۱۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۳
کد خبر: ۴۴۱۱۶۴

بنی‌صدر تمایل رجوی به عراق را خودکشی سیاسی می‌دانست

جانشین مؤسسه راهبردی دیده‌بان با بیان اینکه بنی‌صدر تصمیم سازمان مجاهدین برای همکاری با رژیم بعث را خودکشی سیاسی می‌دانست گفت: البته عراق هم سازمان را به عنوان آلترناتیو نمی‌دید و فقط در خلال جنگ قصد استفاده از آن را داشت.
علی قاسمیان جانشین موسسه راهبری دیده‌بان

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از فارس، پرونده «مرگ یک سازمان»: اوج وطن فروشی سازمان التقاطی مجاهدین به آب و خاک ایران در پایان طولانی‌ترین جنگ متعارف کلاسیک قرن بیستم رقم خورد، زمانی که شش روز پس از قبول قطعنامه 598 شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته و مجدداً به جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش منافقین باز شود و سازمان مجاهدین عملیاتی با نام «فروغ جاویدان» که در ایران به «مرصاد» شناخته می‌شود را آغاز کند.

 

گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس در بیست و هشتمین سالگرد این عملیات و با توجه به فعالیت‌های اخیر این فرقه علیه جمهوری اسلامی در پرونده‌ای با عنوان «روایتی از مرگ یک سازمان» به بازخوانی این عملیات و قرائت سلوک جدید این فرقه خواهد پرداخت.

 

متن زیر مصاحبه‌ای با «علی قاسمیان» جانشین موسسه راهبری دیده‌بان است:

 

فارس: سابقه همکاری سازمان مجاهدین خلق و رژیم صدام به چه زمانی بازمی‌گردد؟ دلایل اصلی این پیوند چه بود؟

 

اینکه ما تصور کنیم سازمان با شروع جنگ خود را به دامان عراق انداخته است، تصور اشتباهی است، برای همین هم ابتدا باید مقدمه‌ای عرض کنیم تا بدانیم سابقه همکاری سازمان منافقین و رژیم بعثی عراق را باید در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب جستجو کرد. ابتدای دهه 1350 اولین همکاری بین این دو صورت گرفت که شروع آن نیز با فرود اضطراری هواپیمایی ربوده شده توسط سازمان در عراق کلید خورد.

 

این نکته نیز ضروری است که در همان زمان هم همدستی با رژیم حاکم بر عراق خیانت به ملت ایران محسوب می‌شد، زیرا تقریباً همه حکومت‌های عراق مشوق تجزیه طلبی در ایران بوده‌اند و برای خوزستان ایران و بویژه ایرانیان عرب زبان برنامه داشتند.

 

خاطرات اعضای جداشده از سازمان در مورد برهه ابتدای دهه 50 نشان می‌دهد که آن دسته از اعضای سازمان که در عراق ساکن بودند، با مساعدت رژیم عراق گذرنامه عراقی و خانه‌ای در بغداد در اختیار داشتند و حتی بخش فارسی رادیو بغداد در اختیار اعضای سازمان بود.

 

بعد از پیروزی انقلاب هم این رابطه به قوت خودش باقی ماند، البته همه این روابط سعی می‌شد پنهان باقی بماند. در 22 بهمن 1357 اعضای منافقین ساختمان بزرگ و مجهزی که قبلاً متعلق به بنیاد پهلوی بود را مصادره کرده و به عنوان دفتر مرکزی خود انتخاب کردند.

 

این ساختمان دیوار به دیوار سفارت عراق بود و بعد از اینکه ساختمان‌های مصادره شده از سوی دادگاه انقلاب از گروه‌های مختلف گرفته شد، اعضای سازمان هم مجبور به تخلیه این مکان شدند و بعداً اسناد و نشانه‌‌هایی بدست آمده که نشان می‌داد انتخاب این ساختمان با هدف تسهیل ارتباط با سفارت عراق بوده است. بعد از این هم ارتباط میان این دو وجود داشت تا آغاز جنگ که کار به مذاکرات رسمی میان افسران اطلاعاتی و فرماندهان نظامی عراق با اعضای سازمان رسید و در نهایت کار به اعطای پادگان و حضور رسمی سازمان به عراق در سال 1365 رسید.

 

فارس: این موضوع طراحی خود سازمان مجاهدین بود؟

 

فکر می‌کنم اگر ما تصور کنیم این طراحی سازمان منافقین بوده که خود را در جبهه صدام علیه ایران قرار دهد باز هم تصوری اشتباه است. این در واقع دستگاه اطلاعاتی عراق بوده است که منافقین را به این مسیر هدایت کرد. شکل جدید ارتباط عراق با سازمان در زمانی که رجوی به همراه بنی‌صدر به فرانسه گریخته بود از طریق واسطه گری سرویس فرانسه صورت گرفت.

 

در خاطرات و اعترافات اعضای جداشده از سازمان و همچنین اسناد بدست آمده از آن برهه تاریخ می‌بینیم که به رجوی گفته شد رفتن تو و تشکیلاتت به عراق نه تنها به ضرر تو نیست، بلکه باعث می‌شود از سوی دولت عراق به عنوان یک دولت رسمی به عنوان آلترناتیو انقلاب ایران شناخته شوی و این مقدمه‌ای است برای اینکه از سوی آمریکا و اروپا نیز در چنین جایگاهی شناخته شوی!

 

بنی‌صدر به مراتب زیرک‌تر از رجوی است و این تصمیم سازمان را به عنوان خودکشی سیاسی تعبیر می‌کند و از همانجا راهش را از سازمان جدا می‌کند. البته عراق هم واقعاً سازمان را به عنوان آلترناتیو نمی‌دید و فقط در خلال جنگ قصد استفاده از این گروه‌را داشت. بخشی از استفاده هم مربوط به جاسوسی و فعالیت‌های اطلاعاتی در ایران توسط عوامل سازمان بود که باید اعتراف کنیم خیلی به صدام کمک کرد و دوم هم ترور‌های سازمان در ایران در همان سال‌های اوج جنگ بود که در واقع پشت جبهه ایران را تضعیف می‌کرد و باز هم این به نفع عراق بود.

 

فارس: همکاری اطلاعاتی منافقین و صدام به چه صورت بود؟

 

با قاطعیت می‌توان گفت که مهم‌ترین کمک منافقین به صدام در بحث جاسوسی و کسب اطلاعات بود و در این مسیر مهمترین اقدامات نیز از طریق تخلیه تلفنی صورت می‌گرفت.

 

اهم محورهای اطلاعاتی که برای صدام در جنگ اهمیت داشت و منافقین نیز برای بدست آوردن آنها تلاش می‌کردند شامل این موارد بود که ابتدا توان دفاعی کشور ارزیابی شود و اطلاعاتی در مورد روند ارتقای توان دفاعی بدست آید.

 

فرمان‌های حضرت امام(ره) به فرماندهان جنگ بدست آید، از آمد و رفت هیئت‌های نظامی و سیاسی خارجی به ایران و نوع مذاکرات صورت گرفته مطلع شوند، نقل و انتقال و تغییرات صورت گرفته در سطح فرماندهان، پایگاه‌های هوایی و پادگان‌ها و امثالهم را بدست آورند و از زمان و مکان محتوای مراسم نظامی و جلسات سطح عالی نظام مطلع شوند.

 

فیلم‌های مربوط به جلسات سران سازمان با افسران اطلاعاتی رژیم بعث عراق که پس از سقوط صدام از عراق بدست آمد و حتی بخش‌هایی از آن نیز از تلویزیون ایران پخش شد، به‌خوبی نشان می‌دهد که مبالغ پرداخت شده و تجهیزات و ادوات اعطا شده به منافقین عموماً در ازای جاسوسی‌های این گروه تروریستی از ایران بوده است.

 

منافقین حتی عملکرد نیروهای نظامی عراق را نیز برای سازمان اطلاعاتی این کشور گزارش می‌کردند. برای نمونه باید به خاطره رئیس جمهور آقای روحانی اشاره کنم که یکبار در جلسه‌ای همین چند سال پیش از سوی ایشان مطرح شد. ایشان از زبان برخی خلبانان نیروی هوایی رژیم بعث عنوان کردند که برخی از این خلبانان می‌گفتند وقتی برای عملیات وارد حریم هوایی ایران می‌شدند حالا بنا بر یکسری پایبندی‌های انسانی حاضر نبودند حداقل شهرهای ایران را بمباران کنند، اما همین می‌گویند که اعضا و مرتبطین سازمان منافقین که در ایران حضور داشتند اگر چنین صحنه‌ای را می‌دیدند حتماً به عراق گزارش می‌دادند که باعث می‌شد ما بابت این مسئله توبیخ و تنبیه شویم.

 

البته همکاری منافقین با رژیم وقت عراق محدود به اقدامات اطلاعاتی نبود و این گروهک از ظرفیت‌های تروریستی‌اش نیز برای جلب نظر صدام استفاده می‌کرد.

 

سازمان برای اثبات توانایی‌های خود به عراق در مبارزه با ایران دست به اقدامات کور تروریستی می‌زد. در این عملیات‌ها که فاقد ارزش عملیاتی بوده‌اند، سوژه اساساً اهمیتی نداشت و آنچه که مهم بود کشتن بیشتر، عملیات تروریستی بیشتر، ایجاد فضای رعب و وحشت بیشتر بود.

 

دقیقاً مشابه اقدامات امروز داعش در عراق و سوریه و دیگر کشورهای دنیا. امروز عامل تروریستی داعش طوری برنامه ریزی می‌کند تا قبل از کشته شدن، افراد بیشتری را از بین ببرد و همین آمار برای داعش اهمیت دارد و نامش را بیشتر مطرح می‌کند.

 

گزارشات منافقین در همان دوره به رژیم عراق نیز بر همین اساس بوده است، یعنی بعد از یک اقدام کور تروریستی که در آن تعدادی از مردم عادی و بی‌گناه کوچه و بازار را به شهادت می‌رساندند، آنچنان بزرگ‌نمایی می‌کردند که گویی تعدادی از سران تأثیرگذار نظام را شناسایی کرده و کشته‌اند.

 

فارس: آمار ترور‌های سازمان مؤید همین واقعیت است

 

دقیقاً. اولاً که از 17هزار شهید ترور جمهوری اسلامی 12هزار نفر آنها به دست منافقین به شهادت رسیده‌اند و درثانی نام‌ها و مشاغل و سن و سال این افراد را که نگاه می‌کنید می‌بینید شاید کمتر از 200 نفر از آنها از مسئولین نظام، یا افراد نظامی و امثالهم باشند. فقط 200 نفر! مابقی همه مردم عادی کوچه و بازار هستند که از خیاط و بقال و نانوا گرفته تا کودک و زن و پیرمرد.

 

فارس: چه شدکه شخص «مسعود رجوی» و «سازمان مجاهدین خلق» علی‌رغم ترور هزاران نفر در پایان جنگ به این نتیجه رسیدند که عملیات «فروغ جاویدان» را صورت دهند؟

 

تحلیل منافقین و شخص رجوی در مورد نتیجه جنگ این بود که راه‌های بازگشت برای ایران بسته است و پذیرش صلح امکانپذیر نیست. آنها معتقد بودند که ایران فقط در شرایطی قطعنامه را می پذیرد که به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی به بن‌بست کامل رسیده باشد و این هم به معنای فروپاشی انقلاب ایران است.

 

رجوی معتقد بود که هرچه قدر جنگ بیشتر پیش برود توان نظامی ایران بیشتر تحلیل می‌رود و با توجه به عدم امکان بازگشت به صلح، جنگ تا فروپاشی کامل نظام ایران ادامه پیدا خواهد کرد.

 

با اعلام خبر پذیرش قطعنامه باز هم همه برنامه‌های سازمان و طرح‌های پیش رویش با بن‌بست روبه‌رو شد. رجوی با طراحی این عملیات که خود آن را فروغ جاویدان گذاشت چند منظور داشت که هر کدام تفسیر طولانی می‌طلبد.

 

اگر بخواهیم به چند مورد اشاره کنیم، ابتدا باید به تحلیل‌های خود رجوی مراجعه کنیم که معتقد بود قطعنامه شکننده است و یک جرقه دوباره باعث آغاز درگیری دو کشور می‌شود و منافقین قرار بود مسبب شروع دوباره جنگ ایران و عراق باشند. چون به هرحال همه برنامه‌ریزی سازمان برای آینده‌ای رقم خورده بود که در آن عراق پیروز جنگ باشد و آنها هم بتوانند در این بین سهمی از آینده ایران بدست آورند.

 

مسئله بعدی در اهداف رجوی را می‌توان ایجاد یک تحرک در سازمان ارزیابی کرد که در نتیجه تحلیل غلط وی از آینده جنگ وضعیتی را بi وجود آورده بود که کم‌کم اعضا به سمتی می‌رفتند که با سران سازمان و رهبری رجوی به تضاد بربخورند. اتفاق دیگری هم که در مرصاد افتاد این بود که رجوی در این عملیات طوری نیروهایش را چیده بود که در نهایت منجر به حذف بسیاری از نیروهای ناراضی و مسئله دار سازمان شد.

 

درواقع نیروهای مسئله‌دار مقابل گلوله قرار گرفتند و هیچ‌گاه بازنگشتند. به هر حال مرصاد هم در کل حاصلی جز شکست برای سازمان نداشت و باز هم نتیجه اشتباه رجوی در تاکتیک‌هایش بود.

 

فارس: وضعیت امروز منافقین خصوصاً پس از اخراج از عراق و آوارگی در کشورهای اروپایی به عنوان پیاده نظام دشمن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

با تجاوز آمریکا به عراق، سازمان در واقع پشتیبانش را از دست داد. با سقوط صدام سازمان منافقین در سراشیبی سقوط قرار گرفت و این روند بدین خاطر بود که اساساً سازمان موجودیت شکاف‌زی دارد.

 

آنها در سایه دشمنی صدام با ایران زندگی می‌کردند. با ورود آمریکایی‌ها به عراق تلاش‌های بسیاری برای رفتن به زیر سایه آمریکا در تشکیلات رجوی صورت گرفت. البته نمی‌توان گفت که آنها در این مسئله ناموفق بوده‌اند، زیرا هم برخی گفته‌های مقامات نظامی وقت آمریکا در عراق و هم رفتار آمریکایی‌ها در قبال این گروه تروریستی همه حکایت از استفاده آمریکایی‌ها از این گروهک دارد.

 

اما بحران اصلی در درون سازمان زمانی آغاز شد که آمریکا هم از خاک عراق خارج شد. در زمان حضور نظامیان آمریکایی در عراق دیدیم که عراق تبدیل به مأمن تروریست‌ها شده بود، از القاعده و دیگر گروه‌های تکفیری گرفته تا سازمان منافقین که پایگاه آشکار و رسمی در عراق داشت.

 

بعد از خروج آمریکا برای اولین بار در طول چند دهه برای اولین بار سرنوشت این کشور بدست مردمش افتاد و در این زمان  بزرگترین مسئله عراق امنیت بود و امنیت هم بدست نمی‌آمد مگر با اخراج تروریست‌ها. سازمان هم با سابق سالها جنایت در عراق در نوبت اخراج قرار گرفت، هرچند تلاش‌هایی برای جلوگیری از این اتفاق با حمایت برخی لابی‌های غربی سازمان صورت گرفت اما آنچه در صحنه عراق تصمیم‌گیری می‌کرد اراده ملت مسلمان عراق بود و البته دولت برخواسته از رأی ملت.

 

امروز هم سازمان در حالی که در نوبت اخراج قرار دارد و مرحله به مرحله مجبور به انتقال نیروهایش به عنوان پناهنده به اروپاست، اما باز هم سرکردگان برای حفظ این تشکیلات مجبور هستند خود را در دامن یک دولت حامی قرار دهند.

 

عربستان اکنون به دلیل دشمنی آشکارش با ایران گزینه خوبی برای سازمان است و حضور اخیر ترکی فیصل رئیس سابق سازمان اطلاعات عراق در واقع یک پیام آشکار حمایت عربستان از این گروه تروریستی است.

 

هرچند که باید بدانیم عربستان پیش از این هم در حمایت از گروه‌های تروریستی منطقه و حمایت از ضد انقلاب ایران فعال بوده، اما اکنون دیگر آل سعود برای این اتفاق آشکارا عمل نی‌کنند.

 

این همان اتفاق اشتباهی است که صدام هم مرتکب شد و سرنوشت صدام هم که کاملاً معلوم است. این روند را می‌شود برای آل سعود هم متصور بود که در آینده هزینه‌های حمایت از تروریست‌ها را خواهد داد./836/د102/ل

ارسال نظرات