ایشان کشور به اینجا رسیده است. تدریجا هر سال که می‌گذرد از سال دوم شجاعت‌های ایشان، تصمیم‌گیری های ایشان و اندیشه‌های ‌ایشان عمیق‌تر می‌شود.

رسا ـ از جمله کسانی بودید که با نزدیکانتان و کسانی که مسیر انقلاب را نمی رفتند با جدیت برخورد کردید؟ امروز هم فرزندان برخی از مسؤولان که راه انقلاب را نمی روند و مسیرشان کاملا پیدا شده و در صدد خراب کردن سوابق نهضت امام خمینی‌(ره) هستند. به نظر شما در این موارد چه باید کرد؟

باید نصیحت و موعظه کرد. حالا نصیحت‌ها مختلف است. بعضی‌ها با نصیحت و با منطق و اگر درست نشد سیلی‌زدن و زندانی‌کردن.
فرزند خودم در همان روز دوم بهمن مسلح بود و با شاه می جنگید اما بعدها منحرف شد و خودم گرفتم و تحویل دادم و آن روز گفتم که اگر نظایر پسر بنده وجود دارند به ایشان اعدام دهید‌ و این‌گونه در خطبه‌ها عرضه داشتم و اینها هم حکم اعدام پسرم را دادند.

رسا ـ اعدام فرزندتان برای شما سخت نبود؟

سخت بود. مخصوصا آن روزهایی که در کنار من با شاه می‌جنگید، خیلی مؤثر بود و من هم نمی‌توانستم به آنها برسم و من هم مقصر هستم. چون من بودم و این کشور و این استان و این جنگ کردستان!‌‌ واقعا وقت نگذاشتم به خانواده‌ام برسم. شاید در اینجا حق با او باشد نتوانستم برسم و الا اگر خودم می‌توانستم برسم اینطور نمی‌شد. الآن هم رنج می‌برم. پسر من دیروز با شاه می‌جنگید و امروز در لیست اعدامی‌ها باشد برایم فوق العاده سخت است؛ اما او از خط انقلاب خارج شده بود./901/گ402/س


 

ارسال نظرات